دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۴۶

کارگردان «عاشقانه ها»:

برخی مدیران نگران جایگاه خودشان هستند تا سینما!

image.jpeg

صبا: «مدیران ما به‌جای این‌که نگران حال مردم و فرهنگ‌سازی درست باشند، نگران جایگاه خودشان هستند. هیچ قانون مشخص و مدونی وجود ندارد که فیلمساز بداند که مثلا اندازه نشان دادن مو چقدر است.»

منوچهر هادی جزو پرکارترین کارگردانان حال حاضر سینمای ایران است. او که سال قبل فیلم «من سالوادر نیستم» را در اکران داشت، توانست علاوه بر فروش عالی، رکورد پرمخاطب‌ترین فیلم سال را رقم بزند. در دو سال اخیر او هم فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» را کار کرده و هم سریال «عاشقانه». «کارگر ساده نیازمندیم» ابتدا در جشنواره فجر سال گذشته اکران شد و این روزها در حال اکران عمومی است. سریال «عاشقانه» هم آخرین قسمتش به‌زودی توزیع می‌شود که جزو سریال‌های پرببینده است و در حد و اندازه رقیب سریال «شهرزاد» مطرح شده است. مهم‌ترین ویژگی نگاه سینمایی هادی این است که همزمان توانایی این را دارد که به اقشار و طبقه‌های مختلف جامعه بپردازد. مثلا در «کارگر ساده نیازمندیم» به شهرستانی‌هایی می‌پردازد که به پایتخت مهاجرت کردند و جزو طبقه فرودست جامعه محسوب می‌شوند. یا سریال «عاشقانه» که به قشر فرادست و مرفه و طبقه متوسط به بالای جامعه می‌پردازد که نشان می‌دهد شناخت جامعی از جامعه و مردمانش دارد. به بهانه این کارهای تازه‌اش با او گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

*از فیلمنامه «کارگر ساده نیازمندیم» بگویید؛ ‌از روایتی که تازه نیست،‌ پردازشش هم با بداعت خاصی مواجه نیست. از مهاجرت و دنیای مهاجرت، از عشق و ازدواج در تفاوت سن و... می‌گوید، داستان‌هایی که پیش‌تر هم گفته شده و پیش‌تر هم به پرده سینما رسیده است، چرا این قصه و این روایت؟

- اتفاقاتی در تاریخ معاصر ما رخ می‌دهد که در مقاطعی کم‌رنگ‌تر می‌شود و بازخودنمایی پررنگ‌تری دارد. این روزها معضلی که در جامعه ما بسیار محسوس بوده و نه‌تنها به‌شدت آزاردهنده است بلکه باعث مفاسد اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی می‌شود همین اختلاف طبقاتی است. چیزی که مرا به نگارش این قصه ترغیب کرد و همکار نویسنده‌ام آن را نوشت و همواره باهم روی فیلمنامه کار کردیم ولی مستقلا کار نگارش را پدرام کریمی انجام داد. این بود که اشاره کنیم به افرادی که در جامعه امروز ما، پول بادآورده دارند و هرچه را که می‌خواهند با پولشان می‌خرند و هرچه را که می‌خواهند به دست می‌آورند. تعداد این آدم‌ها در جامعه به‌شدت زیاد شده است و مصداق کامل همان اصطلاح «تازه ‌به دوران رسیده‌ها» هستند. متاسفانه بعضی‌ها فکر می‌کنند با پول می‌توان همه چیز را خرید و می‌خرند. الان کسی پول داشته باشد، ‌اعدامی را از زیر تیغ بیرون می‌کشد. در هر اداره‌ای برود،‌ کارش راه می‌افتد. نه این‌که رشوه بدهد، پول می‌دهند و کارشان انجام می‌شود. مثل حکایت محدوده زوج و فرد خیابان‌های تهران، محدوده طرح ترافیک داریم، این قانون را صادر کرده‌اند تا خیابان‌ها خلوت شود،‌ ولی در ادامه طرح ترافیک را به خودروهای سواری می‌فروشند تا هر کسی پول دارد،‌ طرح بخرد و وارد محدوده شود. شخصیت «جهان» در قصه ما که آتیلا پسیانی آن را بازی می‌کند، نامزد، ۱۶ساله یک پسر ۲۱ساله را در سن ۶۰سالگی برای خود می‌کند،‌آن هم فقط با پول. تلاش خاصی هم برای این ازدواج نمی‌کند، اصلا هم برایش مهم نیست که آن پسر و دختر عاشق باشند. به نظرم «کارگر ساده نیازمندیم» نقد اجتماعی بسیار به‌روزی دارد. بله همه قصه‌های ما تکراری هستند و شبیه آن‌ها ساخته شده است. مگر قصه جدید هم داریم؟!

* شاید مخاطب عام با قصه ارتباط خوبی برقرار کند زیرا یک داستان از جنس سینمای ایران است ولی از نگاه تماشاگرانی که تخصصی‌تر به آثار توجه دارند به نظر می‌توانست همین قصه، منظر تازه تری داشته باشد.

-شخصا وقتی قصه را خواندم برای من خیلی تازگی داشت. نه این‌که تا به حال قصه شبیه این داستان را ندیده باشم که همین فیلم «آینه بغل» که این روزها داریم تولید و ضبطش می‌کنیم نیز نگاهی به حکایت اختلاف طبقاتی دارد ولی اصلا نوع نگاه کاملا با «کارگر ساده نیازمندیم» فرق دارد. زمانی که قصه «کارگر ساده نیازمندیم» را خواندم به نظرم تازگی‌های خود را داشت. واقعیت ماجرا این است که پدرام کریمی، ‌نویسنده این فیلم، سرخط نوشتن این داستان را از صفحه حوادث روزنامه‌ها استخراج کرده بود و از یک خبر؛ خبری که حکایت داشت،‌ دو ‌سه کارگر که برای تامین مخارج زندگی خانواده از شهرستان به تهران آمده بودند، یک شب در یک قهوه‌خانه در خیابان خردمند مرتکب قتل می‌شوند و هر سه ‌ارتکاب آن قتل را گردن می‌گیرند. درواقع جنایتشان دردفاع از ناموس بوده است.

*چرا همین دوخطی که الان گفتید را محوریت قصه نکردید؟

-همین است !

*بله، ‌ولی قصه خیلی دیر به این اصل داستان می‌رسد و اضافه زیاد دارد.

-گفتن از معضلات مهاجرت‌های کاری نیز برایمان مهم بود. اصلا قصدمان پرداختن به زندگی کارگری و قشر متوسط رو به پایین بود و در مقابلش نظام سرمایه‌داری. بله، قصه شاید دیر شروع می‌شود ولی در همین فاصله که طول می‌کشد تا قصه اصلی شروع شود اتفاقاتی رقم می‌خورد و شخصیت‌ها معرفی می‌شوند. شاید تا رسیدن به اصلی‌ترین محور قصه زمان زیادی طول می‌کشد ولی اصلا این‌که نیمه اول و دوم قصه از هم بی‌ربط باشند، قبول ندارم. در نیمه دوم از جزئیاتی که در نیمه اول از آن‌ها گفته شده است استفاده شده است.

*از «جهان» قصه حرف زده شد. وقتی نام آتیلا پسیانی در لیست بازیگران دیده شد، به نظر می‌رسید که توجه مخاطب به سمت قدرت بازیگری وی در نقش‌آفرینی کشیده شود ولی بیشتر توجه به سمت بازی متفاوت سحر قریشی و بازیگری متبحرانه بهرام افشاری رفت، چرا اینگونه بود؟

-برای این‌که آتیلا پسیانی در قصه ما آدم قدرتمندی است. خیلی احتیاج ندارد دست و پا بزند.

*به نظر بهرام افشاری و سحر قریشی نیز، دست و پا برای رسیدن به نقش نمی‌زنند؟

-این نقش‌ها، فضای درگیری در دنیای کارآکترشان بیشتر است. مثلا برای ضبط یک سکانس یک‌دقیقه‌ای، ۱۷لوکیشن عوض کردیم،‌۱۷نقطه تهران برای ضبط یک‌دقیقه از فیلم که یک کلیپ کوتاه در فیلم است. ‌برای ضبط همین یک‌دقیقه، دو روز زمان صرف شد. اکت‌های بازیگری این دو بازیگر بیشتر بود، به‌خاطر همین تماشاگر فکر می‌کند تلاش بیشتری برای نقش‌آفرینی کرده‌اند ولی آتیلا در نقش «جهان» به‌خاطر قدرت و سرمایه و پولی که دارد برای به نمایش درآوردن فضای کارآکترش تلاش فیزیکی خاصی را نیاز ندارد.

*منظورم در ایفای فضای کاراکتر بود، شاید بازیگری آتیلا پسیانی نقص نداشته باشد ولی بازی مثلا بهرام افشاری از قدرت بازیگری بالاتری برخوردار است.

-مثل این می‌ماند که بگویید در فیلم «ابد و یک روز» ‌نوید محمدزاده خیلی بیشتر از پیمان معادی دیده می‌شود. برای این است که نوید در آن نقش، درگیر اعتیاد است، نوید است که به‌خاطر خواهرش داد و فریاد می‌کند.

*یعنی معتقدید چون فضای بازی‌های آن‌ها برون‌ریزی بیشتری داشت، ‌قدرت بازیگری بهتری از آن‌ها دیده شده است؟

-بله. به‌خاطر این‌که همه بازیگرها با نقش هایشان در فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» یک سوی ماجرا هستند و آتیلا پسیانی یک‌تنه در یک بخش دیگر وجود دارد و خیلی راحت با بقیه کارآکترها مبارزه می‌کند. نوع شخصیت‌پردازی این نقش باعث شده است که زیاد دیده نشود.

*مسیر قصه گویی فیلم، روی گفتن از تلخی‌های روزگار یک جمع از انسان‌هاست، حتی از زوایه‌ای، ما به تلخی‌های زندگی «جهان» قصه هم می‌رسیم، او هم روزگارش پر از تنهایی است، اما در زیر فشار این همه تلخی که به نگاه مخاطب ارائه می‌شود به تماشاگر حس له شدن انتقال پیدا نمی‌کند. در بعضی مواقع حس می‌شود گویا استفاده نوع بیان و بدن بازیگران در کاستن از تلخی موثر است، ‌مثلا وقتی بهرام افشاری به‌شدت درگیر مشکلات می‌شود، نوع بیان و فیزیک این بازیگر و اکت‌هایش در اوج تلخی داستان، مخاطب را زجرکش نمی‌کند حتی به خنده می‌رساند، گویا ترفندی برای بهترشدن فضای قصه‌پردازی این فیلم است.

- ‌این اتفاق در فیلم «ابد و یک روز» بود. در دقایقی که هم سوژه تلخ است،‌ هم دیالوگ‌ها تلخ و هم اجرا، ولی مخاطب می‌خندد ولی قصد بر خنداندن نبوده است. در «کارگر ساده نیازمندیم» نیز ما قصد خنداندن نداشتیم. یک زمانی خنده از آن‌جا نشات می‌گیرد که قرار بوده یک صحنه بسیار تراژدی باشد ولی در نیامده است ولی در «کارگر ساده نیازمندیم» من این جنس خنده را از مخاطب ندیدم، ‌بیشتر تلخند بوده است.

*از بهرام افشاری گفتیم، بازی خوبی در این فیلم ایفا کرد. ‌چه شد که برای این کاراکتر به بهرام افشاری رسیدید؟

- اول قرار بود بازیگری دیگر این نقش را بازی کند،‌ بازیگری که ترک‌زبان بود. بهرام اصلا ترکی بلد نیست. به‌خاطر این فیلم،‌ سه ماه معلم زبان برایش گرفته شد. تمام دیالوگ‌ها را ترکی حفظ کرد، سپس روی لهجه کار کرد، درواقع مشاور لهجه داشت، مشاور،‌ دیالوگ‌ها را می‌گفت، ‌بهرام ضبط می‌کرد، گوش می‌کرد و ساعت‌ها تمرین می‌کرد. این‌که چه شد بهرام به جمع ما پیوست این‌گونه بود که دستیارم علی سخنگو مرا برای تماشای تئاتری تک‌پرسوناژ دعوت کرد که کارگردان، ‌نویسنده و بازیگرش، بهرام افشاری بود.

*جوجه‌تیغی؟

-بله. وقتی نمایش را نگاه می‌کردم متوجه شدم نمایشنامه آن تئاتر به قصه فیلمنامه ما بسیار نزدیک است. وقتی از بهرام افشاری در مورد نمایشنامه جوجه تیغی پرسیدم گفت: «قصه این نمایش در اصل داستان حقیقی زندگی من است». این عوامل و این‌که قبل از این نمایش، بازیگری‌های خوبی از وی در تئاتر دیده بودم باعث شد که برای این نقش به او پیشنهاد دهم و او نیز قبول کرد. جوجه‌تیغی باعث شد بدون شک و تردید، بهرام را برای نقش «قدم» انتخاب کنم. انصافا از بازی وی نیز راضی هستم.

*در این فیلم، سحر قریشی متفاوتی را بر پرده سینما می‌بینیم چرا در جشنواره فجر دیده نشدید؟

-اصلا نمی‌خواهم بگویم فیلم من خوب بود و دیده نشد ولی فکر می‌کنم در دو،‌ سه رشته واقعا حقش بود که کاندیدا داشته باشد. اینقدر بی‌مهری به این فیلم شده است که اگر الان بخواهیم به نقش سحر به‌تنهایی صحبت کنیم به نظرم به مابقی بخش‌ها ظلم شود. اما به سحر قریشی ظلم شد بعد از بازی سحر قریشی در این فیلم، به این باور رسیدم که وی تاکنون قربانی انتخاب‌های نادرست شده است.

*بازی یکتا ناصر هم مورد توجه بود، بازیگری که ۹۰درصد بازیگری وی در این نقش و این فیلم با حرکت چشمانش است و در سکانس‌هایی حتی نزدیک به بازی تئاتری می‌شود، مثل زمانی که از خانه به سمت مغازه همسر می‌رود و شکل راه رفتن وی با آن نوع گام برداشتن بیشتر نزدیک به فضای تئاتری است؟

-در کارگردانی خیلی به بازیگر خط نمی‌دهم. درواقع شکل یک تماشاچی از پشت مانیتور بازی بازیگر را نگاه می‌کنم، آن چیزی که اذیتم کند تنها همان نکته را می‌گویم. فضایی که در نقش‌آفرینی باور کنم،‌ احساس می‌کنم درست است،‌ براساس تکنیک و این‌که بازیگر مثلا باید دستش تکان بخورد یا نخورد، ‌درخواست ایفای نقش ندارم. سکانسی که گفتید،‌ همان سکانسی که یکتا از منزل به سمت مغازه می‌آید، شکل راه‌رفتنش کاملا با راه‌رفتنش در تمام فیلم‌هایی که تاکنون بازی کرده است فرق دارد. شکل راه‌رفتنش تند و تیز، ‌شانه‌ها را چپ و راست می‌اندازد. درمورد این سکانس و بازی‌اش باهم حرف زدیم و به این تاکید رسیدیم که به‌شدت از شیک راه رفتن دوری کند و پنجه‌های پایش را به سمت بیرون بدهد.

*در این فیلم و «آینه بغل» که روزهای ضبطش را می‌گذارند و حتی در سریال «عاشقانه» نگاه پررنگی به اختلاف طبقاتی دارید، به‌شکلی دقتتان به‌عنوان یک فیلمساز به مشکلات اقتصادی که در همه اقشار جامعه،‌حتی قشر تقریبا مرفه وجود دارد معطوف شده است، از سخن خود با مخاطب و هدفتان از این سلسله فیلمسازی‌ها با یک محوریت مرکزی بگویید؟

-در سینمای ایران به سوژه‌های محدودی می‌توان پرداخت. اگر سینمای ایران اینقدر محدودیت نداشت در ذهنم بسیار سوژه‌های تازه و بکر وجود دارد. در کشوری که در مورد پلیس و دکتر و قاضی و... نمی‌توان ساخت چه سوژه‌ای می‌ماند که بسازی و گرفتار نقدها و خط قرمزها نشوی؟! وقتی تا این حد ممیزی وجود دارد، فیلمسازان ما ترسو شده و دچار خودسانسوری می‌شوند. تنها یک‌سری از نوابغ مثل اصغر فرهادی و مرحوم عباس کیارستمی هستند که می‌توانند از همه این محدودیت‌ها فرار کنند و بالاخره می‌توانند فیلمشان را به آن شکل که دوست دارند، ‌بسازند. حال چند درصد کارگردانان این نبوغ را دارند؟ من منوچهر هادی ندارم. بسیاری از کارگردان‌ها هم تنها در یک یا دو فیلم موفق شده‌اند که آنچه می‌خواهند بسازند و به خط قرمزها برخورد نکنند ولی در فیلم، سوم و چهارم تمام شدند. یک نابغه‌ای مثل اصغر فرهادی می‌تواند قصه‌ای از خیانت بسازد که آنقدر درست باشد که خانواده کنار هم بتوانند آن را ببیند.

*در مورد ممیزی‌ها گفتیم،‌خط قرمزهایی که اغلب تاکید دارند صورت مسئله را پاک کن،‌ معضلات را نبین و به آن‌ها نپرداز، در این فضا با این تاکیدها،‌چه نمره مثبتی می‌توان به مدیران سینمایی که تا این حد از قدرت سینما برای فرهنگ‌سازی و بهبود شرایط معضلات دور داد؟

-به نظرم، چون در دوران گذار به‌سر می‌بریم، ‌هم مردم و هم مسئولان ما، دچار سردرگمی بین سنت و مدرنیته هستند. هنوز ۱۰۰درصد با دنیای مدرن، هماهنگ نشده‌اند و همین باعث شده است دچار عدم تصمیم‌گیری شویم، نمی‌دانیم ۱۰۰درصد چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. در همین وزارت ارشاد مثلا در مورد سیگار کشیدن کلی اختلاف سلیقه و برخورد است.‌ در یک فیلم، ‌بازیگر یک بسته سیگار می‌کشد و مشکلی نیست در فیلم دیگر یک کام سیگار می‌کشد به فیلم اصلاحیه می‌خورد. مثلا در سریال «شهرزاد» موها مشخص است در سریال «عاشقانه»، به ما گفتند موها را بپوشانید و توجیه‌شان هم این بود که «شهرزاد» به تاریخ گذشته می‌پردازد و زمانش قدیمی است، وقتی می‌گوییم مو که قدیم و جدید ندارد فقط این پاسخ را می‌شنویم که «ادیت کنید». ممیزی‌های ما نیز دچار سردرگمی شده است. اکثر مدیران ما به‌جای این‌که نگران حال مردم و فرهنگ‌سازی درست باشند، نگران جایگاه خودشان هستند. هیچ قانون مشخص و مدونی وجود ندارد که فیلمساز بداند که مثلا اندازه نشان دادن مو چقدر است. هر فیلمی که مجوز می‌دهند، ‌مثل تلویزیون، ‌ناظر کیفی هم بدهند تا بعد از ساخت تا این حد دچار مشکل برای اکران و نمایش نباشیم. وزارت ارشاد پروانه نمایش می‌دهد بعد همان فیلم روی پرده سینما می‌رود و شده است که همان فیلم یک هفته بعد توقیف می‌شود.

*از «عاشقانه» گفتیم ابتدا اعلام کرده بودید ۱۵قسمت چه شد که «عاشقانه» ۱۷قسمتی شد؟ آن‌هم به‌شکلی که گویی سریال در قسمت‌های پایانی کش آمده است.

-فیلمنامه موجود ما نیز ۱۵قسمت بود ولی از یک مقطع زمانی به بعد،‌ سرمایه‌گذاران ما که از بخش خصوصی بودند اعلام کردند با هزینه‌هایی که برای فیلم و تبلیغات آن شده است برای رسیدن به سود بهتر است سریال به ۱۷قسمت برسد این پیشنهاد زمانی بود که از قسمت ۶ تا ۱۰ بخش‌هایی مانده بود و از قسمت ۱۱ تا ۱۵، ‌بیشترش مانده بود، در این فاصله سعی کردیم کمی به قصه اضافه کنیم و به این ترتیب ۱۷قسمتی شد.

*پیش از «عاشقانه» سریال‌هایی در شبکه خانگی منتشر شده بود و تماشاچی پرتعدادی هم داشت،‌ »عاشقانه» پس از آن‌ها به شبکه خانگی آمد، ‌دراین میانه قسمت دوم بعضی از این سریال‌ها نیز از راه رسید و آنقدر که باید نقدهای مثبتی کسب نکرد، چرا تا این حد سریال‌سازی ما وقتی به قسمت دوم و سوم و.... می‌رسد دچار ضعف می‌شود؟

-همیشه اینطور نیست. مثلا قسمت اول «نهنگ عنبر» ۷میلیارد فروخت ولی قسمت دوم آن تا الان ۱۸میلیارد را رد کرده است. بخش دوم «شهرزاد» را متاسفانه هنوز فرصت نکرده‌ام ببینم ولی حتما می‌بینم.‌ بالاخره متنی که نغمه ثمینی می‌نویسد برای من محترم است و باید حتما ببینم. فیلمی که ترانه علیدوستی و شهاب حسینی در آن بازی کنند باید دید. ولی با همه این اوصاف تمام فکرمان این بود که فیلم خودمان را درست بسازیم. من به این فکر کردم که تمام سریال‌های تلویزیون ما، یک خانه آجری وسط حیاط است که واقعا این روزها دیگر نیست. اگر ده، پانزده خانه به این شکل هم باشد، تنها برای همان سریال‌های تلویزیونی وجود دارند و برای این سریال‌ها اجاره داده می‌شوند، دیگر کسی در این خانه‌ها زندگی نمی‌کند. زندگی خانواده‌های سریال «عاشقانه» یا شکل رویای مردم اکنون است یا به رویایش رسیده است. یعنی کسی که این شکل زندگی را هم ندارد، حداقل دوست دارد در یک سریال ببیند، حداقل دوست دارد بازیگر مورد علاقه‌اش را خوشگل با لباس خوش‌رنگ و لعاب ببیند. برای همین ما همه چیز را مدرن ارائه دادیم، دقیقا ۱۸۰درجه مخالف «شهرزاد»، بدون آن‌که بخواهیم به «شهرزاد» فکر کنیم. احساس کردیم کارهایی که در تاریخ معاصر است، کارهایی که فضایش کمی جنوب‌شهری و اجتماعی است به اندازه کافی در تلویزیون ساخته می‌شود، اصلا تلویزیون اجازه ندارد این شکل از زندگی ساکنان ایران را نشان دهد، ما تبلیغ تجمل‌گرایی نکردیم،‌ تنها خواستیم بیان کنیم در ایران و در تهران خانواده‌هایی هم هستند که کمی ‌تر و تمیز زندگی می‌کنند، می‌خواستیم بگوییم که این قشر هم در کشور ما وجود دارند. علت توجه مردم به این سریال وجود فاکتورهای مناسب یک درام بود، اول بازیگرانی که مردم دوستشان داشتند، قصه عاشقانه و درنهایت پرداختن به داستانی جنایی و معمایی. به مسائل روز جامعه پرداختیم و همین توجه مردم را جلب کرد.

* آیا «عاشقانه۲» نیز ساخته می‌شود؟

-۱۰پیشنهاد برای ساخت «عاشقانه۲» دارم ولی ترجیح می‌دهم که «عاشقانه۲» را کار نکنم و یک قصه دیگر کار کنم ‌و اگر قبول کنم که کار کنم باید فیلمنامه درست در اختیار داشته باشم. همه بازیگرهای «عاشقانه۱» هم موافق هستند و گفته‌اند من باشم، هستند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.