چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۹

تراژدی ظهور و بروز ضعف های تئوریک در پنجاه سالگی

مدیران سینمایی شاعر؛ دغدغه های دیررَس و یا تبلیغات زوردرس انتخاباتی دولت یازدهم

مدیران شاعر دولت یازدهم؛ دغدغه های دیررَس و یا تبلیغات زوردرس انتخاباتی

سینماپرس: محمدعلی سلیمانی/ چالش جدی سازمان سینمایی در زمینه داوری ها و سایر مسایل پیش آمده در روزهای پایانی جشنواره سبب شد تا به مرور برنامه عصر شبکه افق در هفته پیش بپردازیم. برنامه ای که طی آن جناب ایوبی دلیل تصدی مسئولیت در سینما را رسیدن به سن پنجاه سالگی و تلاش برای صرف عمر خویش در جایی که بیشترین تأثیر را داشته باشد، عنوان نمود.

برنامه عصر که کاری از شبکه افق است؛ در هفته گذشته با میزبانی از حجت الله ایوبی، آن هم در سه ربع ساعت، حاوی نکات جالبی بود که در مجموع ابعاد متفاوتی از نوع نگاه رئیس سازمان سینمایی دولت تدبیر و امید را پوشش می داد؛ صحبت های حجت الله ایوبی در این برنامه اگرچه به صورت غیرمستقیم و در قالب تعدادی مثال و نقل قول ارایه گردید، اما نشان داد که وی برخلاف مواضع پیشین خود، به خوبی از اهمیت قدرت نرم و به ویژه جایگاه تصویر و قدرت تصویر در میان مولفه های قدرت نرم و همچنین موضوعاتی نظیر دیپلماسی عمومی و نفوذ فرهنگی در سایر کشورها و ارتقای جایگاه بین المللی از طریق دیپلماسی عمومی آگاه می باشد!



صرف نظر از بررسی ابعاد چرایی طرح این فرمایشات شیرین، آن هم در ایام پایانی دولت یازدهم و یا مرور کارنامه ی اجرایی جناب ریاست سازمان سینمایی در طی چند سال گذشته و تطبیق آن عملکرد با تمامی فرمایشات برنامه عصر ایشان؛ آنچه که اهمیت دارد و توسط ایشان در ابتدای این برنامه به صراحت بیان گردید؛ دلیل تصدی مسئولیت توسط ایشان بود که ایشان رسما اعلام فرمودند: به علت اهمیت قدرت نرم، در میان پیشنهادهای مختلفی که در ابتدای دولت یازدهم به وی شده بود؛ ایشان حوزه ی سینما را برگزیدند، تا در سن پنجاه سالگی، عمر خویش را در جایی صرف کند که بیشترین تأثیر را داشته باشد؛ اما ای کاش ریاست محترم سازمان سینمایی، مانند بسیاری از دیگر مدیران جمهوری اسلامی که صرفاً تجربه و خلوص خویش را ملاک قبول پست ها و مناصب مدیریتی قرار دادند، قدری به ضعف های تئوریک خویش نگریسته و در حوزه های حساس قبول مسئولیت نمی کردند و ای کاش مجری محترم برنامه عصر، از میهمان خود می پرسید که از منظر ایشان که قرار است در سن پنجاه سالگی، عمر خویش را در جایی صرف کند که بیشترین تأثیر را داشته باشد؛ مهمترین هدف هنر انقلاب اسلامی چیست؟



البته جناب ریاست سازمان سینمایی در بخش های مختلفی از فرمایشات خود در برنامه عصر نکاتی را متذکر می شوند که اصولا نوع نگاه ایشان به موضوع هدفمندی هنر انقلاب اسلامی را با تردید مواجه می سازد؛ که از آن جمله می توان به فرازی از فرمایشات وی پیرامون موضوع همکاری و تولید مشترک جمهوری اسلامی با دیگر کشورها، اشاره نمود که متاسفانه ایشان شرط عجیبی را برای طرف داخلی مطرح می کنند که عبارت است از عدم بررسی پیشینه افراد اعم از کارگردان، بازیگر و ...؛ آنهم به صرف اینکه فردی غربی یا شرقی تصمیم گرفته که در پروژه ای برای جمهوری اسلامی به ایفای نقش بپردازد؛ گرچه دهه ها تجربیات رایزنی فرهنگی و سایر مطالعات حجت الله ایوبی چنین تسامح و تساهلی را مورد پسند شمرده و آن را برای فرهنگ و به ویژه سینمای جمهوری اسلامی مطلوب می انگارد اما واقعیت این است که این دیدگاه از لحاظ تئوریک جایی در مُدل و الگوی هنری مقبول نظام اسلامی ندارد.



به تعبیر علماء، هنر دینی عبارت است از: تنزیل امر معقول به کارگاه خیال و تبدیل امر معقول در کارگاه خیال به جمال محسوس؛ حال چگونه می توان تصور نمود، فردی که پیشینه آلوده ای داشته و یا هنر خویش را به خدمت امیال شیطانی درآورده، بتواند چنین فرایندی را رقم زده و امر معقول را به جمال محسوس تبدیل نماید؟



البته باید توجه داشت که مهمترین هدف هنر انقلاب اسلامی نیز انسان سازی و به عبارت بهتر پیاده سازی فرایند پرورش عبد به زبان هنر و در قالب های هنری است و اکنون چگونه می توان انتظار داشت تا هنرمندی که هنرش را برای بسط نظام سلطه به کار گرفته، بتواند در مسیر عبودیت گام برداشته و مردم دیگر سرزمین ها را به عبودیت الله فرا بخواند؟



همچنین در چارچوب هنر انقلاب اسلامی؛ هنرمند، سالکی است که به شهود رسیده و اکنون قصد دارد آنچه را که رؤیت کرده از طریق زیبایی های سمعی و بصری به دیگران منتقل کند. او پیش از دیگران به تهذیب نفس پرداخته و با خارج کردن لباس های شهوت، از کوری خارج شده است، خَلَعَ سَرَابِیلَ اَلشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّی مِنَ اَلْهُمُومِ إِلاَّ هَمّاً وَاحِداً اِنْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ اَلْعَمَی وَ مُشَارَکَةِ أَهْلِ اَلْهَوَی، به تعبیر علماء چنین انسانی فردا را هم می بیند که چه خبر است، راهش را می بیند، سرنوشت آینده خودش را می فهمد، دیگر همه چیز را می فهمد، دیگر با اهل هوا و هوس مشارکت نداشته و آنها را رها کرده است. ... و حال جناب ریاست سازمان سینمایی باید پاسخ می فرمودند که چگونه می توان بیت المال مسلمین را برای ساخت آثاری هزینه کرد که سازندگان آنها اهل تهذیب نفس نبوده و اساسا با مبانی تئوریک این حوزه آشنا نیستند و بدتر از آن، در پیشینه ی کاری آنها در سینمای غرب بعضا آثاری مغایر با ارزش ها و مولفه های هنر انقلاب اسلامی وجود دارد.



همچنین باید دقت نمود که این همکاری با سایر کشورها، به جز رُشد ابعاد تکنیکی و یا تسهیل در فرایند فروش آثار سینمایی چه مزیت های دیگری دارد؟ و آیا ارتقای فَن سینما و فروش بیشتر، بدون داشتن محتوایی اصیل و فاخر که بر قاعده هنر انقلاب اسلامی شکل گرفته باشد، کافی است؟ متأسفانه این یکی از اشکالات اساسی نگاه جناب ریاست سازمان سینمایی به عنوان فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق علیه السلام، به سینماست که البته در اسلاف غیر امام صادقی ایشان نیز وجود داشته و البته در دوران جناب ایوبی،  با به حاشیه راندن نگاه استراتژیک و به تبع آن سینمای استراتژیک، تعمیق یافته و تشدید شده است.



البته شاید به دلیل همین فقدان نگاه استراتژیک و رهیافت تطبیق ذهنی ایشان نسبت به هدف هنر انقلاب اسلامی باشد که ایشان در جای دیگری بیان می فرمایند که عده ای با انگ هایی چون سیاه نمایی، تحریف تاریخ و ضدجنگ نمی گذارند سینماگران در زمینه های دینی، اجتماعی، تاریخی و دفاع مقدس دست به تولید بزنند؛ حال آنکه در واقع تأسف و نکته تلخ همین جاست؛ زیرا این گونه سخنان به وضوح نشان می دهد که التقاط چگونه تا مغز استخوان فرهنگ و هنر و به ویژه در عرصه ی سینمای جمهوری اسلامی رسوخ کرده است؛ التقاطی که در بن مایه های فکری هنرمندان و مدیران شکل گرفته و ایشان را وا داشته تا بدون تمرکز بر هنر انقلاب اسلامی و تبیین و تدقیق جنبه های تئوریک و عملی آن، دست به ساخت آثاری خارج از این چارچوب زده و در ادامه نقدهای دلسوزان را برنتافته و منتقدان را متهم به تندروی و افراطی گری نمایند.



در واقع سیاه نمایی، تحریف تاریخ و ضد جنگ، انگ هایی جاهلانه که به هنرمندان نسبت داده می شود نیستند؛ بلکه این نتیجه طبیعی التقاط فکری است که سبب می شود افراد با وجود نیت های صادقانه ای که ممکن است داشته باشند، به بیراهه رفته و بر اثر ضعف در بنیان های تئوریک خود و همچنین گرفتار بودن متولیان و مدیران فرهنگی بالا دستی خود در التقاط فکری، آثاری برخلاف اهداف هنر انقلاب اسلامی تولید نمایند.



فاصله داشتن با هنر انقلاب اسلامی و بدتر از آن، باور نداشتن به هنر انقلاب اسلامی سبب می شود تا جناب ریاست سازمان سینمایی جمهوری اسلامی با وجود تجربه فراوان در امر رایزنی فرهنگی و شناخت پتانسیل های تصویر و جایگاه قدرت تصویر در دنیای امروز، غایت افتخار سینمای ایران را این بداند که سخنگوی جشنواره کن، هنگام اعطای جایزه ی این جشنواره به کارگردان فیلم فروشنده، ایران را کشور سینما خطاب کرده و یا بزرگترین پخش کننده سینمای فرانسه به آقای ایوبی گفته است که ما به کیارستمی پناه آوردیم برای مقابله با هالیوود.



پس ای کاش مجری محترم برنامه عصر که عمر خویش را با دغدغه و در کنار رسانه صرف نموده است، همان هنگام از جنابشان می پرسید که آیا این فرمایشات گُهربار، غایت هنر و سینما در جمهوری اسلامی است؟

آیا هنر مرحوم کیارستمی، تأثیری در افزایش عبودیت مردم فرانسه و یا حتی ارتقای انسانیت آنها در تعامل با مهاجران و مظلومان و محرومان جهان داشته است؟

آیا هنر مرحوم کیارستمی مردم فرانسه را رستگار کرده و زندگی آنها را تعالی بخشیده است؟

آیا فیلم های کارگردان اسکار گرفته در داخل جمهوری اسلامی این تأثیرات را داشته است؟

و اصولا از منظر یک مدیر تربیت یافته ی دانشگاه امام صادق علیه السلام، اثری هنری که تعالی دهنده نباشد، اساسا چرا تولید می شود؟

آیا آثار هنری صرفا برای رضایت خاطر هنرمند ساخته می شوند؟

آیا غایت هنر نمایش تراوشات ذهنی و روحی هنرمند است؟

آیا هنر نباید تأثیری کلان در زندگی فرد و اجتماع داشته باشد؟

آیا ایالات متحده تنها با تکیه بر تراوشات ذهنی و انگاره های هنری و بدون داشتن خط فکری و بن مایه های عقیدتی لیبرالیسم به چنین جایگاهی دست یافته است؟



ای کاش حاج نادر عزیز ما، از جناب ریاست سازمان سینمایی می پرسید که چگونه ایشان که به تأثیرات حداکثری هالیوود واقفند، به تأثیرات حداقلی سینمای هنری و روشنفکری جمهوری اسلامی، بویژه ی توسعه ی سینمای هنر و تجربه که محصول مدیریتی ایشان بوده و ...، در داخل و خارج کشور مباهات کرده و آن را قابل تقدیر می دانند؟


اشکال اینجاست که میهمان برنامه عصر، همانند بسیاری دیگر از مدیر فرهنگی جمهوری اسلامی که در دهه های گذشته، در بخش های مختلف حاکمیتی و دولتی تصدی گری داشته اند، باور ندارند که انقلاب اسلامی می تواند هنر انقلاب اسلامی و هنرمند انقلاب اسلامی داشته باشد؛ هنری که باید در مراکزی چون مدرسه ملی سینما که بسیار مورد توجه حجت الله ایوبی قرار دارد، تئوریزه شده و تدریس شود.



البته ریاست سازمان سینمایی در برنامه عصر چندین و چند بار تأکید فرمودند که قصد دارند در مدرسه ملی سینما مبلغانی برای فرهنگ اسلامی و ایرانی تربیت کنند؛ مبلغانی که سخنگوی سینمای ایرانی بوده و در زیست بوم ایرانی اسلامی تربیت شوند؛ اما صرف نظر از ریاست مستعجل ایشان بر سازمان سینمایی، باید از جنابشان پرسیده شود که آیا در این مدرسه مبانی هنر انقلاب اسلامی تدریس شده و خروجی آن هنرمند انقلاب اسلامی است؟

اگر اینگونه است، مبانی و متون تدرسی ایشان در این مدرسه چیست؟

اساتید این مدسه که قرار است مبانی هنر انقلاب اسلامی در آن تدریس شود، چه سابقه ای داشته و خود از چگونه مبانی فکری و اندیشه ای برخوردارند؟

آیا در نهایت دانشجویان این مدرسه قادرند معقولات را به دایره محسوسات تنزل دهند و آن را در مسیر عبودیت بشر به کار گیرند؟

و یا حتی موضوعات ساده تری همچون نقش مدرسه ملی سینما در توسعه ی فرهنگ دفاع مقدس و طرح سوالاتی نظیر این که به راستی فیلم های دفاع مقدسی ساده، هنری و کم هزینه، چگونه می توانند بیانگر رشادت های مردم این سرزمین باشند؟

و آیا از منظر متولیان مدرسه ملی سینما، اصولا فیلم های مطرح تاریخ سینما کم هزینه و شاعرانه بوده اند؟



در پایان بار دیگر باید بر این موضوع تاکید نمود که اگر مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته باور می کردند که می توان مدل و الگوی هنر انقلاب اسلامی را استخراج کرده و به جهانیان عرضه نمود، امروز بسیاری از محرومان و مظلومان زمین، زندگی بهتری داشته و بسیاری از زشتی ها و ناهنجاری ها در زندگی بشری ناپدید می شد؛ اما دریغ که بخش قابل توجهی از مدیران اجرایی کشور چنین باوری نداشتند و جای بسی تاسف که حتی بعضی از دست پروردگان و پرورش یافتگان دانشگاه امام صادق علیه السلام نیز در چهارسال گذشته، به وضوح نشان دادند که چنین ایمانی به سخن بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، مبنی بر اینکه ما می‌توانیم مستقل باشیم ندارند.


ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.