دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۷

نگاهی به «خفه گی» جیرانی، تریلری در ژانر«نوار»

اثری تقلیدی که هیچ نسبتی با جامعه ایران و ایرانی ندارد/ فضاهای ناشناخته سیاه و سفید با اسامی آشنا!

فیلم سینمایی خفه گی

سینماپرس: علی دشتبان/ می توان مدعی شد سینماگر فیلمباز ما با تقلید هوشیارانه از آثار فرانک میلر و رابرت رودریگرز در شهر گناه ۱ و ۲ خواسته تا نسخه ای تقلبی و ایرانیزه از شهر گناه را برای مخاطب کمتر فیلم دیده اش بسازد تا به واسطه این تقلید ریاکارانه مخاطبش را با دنیایی خلاق و عجیب و روابطی سیاه و نامعقول آشنا کند که به نظر می رسد هیچ نسبتی با جامعه ایران و ایرانی ندارد و نباید که داشته باشد.

فیلم سینمایی «خفه گی» به نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی فریدون جیرانی، فیلمساز و ژورنالیست سینمای ایران در سالن همایش های برج میلاد به روی پرده رفت تا اهالی رسانه و منتقدین شاهد فیلمی متفاوت در سینمای کشورمان باشند، فیلمی که می توان آن را زیر ژانر نوار و نیز تریلری مهیج ارزیابی کرد. فیلم تماما سیاه و سفید است و از کنترانست های نوری در آن به خوبی استفاده شده و بافت های ایجاد شده در تصویر در خدمت بیان تصویری و نیز داستانی فیلم هستند.

فیلم داستان زن روان پرستاری به نام صحرا است که الناز شاکر دوست با گریمی متفاوت به خوبی و درستی از عهده ایفای این نقش برآمده. صحرا که در تیمارستانی قدیمی و رنگ و رو رفته کار میکند، روان پرستار زنی بخت برگشته می شود که از دست آزار و اذیت های شوهرش خود را به دیوانگی زده تا از خشونت ها و بد رفتاری های او در امان بماند.

زن بیمار که صحرا را فردی امین و مظلوم می شناسد، او را محرم اسرار خود دانسته و سفره دلش را برای او باز می کند، زن که از خانواده ای ثروتمند و با اصل و نسب است دلش به حال دختر پرستار سوخته و با قول حمایت های مالی  از او کمک می خواهد تا بدون اطلاع شوهرش او را از این منجلاب خلاصی بخشد. زن همچنین به او می گوید که با مرگش تمام ثروت پدری اش به شوهرش می رسد که با برادر شیادش در پی بدست آوردن آن هستند.

اما با رفتن دوربین به خانه مرد و نمایش روابط او با برادرش مشخص می شود که مرد حقیقتا همسرش را دوست دارد و حتی از فکر خیانت او نیز در مرز دیوانگی است، اما برادر او که گویی مسلط به زندگی و تصمیمات برادر کوچک تر است با هدفی مشخصی ذهن او را مسموم ساخته تا به هیچ وجه به فکر زندگی دوباره با همسرش نباشد.

دختر بیمار به قولش عمل کرده و صحرا را که تحت فشار مالی است و نمی تواند بیشتر از این در ملک استیجاری دوستش زندگی کند به خانه خودش می برد و با در اختیار گذاشتن کلیدهای خانه او را در کمک به رسیدن او به خواسته هایش مشتاق تر می کند.

صحرا که به دلیل کک و مک های روی پوستش و عدم اعتماد به نفس در روابط اجتماعی تا به حال هیچ مردی را در زندگی اش نداشته است، خود را محتاج مردی می داند که در شرایط ملتهب و در فشارهای اجتماعی و اقتصادی زندگی اش حامی اش باشد. او رفته رفته در چند برخورد با شوهر زن بیمار واکنش هایی مثبت از او دریافت می کند که به شروع رابطه و تعاملی مثبت به او امیدوار می شود. مرد با فرستادن چند کادو برای او از پرستار تشنه محبت دلبری می کند تا جایی که در دیداری به جواب خواستگاری او و بودن در عقد دائمی اش پاسخ مثبت می دهد.

با جدی شدن رابطه صحرا با مرد، او نه تنها کمک هایش را  از زن بیمارنما دریغ می کند بلکه برای کامیابی شوهرش و رسیدن او به ثروتی که گویی حق مغفول مانده پدریش نیز هست، زن را به مکر و حیله به مسلخ مرگ کشانده ودر صحنه ای تلخ و سیاه در جاده ای ناتمام از سردی بی پایان زمستان، زیر چرخ های نفرت و حسادت له میکند.

کنشی که در پاسخ، بلعکس تصورات صحرا خشم مرد را ظاهر می سازد و موجبات مرگی دلخراش در تاریکی و تعلیق آسانسور را برایش به ارمغان می آورد.

فیلم که در ژانر نوار که اصلاحی فرانسوی به معنای سیاه است اجرا شده، محتوایی سیاه تر را به مخاطب ایرانی ارائه می کند. اشخاص فیلم با آنکه عامدانه در دنیایی ساختگی و در میان روابطی سیاه و تلخ که ما به ازای حقیقی در جامعه ندارند زندگی می کنند اما نام هایی ایرانی و رفتارهایی آشنا دارند. در حالی که در سینمای جهان معمولا فیلم های نوار و سیاه در فضایی فانتزی و در دنیایی خیالی تصویر شده تا دنیایی بی زمان و لا مکان را برای مخاطبش تصویر کند.

برخی روابط و نام های شخصیت و همچنین آدرس های برخی مکان ها که برای مخاطب ایرانی آشناست، ذهن بیننده را از فضای خیالی و وهم آلود اثر دور ساخته و دچار تنش و درگیری می کند تا در ناخودآگاهش مابه ازایی را در جامعه و میان مردمانش بیابد، رخدادی که بعید به نظر می رسد، فیلمسازی فیلمباز نظیر جیرانی از آن غافل و ناآگاه باشد و تصور می شود با آگاهی طعنه وار و منتقدانه به سراغ اجرای آن رفته است.

فیلم با آنکه پرداخت خوبی در اجرای درست صحنه ها، بازی ها و نور و صحنه دارد اما از ضعف درام و ساختار نامنسجم ضربه می خورد و بیننده را در اواسط  فیلم تا مرز از دست رفتن تنزل می دهد.

همچنین می توان مدعی شد سینماگر فیلمباز ما با تقلید هوشیارانه از آثار فرانک میلر و رابرت رودریگرز در شهر گناه ۱ و ۲ خواسته تا نسخه ای تقلبی و ایرانیزه از شهر گناه را برای مخاطب کمتر فیلم دیده اش بسازد تا به واسطه این تقلید ریاکارانه  مخاطبش را با دنیایی خلاق و عجیب و روابطی سیاه و نامعقول آشنا کند که به نظر می رسد هیچ نسبتی با جامعه ایران و ایرانی ندارد و نباید که داشته باشد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.