دوشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۸

به بهانه زادروز یک نمایشنامه نویس؛

تنسی ویلیامز؛ نمایشنامه نویسی که زیر و بم تئاتر آمریکا را تغییر داد و در جهان به شهرت رسید

تنسی ویلیامز

سینماپرس: تنسی ویلیامز ۲۶ مارس سال ۱۹۱۱ در می سی سی پی آمریکا به دنیا آمد و از همان جوانی، استعداد خارق العاده خود در نویسندگی و به خصوص در نمایشنامه نویسی را به مخاطبانش نشان داد و بعدها توانست به شهرتی جهانی دست پیدا کند و با جرأت و جسارت خویش زیر و بم تئاتر آمریکا را نیز دستخوش تغییر نماید.

توماس‌ لانیز ویلیامز در ۱۹۱۱ در کلمبوس‌ می‌سی‌سی‌پی‌ چشم‌ بـه جـهان گشود. پدرش پیله‌ور دوره‌گرد بود. ۷ سال‌ نخست‌ زندگی اش‌ را با مادر و خواهر بزرگترش، نزد پدربزرگ مادرش که یک اسقف بـود، در شـهرهای مختلف‌ می‌سی‌سی‌پی سپری کرد. مهاجرت به سنت لوئیـز در سـال ۱۹۱۸، تحول‌ فراوانی‌ در اوضاع و کم و کیف‌ زندگی این خانواده پدید آورد. در این هنگام، پدر ویلیامز فروشنده ثابت یک کارخانه کـفش‌ شـده بـود. به همین علت، خانواده‌اش‌ را نزد خود آورد. اقامت در سنت لوئیز سبب شد که پدر ویلیامز، دست‌ به شرب مـدام‌ بـزند و ایـن‌ امر موجب بروز مشکلاتی‌ در خانه شد و این نابسامانی ویلیامز را بـه طـرف‌ نویسندگی‌ کشاند. بیشتر آثار اولیه ویلیامز، از این وضع‌ نابهنجار خانوادگی متأثرند. خود ویلیامز در این‌باره‌ می‌گوید: «خـانه، پنـاهگاه مـطبوعی برای من نبود و دنیای‌ خارج هم بهتر از منزل به‌شمار نمی‌آمد.»

در ۱۹۲۸، اولین‌ داستان‌ او در مـجله‌ «وایـرتیلر» به‌ چاپ رسید. چندسال‌ بعد زمانی‌ کـه بـرای بار دوم به‌ دانشگاه می‌رفت، شروع به خواندن آثار نویسندگانی‌ چون: «دی. جی. لاورنس»، «هـارت کـرین»، «لورکا»، «رمبو»، «ریلکه» و «ملونی» کـرد، و آنچـنان تحت‌تأثیر آنان‌ قـرار گـرفت که به سادگی مـی‌توان‌ مـتوجه تأثیرشان در نوشته‌هایش شد.

او هـنگامی که دوره اول دانشگاهش را مـی‌گذراند، نـمایشنامه‌ کوتاهی‌ بنام «قاهره، شانگهای، بمبئی» نوشت‌ که‌ در یک تئاتر جمع‌وجور محلی اجرا شد. این‌ نمایشنامه کـمدی هـمچون بـسیاری دیگر از تک‌پرده‌هایی‌ که در دوران دانشجویی نوشته بـود هـرگز چـاپ‌ نشد.

دومین نمایشنامه‌ کوتاه‌ او که بر صحنه آمد «برج‌ جادو» نام داشت. ۲ سال بعد ۲ نمایشنامه بلند ویلیامز، توسط گروه «مالرز» به نام‌های: «شمع‌ها در آفتاب» و «ناپایدار» بر صـحنه تئاتر آمد و بالاخره، سومین‌ نمایشنامه طولانی او در سال ۱۹۳۸ اجرا شد. آنچه می‌توان از این ۳ نمایشنامه و اساسا آثار اولیه‌ ویلیامز برداشت کرد این است که او از همان ایام، تحولات و دگرگونی‌ها و به‌ اعـتباری‌ دگـردیسی‌های‌ اجتماعی سیاسی را صریحاً به باد انتقاد می‌گرفت. ویلیامز در نمایشنامه‌ «سرمقاله» از صلح سخن‌ می‌گوید و در اثری دیگر که در باره زرّادخانه‌ها و تسلیحات نوشته شده، جنگ‌ و نتایج‌ آن را، عمیقا و با شدیدترین کـلمات بـه نقد می‌کشد.

در «شمع‌ها در آفتاب» از معدنچیان‌ ذغـال‌سنگ در «آلابـاما» سخن گفته و تـنگدستی را دوشـادوش با خیانت که باعث اعتصاب، خشونت و قتل‌ می‌شوند، از دیدگاه آنها که در ۵ طبقه زیرزمین زندگی‌ می‌کنند موردبررسی‌ قرار داده است.

در سال ۱۹۳۹، ویلیامز یک رشته از آثارش را گـردآوری کـرد و تحت نام «نواهای آمـریکایی»، بـرای‌ شرکت در مصاحبه گروه تئاتر فرستاد. داوران جایزه‌ ویـژه‌ای بـه او دادند. مهمترین بهره‌ای که ویلیامز از شرکت در این مسابقه‌ به چنگ آورد، آشنایی‌اش با «ادری وود» بود، این همکاری‌ تا سال‌های متمادی-حتی در دهه ۷۰ ادامه‌ داشت. نخستین بار همین خـانم «وود»، بورس‌ موسسه را کفلر را برای ویلیامز گرفت. با این پول وی‌ تـوانست‌ بـدون دغـدغه و پروای تنگدستی، به‌ مسافرت دور آمریکا دست بزند و به‌ کار نگارش ادامه دهد. نـتیجه ‌ ‌ایـن آرامش در سال ۱۹۴۰، پدیدآوری‌ نمایشنامه ‌ «ستیز فرشتگان» بود که نخستین کار جدی‌ و قـابل‌ عـرضه هـمگانی ویلیامز به‌شمار می‌رفت.

سال ‌ ۱۹۴۴سال موفقیت‌ کامل ویلیامز بود: در ۲۶ دسامبر ۱۹۴۴ نمایشنامه ‌ «باغ‌وحش‌ شیشه‌ای» در شیکاگو و یک سال بعد همین اثر در نیویورک بر صحنه آمد و از آن به‌ بعد، آثار ویلیامز همیشه توأم با موفقیت بود.

او از اواخر دهه ۴۰ میلادی نمایشنامه هایش را عرضه کرد و شانس آن را داشت که در همان آغاز کار شناخته و مطرح شود. دلیل این موفقیت را در خود نمایشنامه ها می توان یافت. او در نخستین نمایش ها انسان هایی را به عنوان شخصیت های اصلی به دنیای تئاتر وارد کرد که خیلی از نمایشنامه نویسان هم عصر او جرأت آن را نداشتند، زیرا گمان می کردند تماشاگران آمریکایی که معمولاً از طبقه متوسط و حتی مرفه بودند، رغبتی به تماشای زندگی آن اشخاص نشان نخواهند داد.

تئاتر آن زمان هنوز به شکل و شمایل قصه های رمانتیک و به تراژدی های سنتی بیشتر اهمیت می داد به خصوص در زمان حساسی چون نیمه دهه ۴۰ تا ۵۰ میلادی که بوی تلخ جنگ هنوز در فضا منتشر بود، قشر اعظم جامعه در پی فراموش کردن جنگ بود و هنر، این پدیده اعجاب انگیز، این بار در شکل سرگرمی صرف، جزو بهترین درمان ها بود؛ اما حتی اگر وحشت دوره جنگ به فراموشی سپرده می شد، با نکبت امروز دوره بعد از جنگ چه باید می کرد؟

ویلیامز نه تنها تعداد زیادی نمایشنامه بلکه داستان های کوتاه و نیز چندین رمان هم نوشت، همچنین مقالات و اشعاری از او به جای مانده است. آن همه کار با وجود آن همه مشکلات شخصی که جسم او را روز به روز دچار فرسودگی می کرد، باعث تعجب معاصرانش بود.
موفق‌ترین نمایشنامه‌های‌ وی‌ عبارت بودند از: «باغ‌وحش شیشه‌ای»، «اتوبوسی به نام هوس»، «گـربه روی شـیروانی داغ» و «شب ایگوانا». ناگفته نماند که‌ نمایشنامه‌ های «اتوبوسی به نام هـوس» و «گربه روی شیروانی‌ داغ»، جایزه «پولیتزر» را که‌ بعد از نوبل مهمترین جایزه‌ ادبی جهان به‌شمار می‌رود، نصیب‌ ویلیامز کرده است.
«باغ وحش شیشه ای» بـرای نـخستین بـار در سال ۱۹۴۵ بر صحنه تـئاتر آمد. اثر، درباره مصائب یک‌ خانواده آمریکایی اسـت: خـانواده «وینگ فیلدها». «لورا» دختر خانواده، کم‌ و بیش‌ از مـرز ازدواج گـذشته‌ اسـت و ایـن درحـالی است که یـک پای او نـیز فلج‌ است. مادرلورا به نحو کاسبکارانه و حساب گرانه‌ای درصدد مهیا و روبراه ساختن اسبابی‌ برای ازدواج دخترش اسـت و «تـام» کـه در یک انبار کار می‌کند و ذوق شعر و شاعری نـیز دارد  «تام» دغدغه خانواده را ندارد و در رؤیاها و تخیّلات‌ دورپروازش، درپی ترک خانه و مادر و خواهرش‌ هست. در این‌ میان بر اثر پافشاری و سماجت «آمـاندا»، «تام» مجبور می‌شود جوانی به نام «جیم» را به خانه‌ دعوت کنم تا شاید گره‌ای از کلاف سردرگم «لورا» باز شود و این ملاقات به‌ دلدادگی از هر دو بدل گردد. اما اوج تـراژیک آنـجا است که‌ «جیم اوکانر»، هم‌کلاسی قبلی «لورا» و مرد مورد علاقه وی در دبیرستان بوده است، طی‌ صحنه‌ای‌ جذاب‌ و پرکشش این نکته روشن می‌شود که‌ «جیم» به دختر دیگری تعلق خاطر دارد و نمی‌تواند دعـوت دوسـتانه  خانواده «وینگ فیلد» ها را برای شبی دیگر بپذیرد؛ چرا که‌ باید به‌ روبراه ساختن اوضاع زندگی خودش است.

«گربه روی شیروانی داغ» نیز یکی دیگر از آثار شاخص این نویسنده شهیر است. ویلیامر در ایـن اثر نیز، به عمق و ژرفنای یک خانواده درهم شکسته و ورشکسته‌ آمریکائی‌ پرداخته است. خـانواده‌ای کـه در متن انحطاط و فروپاشی‌اند، اما حتی بـرای لحـظه‌ای نـیز چـیزی از آزمـندی غریب‌شان به زندگی‌ نـمی‌کاهند.

از ویژگی‌های آثار ویلیامز، تک‌گویی‌های‌ بلند، استادانه و چـرب‌دستانه شـخصیت‌ها اسـت. برای نمونه می‌توان به‌ تک‌گویی‌های «آماندا» در باغ‌وحش شیشه‌ای و یـا گـفتار «مگی» در گربه روی شیروانی داغ اشاره‌ داشت. «مگی» در این‌ گفتگوی‌ تک‌نفره، بسیاری از مسائل را برای‌ تـماشاگر روشـن می‌کند. ویلیامز کاربرد تک‌گویی‌ یا مونولوگ را حـتی در تـک‌پرده‌ای‌ها و نمایشنامه‌های کوتاهش نیز به کار برده است.

تنسی ویلیامز سرانجام در سال ۱۹۸۳ در نیویورک درگذشت.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.