به گزارش سینماپرس، زنانی با گوشوارههای باروتی با موضوع ملتهبی سروکار دارد. موضوعی که به دلیل تازگی، تا حد خوبی بِکر مانده است. از طرفی؛ ایده، سوژه و شیوه روایت نیز به کمک موضوع آمده تا بر جذابیت آن بیفزایند. کارگردان نیز تلاش کرده در فرم و ساختار؛ رویهای را در پیش گیرد تا این تازگی در سرتاسر مستند حفظ شود. بیتعارف باید گفت این مقصود تا حد خوبی در مستندِ بلندِ«رضا فرهمند» برآورده شده است. مستندی که مخاطب سعی میکند حتی یک صحنه از آن را هم از دست ندهد!
اما آنچه مرا بر آن داشت که درمورد فیلم بنویسم، محتوای آن بود. به نظر میرسد مؤلف اصلی اثر، یعنی رضا فرهمند نتوانسته است از بین مسئلههای موجود به درستی انتخاب نماید. شاید بتوان گفت مستند اساسا مسئلهای را طرح نمیکند! از همین روست که میتوان گفت این مستند در بهترین حالت مناسبِ «فعالین حقوق زنان» خواهد بود که فکری به حال زنهای سرگردان در کمپهای مورد اشاره بکنند!
جواب مستند به این سؤال که «چرا افراد از کشورهای مختلف و حتی کشورهای اروپایی جذب داعش میشوند؟ »، «بیکاری! » است. البته مختصر اشارهای به فقر فرهنگی هم میشود. از همین رو میتوان ادعا کرد که مستند به این مسئله یا اساسا ورودی نکرده است یا هم از ترس سرگردانی با یک جواب ساده و دمدستی مسئله را جمع کرده است. گویا کارگردان این را بدیهی فرض کرده است که اگر خود یا هر یک از بینندگان در موقعیت یک داعشی بودند، جذب داعش نمیشدند و سرنوشت متفاوتی داشتند.
مستند در مورد اینکه «افراد جذب چه چیز داعش میشوند؟ » هم حرفی ندارد. حتی شاید مخاطب بعد از دیدن مستند برای این سؤال هم جوابی نداشته باشد که «بین اسرائیلِ آدمکش و داعشِ آدمکش چه تفاوتی وجود دارد؟ » و اینها همان مسئلههای کمتر پرداخته شدهای هستند که در مورد طالبان نیز مطرح است. مسئلههایی که به نظر میرسد «رضا فرهمند» از کنارش عبور کرده است.
نبرد پنهان زنانه!
این مستند، زاویه دید زنانه به مقوله همسران و فرزندانِ مردان داعشی دارد. مستندی از جنس رئالیسم است نه مستند خبری یا تحلیلی و یا بازسازی. همچنین از تصاویر آرشیوی هم استفاده نکرده است، نکتهای که مثلاً در مستند «نبرد پنهان» (اثر مستندسازان بدون مرز با روایت حسن شمشادی) به خوبی از آن استفاده کرده بود. از طرفی دیگر نیز مستند زنانی با گوشوارههای باروتی به سبک نئورئالیسم، نزدیک میشود؛ استفاده از نا بازیگران و موقعیتهای طبیعی و بکر، لذا این فیلم، یک مستندِ شبه نئورئالیسمی است و البته با رگههایی از ضد جنگ.
بنمایه اصلی قصه بر دوش زنان داعش است که در غیاب مردانشان، یا طرفدار داعش هستند و یا بیزار از خشونت آنها. این زنان، از نقاط مختلف جهان مانند چچن و آذربایجان و ترکیه و…. به امید خلافت اسلامی اما درواقع با گول خوردن توسط وعدههای اربابانشان، به عراق آمدهاند و حالا اسیر قوای پاکسازی شدهاند و همراه فرزندانشان در کمپ، نگهداری میشوند تا تمهیدات بازگشت آنها فراهم شود.
یک خانم گزارشگر باوقار عراقی به نام «نور» میان این زنان میرود؛ او که ظاهراً شیعه هم هست، پرسشهای بنیادین و واقعی دارد، دلش نمیخواهد فقط فیلمبردار باشد، بلکه یک مستندسازِ کنشگر و حقیقتطلب است و البته «منجی» برای کودکان داعش و میخواهد مسائل جنگ را حل کند.
او نبرد آشکار حق و باطل را نهتنها در داعشیهای وارداتی، بلکه در داعشی های عراقی هم یافته است، آن افرادی بومی که به داعش پیوستهاند. در واقع کفر، مرام و ناموس و دین و آئین و معماری و جغرافیا نمیشناسد. یک نبرد واقعی میان دو جبههٔ حق و باطل است که همیشه ادامه خواهد داشت.
نور میداند که داعش، بااینکه رو به محاق است اما مرزهای اعتقادی را نابود میسازد لذا شروع میکند به تعلیم ریشهای انسانیت به کودکان داعشی، و آنها بهخوبی میپذیرند.
*نقد سینما
ارسال نظر