به گزارش سینماپرس، بنظر میرسد اولین بازی کامپیوتری که منجر به ساخت فیلمسینمایی با بازی هنرپیشههای مشهور، سرمایهگذاری ویژه و در یک کلام کار حساب شده شد، بازی MAX PAYNE بود. بازی با حال و هوای ژانر نوآر سینمای آمریکا شروع میشد. کوچهها مه گرفته در شبهای سرد زمستان، دانههای برفی که از آسمان آرام و بدون صدا روی زمین مینشستند، صدای آژیر پلیس که همواره از دور دست شنیده میشد و شما نقش یک کارگاه مهجور را داشتید که خانوادهاش قربانی باندهای مخوف مواد مخدر شده بود. داستانی پر از کشش، جذابیت و تعلیق که مانند بسیاری از دیگر داستانهای پلیسی شما را متوجه نفوذ عوامل سیاسی، در پشت پرده مافیا و باندهای قاچاق مواد مخدر، اسلحه یا انسان میکند.
این بازی با این پتانسیل چند سال بعد بهعلت سناریوی بسیار خوبش البته با تفاوتهایی تبدیل به یک فیلم سینمایی شد. مطلبی که در این نوشتار قصد پرداختن به آن را دارد همین نکته است؛ همکاری متقابل دنیای بازیهای کامپیوتری با سینما چه هدفی به دنبال دارد؟
اما چرا بازیسازان تلاش دارند تا نسخههای جدید بازی call of duty را با سناریوی سینمایی که بعضا تا چند شماره ادامه پیدا میکند تولید کنند؟
بازی call of duty نیز یکی دیگر از سری بازیهای بسیار محبوب رایانهای است که دارای سناریوی بسیار قوی در حوزه مسائل استراتژیک و امنیتی میباشد. این بازی که بعد از ۳ شماره اول خود که در فضای جنگ جهانی اول و دوم بسر میبرد وارد فاز جدیدی از تولید گشت و با عنوان جنگاوری نوین در شمارگان ۴ به بعد وارد فروشگاهها شد و با فروش بسیار خوبی در غالب سیستمهای بازی خانگی نصب و راهاندازی شد.
وجود سناریوی داستانی، جذابیتهای هالیوودی، کاراکترسازی در قالب فیلمهای سینمایی از عوامل لازم و قطعی برای ساخت یک بازی نیست. کما اینکه بازیهای فراوانی چه بصورت چند نفره (مولتی پلیر) یا تک نفره ساخته شد که دارای فروش بالا و محبوبیت بسیار زیادی در بین بازیکنان بود ولی دارای سناریوی سینمایی یا کاراکتر سازی مانند نسخههای بازی فعلی نبود. نمونههای آن را میتوان حتی در خود بازیهای ابتدایی ندای وظیفه نیز دید. اما چرا بازیسازان تلاش دارند تا نسخههای جدید بازی call of duty را با سناریوی سینمایی که بعضا تا چند شماره ادامه پیدا میکند تولید کنند؟
اما هیچ وقت حقایق در این بازیها مانند فیلمهای سینمایی گفته نمیشود؛ گفته نمیشود که این کشور که در این آثار در صدد نقش آفرینی یک نهاد ضد تروریست است خود سردمدار جنگ طلبی، فروش اسلحه و ایجاد گروهکهای تروریستی مثل داعش است.
باییم ببینیم داستانهای بازیهای call of duty ندای وظیفه: جنگاوری نوین چیست؟ با بررسی داستان تمام نسخههای بازی متوجه میشویم که فارغ از قهرمانسازی، در این بازیها مانند فیلمهای سینمایی از داستانهایی مانند نفوذ رئیس جمهور کشورهای عربی برای براندازی قدرت در آمریکا بنام خالد اسد (شما بخوانید بشار اسد)، حمله هستهای یک چریک کهنهکار شوروی به غرب، شستشوی مغزی یک فرمانده آمریکایی توسط نیروهای متمایل به تفکرات چپ مارکسیستی در آمریکای جنوبی و…استفاده شده است. داستانهایی که تلاش دارند تا تهدید و خطر عوامل شرقی خصوصا خاورمیانهای مانند سوریه و ایران و لبنان را یادآور شود و آنان را عوامل تنش آفرینی برای دهکده جهانی بداند. حال این بازیکنان جوان و نوجوان هستند که باید در مقام یک فرمانده عالی رتبه یا حتی یک سرباز فداکار جان ملت و دنیا را نجات بدهند. همان مفهوم کلیشهای شده آمریکایی با عنوان ناجیان زمین که با تمام اینکه بارها تکرار شده است ولی هربار به شکل جدیدی و با داستان تازهای رخ نمایی میکند.
اما هیچ وقت حقایق در این بازیها مانند فیلمهای سینمایی گفته نمیشود؛ گفته نمیشود که این کشور که در این آثار در صدد نقش آفرینی یک نهاد ضد تروریست است خود سردمدار جنگ طلبی، فروش اسلحه و ایجاد گروهکهای تروریستی مثل داعش است.
از سوی دیگر call of duty، همچنان با وجود اینکه دشمن سرسختی مانند ایران را میشناسد، چندان تلاشی برای تصویر سازی از ما به عنوان دشمن درجه یک خود ندارد. آیا ترس عامل آن است؟ بعید بنظر میرسد، ولی شاید برای ایران دنبال داستان یا سناریوی مناسبی میگردد. اما هنوز به دعوا و کینه قدیمی خود با روسیه دوران کمونیستی خود پایبند است و حتی در نسخههای بعدتر بازی به دوران جنگ سرد میرود و یک گوشمالی حسابی به شوروی میدهد. در آن داستان نیز آمریکا در مقام مبارز درجه اول با تهدید بزرگ نیم قرن بشریت یعنی کمونیسم، ظاهر میشود.
خصوصیت فیلم تلقین باور است باوری صادق یا کاذب. اما ویژگی بازی تحقق آن باور است. بهعبارتی دیگر فیلم بیشتر در مقام تصور عمل میکند، اما بازی در مقام تصدیق!
وجه دیگر بازی طنز بسیار عجیی دارد؛ بازدارندگی آمریکا از سلاح هستهای! اینبار خالد اسد یا یک سردار سیاه آمریکای جنوبی در واشنگتن بعد از حمله و تصرف آمریکا.
کشوری که خود شاید تنها حمله کننده هستهای در دنیای کنونی است اینگونه متزوارنه و ریاکارانه خود را مبارز قاطع حمله هستهای میداند؛ دروغی بزرگ!
اما آخرین نسخه بازی call of duty در روی زمین نمیگذرد. بعد از حمله هستهای دیگری که به زمین شده و در معرض تخریب کامل توسط بحران زیست محیطی قرار گرفته است، ماجرای جدیدی در کهشکانها شکل میگیرد. انسانها که در اقمار دیگر زندگی میکنند متوجه حمله تروریستها به منطقه سازمان ملل متحد در فضا میشوند. به دنبال آن، بار دیگر یک فرمانده کارکشته آمریکایی تصمیم میگیرد تا مقابل بیقانونی، تهدید و تروریسم ایستادگی کند.
حس و حال بازی بر خلاف فیلم که فقط تماشا کننده هستیم و در مقام یک سربازی جنگجوی فداکار نمیتوانیم وارد عمل شویم باعث میشود تا از کودکان و نوجوانانی که بازی را با حس و حال یک رزمنده واقعی بازی میکنند سربازانی برای آینده آمریکا ساخته شود. خصوصیت فیلم تلقین باور است؛ باوری صادق یا کاذب. اما ویژگی بازی تحقق آن باور است. بهعبارتی دیگر فیلم بیشتر در مقام تصور عمل میکند اما بازی در مقام تصدیق!
با توجه به آنچه که گفته شد، درمییابیم که برای تحقق باورهای سیاسی و راهبردی ایالت متحده آمریکا در غالب یک بازی، دقیقا تابع نعل به نعل سینما به عناصری مانند داستان یا سناریویی پر از تعلیق، گره و معما که توان و ظرفیت لازم برای بیان ماجرایی از مبارزه با تروریسم و تهدید زدایی دارد، جذابیتهای اکشن هالیوودی که نیم قرن است در فرهنگ آمریکا حضور چشمگیر دارد برای سرگرمی سازی و کشاندن بازیکن به پای بازی، کاراکترهایی برای قهرمانسازی و در نهایت تسلط و هژمونی آمریکایی بر تمام جوانان سرزمینهای کره خاکی.
راهبرد یا استراتژی بده بستان سینما با بازی، آن هم بازیهایی که خود راهبردی هستند یک حرکت هوشمندانه است تا در آن ضمن بالا بردن توان و ظرفیت بازی و سینما و خودنمایی اقتدار و قدرت روز افزون ایالت متحده آمریکا، تسلط بیشتر و کنترل کاملتری بر ذهن بازیکنان داشته باشد و بتواند جهت و خط دهی نسبت به کشورهای خاورمیانه، روسیه، کره و دیگر شبه همپیمانان سیاسی ایران داشته باشد.
در این میان تصوراتی که عمری دستگاههای سیاسی و فرهنگی آمریکا فقط آنان را میساختند با یک عملیات پیچیده روانی تا حدود بسیار زیادی عینیت و تحقق پیدا میکند. اینجا دیگر نفی این موضوع که روسیه یا شرق در پی برانداختن قدرت در آمریکا نیستند برای بازیکنان و بینندگان قدیم سینما سخت میشود. آنان عملا در میدان جنگ در حال مبارزه هستند.
این راهبرد دقیقا از استراتژی جنگ سرد بهره میبرد، بجای اینکه اصل هدف را با زور بخواهیم نابود کنیم و برای این کار هزاران ساعت تریبون و سخنرانی پخش کنیم، آرام آرام پایههای دشمن را با ابزارهای فرهنگی مانند فیلم یا بازی و با خوراندن همه باورهایمان به جهانیان ضعیف میکنیم. اما تمام داستان همینجا است که تصور آمریکا از براندازی ایران صورتی کاملا خام دارد و هر روز از احتمال تبدیلش به تصدیق کاسته میشود. آمریکا و کمپانیهای هالیوودی بازیسازی، دقیقا مسیر برعکس را طی میکنند و با ساخت این بازیها و فیلمها بیشتر نشان میدهند که از اقتدار ایران هراس دارند. و اگر نه این همه تلاش برای چه بود؟
لذا در این مسیر همکاری متقابل سینما و بازی رایانهای وسیلهای برای نزدیکتر شدن به این هدف است خصوصا آنکه مخاطبین بازیها، بچهها و نوجوانان باشند. لازم بذکر است که جمهوری اسلامی ایران نیز نباید از این رقابت عقب بماند و تلاش کند تا بازیهایی با سناریوی قوی در جهت تصدیق باورها و آرمانهای خویش بسازد.
*رسانه انقلاب
ارسال نظر