شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۳

دارکوب تکراری و کلیشه ای/ تنها دغدغه داشتن کافی نیست

سارا بهرامی در فیلم دارکوب

سینماپرس: مهدی خرامان/در فیلم های اجتماعی، فرمِ بیان قصه، تنها دلیلِ آمدن مخاطب در سینما است، زیرا محتوای آثار را مخاطب از بَر است!

در فیلم های اجتماعی، فرمِ بیان قصه، تنها دلیلِ آمدن مخاطب در سینما است، زیرا محتوای آثار را مخاطب از بَر است!،«دارکوب»، پَس رفتِ بزرگی برای بهروز شعیبی است، اثری که دیگر نه از رابطه پدر و فرزندی «دهلیز» و نه عشق و فضا سازی «سیانور» خبری است، بلکه مخاطب یک دوربینِ سرگردان با نماهایی از حلبی آباد ها و بازیگری با گریمِ یک معتاد می بیند

دغدغه شعیبی مانند مخاطب یکسان است، یعنی دلسوزی برای زنانِ معتاد، حالا تماشاگر می خواهد بهایی را بپردازد تا قصه ای از دغدغه مشترک ببیند، اما دستِ خالی از سینما بر می گردد زیرا قصه ای به شدت کلیشه ای با بازی های مصنوعی را می بیند، که از همان ابتدا سر انجامِ داستان را لو می دهند.

اولین مشکلِ دارکوب، سردرگمی میان کاراکتر ها است، گاهی داستان از  زاویه دید «روزبه» و گاهی «مهسا»، «نیلوفر» و حتی «تینا» روایت می شود، زمانی که دغدغه کارگردان زنانِ معتاد است و از سوی دیگر، قصه «شخصیت محور» ودرباره «مهسا» است، پس چرا دیباچه فیلم از زاویه دید «روزبه» شروع می شود؟ بهتر بود کارگردان ضریبِ هوشی مخاطب‌ را کمی بیشتر تصور  می کرد تا برای نشان دادنِ آرامش در زندگی، وقتِ فیلم را با جشنِ تولد ویا نماهایی از فروشگاه های زنجیره ای تلف نکند

 حالا «مهسا»، همسر معتاد وسابق «روزبه» واردِ دنیای فیلم می شود، اما تنها بر اساسِ یک دیدارِ تصادفی، و از آن بدتر، یک دغدغه کلیشه ای با عنوان «مادر بودن»،تا بحرانی را برای «روزبه» و «نیلوفر» ایجاد  کند، تا مخاطب هر چه جلو تر می رود شخصیت «مهسا» را منفور تر ببیند، اما مشخص نیست شعیبی چه می خواهد بگوید، «زنانِ معتاد دیوانه اند؟»، «زنانِ معتاد آدم کش هستند؟» «باید از زنانِ معتاد ترسید واز کاشانه خود فرار کرد» کدام یک هدف اصلی کارگردان است، مخاطب چنین رفتار هایی را دیده و تجربه کرده است،حالا او می خواهد سوبژ کتیو «مهسا» را ببیند نه فریاد ها و دیوانه بازی های بیرونی کاراکتر را، زیرا نشان دادنِ رفتار های ظاهری آن ها که دیگر نیاز به پول دادن ندارد، با چرخ زدن در خیابان، واقعی تر از کاراکترِ مصنوعی فیلم  را خواهند دید

ایکاش کارگردان بگوید با چنین آشفتگی و شلختگی چه درکی ایجاد می شود، کدام حسِ انسان دوستانه بعد از دیدن این اثر برانگیخته می شود، حتی پرده نهایی هم شعاری است، «روزبه» و «نیلوفر» تصمیمِ نهایی برای فرار را گرفته اند، و تنها به خاطرِ خطرِ خودکشیِ «مهسا» به دیدنش می روند.

در هر حال دارکوب می توانست با روایتی متفاوت کمی مخاطب را با زنانِ معتاد در جامعه نزدیک کند تا اگر آن ها را در کوی وبرزن دیدن، دیگر مسیرشان را تغییر ندهند واحساساتِ درونی آن ها را بفهمند،اما شعیبی راه آسان را انتخاب کرده است.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.