دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۲

نگاهی به آثار نمایشی سیما و سینما درباره حوادث تروریستی دهه ۶۰

سهم «شهید» و «جلاد» از سینما و تلویزیون

ماجرای نیمروز

سینماپرس: گویا مدیران سیما بر این باورند که پرداختن به این مقوله و بازگویی جنایات، لگد زدن به جنازه ی منافقین است، حال آن که این مردار در سال‌های اخیر خوراکی برای تحریف تاریخ شده و نمی‌توان گفت ندیدن چیزی مساوی با نبودنش است. جنایات منافقین و گروهک‌های شبیه به آن در تمام تاریخ جمهوری اسلامی از بدو انقلاب تا فتنه‌های چندگانه حضور داشته است و همان طور که بیان شد اصلی‌ترین راه برای جلوگیری از تکرار و تحریف تاریخ، بیان عبرت‌آمیز آن است.

محسن شهمیرزادی: در دهه ۶۰ تعداد زیادی از  مسؤولان برجسته و پیشقراولان نظام و اندیشمندان و متفکران انقلاب اسلامی به دست عناصر سازمان مجاهدین خلق ترور شدند. افرادی که شاید هیچگاه تاریخ انقلاب اسلامی مثل آنها به خود ندیده است. این سازمان نه‌تنها در داخل کشور که  در جنگ تحمیلی علیه کشوری بیگانه با همکاری صدام و حزب بعث تلاش زیادی برای  ضربه زدن  به پیکره رزمندگان اسلام انجام داد. اما امروز و پس از گذشتن ۴ دهه از انقلاب اسلامی، منافقین هنوز در کمپ‌های عربی و فرانسوی خود مشغول به فعالیت هستند  و ردپای آنها را می‌توان در هر تروری علیه مردم ایران مشاهده کرد. اکنون در حالی که در دهه چهارم انقلاب اسلامی به سر می‌بریم، هنوز نام منافقین و خون ۱۷۰۰۰ نفر از مردم ایران  رنگ و بویی تازه دارد. اقدامات جنایتکارانه این سازمان تروریستی در دهه ۶۰  حوادث فجیعی را رقم زد که هنوز هم که هنوز است بخش عمده‌ای از آن لابه‌لای خاطرات مردم ورق می‌خورد اما علاوه بر نقل صریح تاریخ، بازتولید این خاطرات در آثار هنری تنها راه ماندگاری آنها در ذهن عموم مردم است. تاریخ  ‌اگر مکتوب نشود و به‌واسطه قالب‌های هنری گوناگون در تاریخ جاودان نشود، لاجرم گرمی و سرخی خون شهدای ترور کمرنگ شده و به جایی می‌رسد که برخی برای مطامع سیاسی و اقتصادی خود جای شهید و جلاد را تغییر می‌دهند. این اصلی اساسی است که اگر تاریخ برای آیندگان عبرت نشود، لاجرم تکرار خواهد شد تا جایی که در احادیث ائمه بویژه حضرت علی علیه‌السلام به وفور می‌توان عبرت از تاریخ را به عنوان یکی از ملزومات انسان عاقل مشاهده کرد. ایشان در نامه‌ای به امام حسن مجتبی(ع) می‌فرمایند: «قضایای گذشته را چراغ راه آینده کن و از رهگذر گذشته به آینده استدلال کن، چه حوادث عالم شبیه یکدیگرند و وقتی در گذشته حاثه‌ای اتفاق افتاده باشد شبیه آن در آینده نیز اتفاق خواهد افتاد، اگر در گذشته دقت کنی می‌توانی از آن عبرت بگیری». هنرهای نمایشی و بویژه سینما و دانشگاه عمومی یعنی تلویزیون، بهترین قالب برای بیان عبرت‌آمیز تاریخ است. برای روایت رخدادهایی که نسل جدید و نسل‌های آینده نه آن را به چشم دیده و نه احتمالا در ازدحام اطلاعاتی دنیای جدید مجالی می‌کند تا آن را لابه لای ورق‌های سنگین تاریخ شفاهی و مکتوب جست‌وجو کند.   بدون شک در کنار دفاع‌مقدس، بزرگ‌ترین و فجیع‌ترین رویداد در نیم قرن گذشته ترور ۱۷ هزار تن از مردم عادی و بی‌گناه ایرانی در کنار اندیشمندان و مسؤولان نظام است که برای این اتفاق اولویتی بیش از بقیه محسوب می‌شود. از بزرگ‌ترین وظایف تلویزیون نیز در این دانشگاه ملی، نه فقط سرگرم کردن مخاطب، بلکه عبرت‌آموزی او نسبت به گذشته و هشداری نسبت به آینده است. بر آن شدیم تا گزارشی ویژه از عملکرد تلویزیون در عرصه نمایشی پیرامون فعالیت‌های سازمان مجاهدین خلق تهیه کنیم و به نقد آن یعنی بیان مزیت‌ها و کاستی‌هایش بپردازیم.

اما پژوهش‌های ما هنوز آغاز نشده به پایان رسید. فعالیت برجسته تلویزیون در عرصه سریال‌سازی پیرامون منافقین، تنها به یک کارگردان بازمی‌گردد. اگر «جلیل سامان» و سه‌گانه «پروانه»، «ارمغان تاریکی» و سریال در حال پخش آن یعنی «نفس» نبود براحتی می‌شد سهم «هیچ» را به صداوسیما درباره این رویداد عظیم و فاجعه‌آمیز اختصاص داد. اگر امروز به‌راحتی می‌توان پا روی خون ده‌ها هزار ایرانی شهید ترور گذاشت دلیلش چیزی نیست جز آنکه این دانشگاه عمومی تلاش قابل توجهی برای بیان واقع‌گونه این رخداد نداشته است.  
سامان و دیگر هیچ!
تلویزیون در سال‌های گذشته با تولید سه‌گانه «پروانه»، «ارمغان تاریکی» و «نفس» دین خود را نسبت به شهدای ترور، اعم از ۱۷۰۰۰ تن از مردم ایران و شهدایی نظیر شهید رجایی، باهنر، بهشتی و... ادا کرده است.  
«ارمغان تاریکی» : «ارمغان تاریکی» نخستین سریال از سه‌گانه سامان است که  در دهه فجر سال ۱۳۸۹ از شبکه ۳ پخش شد.   محور سریال روایت فراز و فرودهای زندگی جوانی به نام «مجید» است؛ او دانشجوی رشته عکاسی است و اوایل انقلاب جذب یکی از سازمان‌های سیاسی شده و به دلیل هوش و ذکاوت خود مورد اطمینان قرار می‌گیرد. او علاوه بر عکاسی، فضایی برای تکثیر اعلامیه‌های سیاسی، قرار با دوستان سازمانی، پذیرفتن مشتریان مختلف و... را در محیط کار خود فراهم کرده است. سرانجام به او ماموریت مهمی داده می‌شود که باید از عهده انجامش برآید، مأموریتی که داستان این سریال را به‌وجود آورده است. «پروانه» قسمت دوم از این مجموعه بود که در فروردین ۹۲  از شبکه سوم سیما پخش شد.   این سریال مقطعی از فعالیت سازمان مجاهدین خلق در سال‌های دهه ۵۰ و تغییر گرایش در میان برخی اعضای آن را به تصویر کشید. قصه این سریال در اواخر دهه ۵۰ می‌گذرد و روایتگر داستان جوانی است که در سال‌های دهه ۵۰ با گروهی مبارز همراه شده و زندگی پرحادثه‌ای را تجربه می‌کند.
«نفس» :  این سریال آخرین قسمت از سه‌گانه سامان است. قصه نفس درباره جوانی پر شر و شور است که در بحبوحه وقایع انقلاب، رازی در زندگی‌اش فاش می‌شود و او برای رسیدن به حقیقت حوادث پیچیده‌ای را پشت سر می‌گذارد. سامان در گفت‌وگو با «وطن‌امروز» پیرامون مضمون نفس گفت: نفس در واقع یک اثر انسانی و عاشقانه است که در بستر تاریخی و سیاسی اتفاق می‌افتد. این سریال ادامه ۲ کار قبلی من یعنی «پروانه» و «ارمغان تاریکی» است و با نفس به سه‌گانه تبدیل می‌شود. نفس، حال و هوای آن دو اثر را دارد اما رویکردش نسبت به آنها متفاوت است. در حالی که گفته می‌شد نفس سومین و آخرین قسمت از مجموعه جلیل سامان است اما او در روزهای اخیر خبر از تولید قسمت دوم از سریال نفس را داد؛ اتفاقی که می‌تواند کورسویی را در این ناامیدی روشن کند. جلیل سامان پیرامون اختصاص موضوع فیلم‌هایش به منافقین نکات جالب‌تری را مطرح می‌کند که به نظر می‌رسد همین سه‌گانه نیز خارج از اهداف و سیاستگذاری‌های تلویزیون بوده است. سامان در گفت‌وگویی با اشاره به اینکه بنا نبوده «ارمغان تاریکی» ارتباطی به منافقین داشته باشد، گفت: «من ابتدا دغدغه‌ای برای این موضوع نداشتم، حتی در تلویزیون هم درباره ساخت سریال با موضوع سازمان مجاهدین تردیدهایی وجود داشت و معتقد بودند این کار لگد زدن به مرده است. داستان «ارمغان تاریکی» در ابتدا ارتباطی با سازمان منافقین نداشت و روایتگر داستان جانبازی بود که به‌خاطر حادثه‌ای برای همسرش، خود را نابینا نشان می‌دهد؛ بعدتر به این نتیجه رسیدم که این عمل برای شخصی که قبلاً کار بزرگ‌تری انجام داده اتفاق عجیبی نیست و به همین خاطر ترجیح دادم به سمت ازدواج‌های تشکیلاتی بروم؛ این پدیده فقط منحصر به تشکیلات مجاهدین بود و در واقع من این سازمان را در جهت پیشبرد قصه‌ام انتخاب کردم.» اما با وجود اینکه سه‌گانه‌های سامان چندان هم سیاستگذارانه پیرامون این موضوع طراحی نشده است، درباره این ژانر باید گفت جلیل سامان جهانبینی مخصوص به خود را دارد. مضمون داستان‌های او بیشتر عاشقانه، روانشناسانه و انسان‌محور است و در این مضمون کمتر می‌توان مقابله‌ای صریح و واقعی با  آن رویدادها را مشاهده کرد. به نظر می‌رسد این نگاه به منافقین و رویدادهای دهه ۶۰ اگرچه لازم و ضروری است اما دریچه نگاه‌ها به یک پدیده می‌تواند بسیار متکثر باشد و بر حسب علاقه مخاطبان گوناگونی را به خود جلب کند. از جمله اقتضائات آثار سامان، مخاطبان خاص خود است که به نظر می‌رسد برای پخش در ماه رمضان که مخاطب عام دارد مناسب نباشد. این درحالی است که حوادث ترور در اولین نگاه می‌تواند دستمایه بسیار مناسبی برای خلق آثار معمایی، پلیسی و جنایی باشد که مخاطبان عام را نیز با خود همراه کند.
و سینما هم...  
علاوه بر تلویزیون که نتوانسته اقدامی در خور پیرامون شهدای ترور و فجایع منافقین رقم بزند، سینما هم با معدود آثار خود سهمی در بازنمایی جلادان تاریخ ایران نداشته است. گفتنی است بارها اخباری مبنی بر تولید سریال‌هایی با موضوع منافقین انتشار می‌یافت که گذر سال‌ها از آن خبر، نشان از بی‌اعتباری آن می‌داد.
«دستنوشته‌ها» : این فیلم اثری از «مهرزاد مینویی» است که براساس فیلمنامه‌ای از بهروز افخمی ساخته شده است. داستان فیلم درباره‌ حسین معتمد بود که به دلیل نقض مقررات از کمیته اخراج و راننده تاکسی شده بود. یک روز که به خانه بازمی‌گشت جوانی سراغش آمد و به او گفت چند نفر قصد دارند او را ترور کنند.
«تعقیب سایه‌ها» : علی شاه‌حاتمی «تعقیب سایه‌ها» را با مضمون بمب‌گذاری در تهران کارگردانی کرد. اقدامی که بیش از هرچیز یادآور رفتار مشی ثابت منافقین در دهه ۶۰ است. فیلم از جایی شروع می‌شود که ماشینی منفجر می‌شود و نیروهای امنیتی هویت و شماره خودروی عامل اصلی بمب‌گذاری را شناسایی می‌کنند. بمب‌گذاری دوم در خودروی دیگر باعث شهادت ۲ تن از مأموران خنثی‌سازی می‌شود. پرونده بمب‌گذاری با شهادت یکی دیگر از ماموران و کشته‌ شدن بمب‌گذار بسته می‌شود. در این فیلم جعفر دهقان، جواد هاشمی و رضا توکلی بازی می‌کردند.
«نفوذی» : فیلم نفوذی از جمله ماندگارترین فیلم‌ها درباره سازمان منافقین است که نام احمد کاوری را بیش از قبل بر زبان‌ها آورد. ژانری معمایی که به صورت جذاب مضمون را دستمایه تولید فیلم قرار می‌هد. امیر جعفری در نقش «فریدون کیان» به همراه چند نفر از اسیران جنگ به کشور بازمی‌گردد اما بلافاصله بازداشت می‌شود، چون در زمان جنگ به منافقین پیوسته و برای آنها کار کرده. زمان بازجویی کم‌کم موضوع عوض می‌شود و معلوم می‌شود یک نفوذی در سیستم اطلاعاتی کشور هست. این فیلم از معدود آثاری است که به واقعه‌ حضور منافقین در جنگ و جذب نیرو و شکل برخورد با رزمنده‌ها می‌پردازد و اتفاقا وجه کمیک ندارد و کاملا جدی و خشن رویکرد آنها را نشان می‌دهد.
«اخراجی‌ها ۲»: دومین قسمت از سه‌گانه ده‌نمکی درباره سرقت یک هواپیما به دست نیروهای سازمان است. آنها در بغداد فرود می‌آیند و مسافران به عنوان تماشاچی بازی فوتبال عراقی‌ها و اسرای ایرانی انتخاب می‌شوند. وجه کمیک بیشتر از نمایش روحیه خائنانه هواپیماربا اهمیت دارد.
«قلاده‌های طلا» : اگرچه مضمون قلاده‌های طلا درباره فتنه ۸۸ است اما یکی از نقش‌های اساسی داستان به فعالیت‌های منافقین بازمی‌گردد. این فیلم آنها را جزو گروه‌هایی نشان می‌دهد که در فتنه ۸۸ نقشی اساسی ایفا می‌کردند و درصدد عملیات‌های تروریستی بسیاری در تهران بودند.
«امکان مینا» : کمال تبریزی سازمان مجاهدین را در سیر داستانی عاشقانه دستمایه ساختن فیلم خود کرده است. این فیلم درباره خبرنگار جوانی است که زندگی عاشقانه‌ای با همسرش دارد اما در میانه راه، سرنوشت دیگری برای این زوج جوان رقم می‌خورد.
«سیانور» : شاید بتوان گفت سیانور جزو برترین آثاری است که پیرامون مجاهدین ساخته شده است. سیدمحمود رضوی گام بلندی در سینما پیرامون این موضوع مورد غفلت واقع شده برداشته است. دومین فیلم سینمایی بهروز شعیبی به تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین در سال ۵۴ می‌پردازد و نشان می‌دهد رهبران مذهبی گروه چقدر تلاش می‌کنند تا از این اقدام انحرافی جلوگیری کنند اما قربانی خشونت و ترور می‌شوند. فیلم وجه تاریخی قابل استنادی دارد و شخصیت‌ها کاملا مطابق نمونه‌های اصلی هستند.
«ماجرای نیمروز» : این فیلم که در جشنواره فجر امسال به‌رغم نظر تنگ داوران و دبیران جشنواره‌ای درخشید، در ژانری معمایی و وسترن با داده‌های واقعی تاریخ و با فرم ناب و خلاقانه مهدویان ماجرای ترورهای دهه ۶۰ و تابستان داغ سال ۶۰ را روایت می‌کند. این فیلم مستقیما به سازمان مجاهدین می‌پردازد اما برخلاف سیانور که داستان را در دل سازمان پیش می‌برد، ماجرای نیمروز راوی گروهی از پاسداران در مجموعه اطلاعات سپاه است که درامی بسیار جذاب را رقم می‌زند.   ناگفته نماند اینها از عمده فیلم‌هایی بود که مستقیما منافقین در آن نقش ایفا می‌کردند. اما به سختی می‌توان فیلمی از دهه ۶۰ و جنایات رخ داده در آن ساخت که ردی از منافقین در آن وجود نداشته باشد. در نهایت آنچه که بر می‌آید این است که به‌رغم تلویزیون، سازمان مجاهدین و منافقین سوژه بهتری برای سینماگران در خلق آثار نمایشی بوده است. گویا مدیران سیما بر این باورند که پرداختن به این مقوله و بازگویی جنایات، لگد زدن به جنازه ی منافقین است، حال آن که این مردار در سال‌های اخیر خوراکی برای تحریف تاریخ شده و نمی‌توان گفت ندیدن چیزی مساوی با نبودنش است. جنایات منافقین و گروهک‌های شبیه به آن در تمام تاریخ جمهوری اسلامی از بدو انقلاب تا فتنه‌های چندگانه حضور داشته است و همان طور که بیان شد اصلی‌ترین راه برای جلوگیری از تکرار و تحریف تاریخ، بیان عبرت‌آمیز آن است.

* وطن امروز

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.