یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۳

مصاحبه با منقد سینما پیرامون تهیه کنندگان و محتوای آثار سینمایی

نقش تهیه کنندگان در سینمای ایران

محمدتقی فهیم

سینماپرس: اگر کسی بگوید که دولت نباید فیلم بسازد خیلی اشتباه می‌کند. اما باید در نظر داشت وقتی تمام سینما دولتی باشد زمینه‌های سوء استفاده فراوان است. اما اگر دولت به این سمت رفت که در نوع خاصی از سینما ورود کند این مسئله رفع می‌شود. اما الآن اینگونه است که فارابی وجود دارد و بودجه‌ای هم دارد و اعلام کرده که این بودجه را بین فیلمسازان مختلف تقسیم می‌کند. بنابراین فیلمسازها همه می‌روند این بودجه‌ را می‌گیرند و فیلم‌هایی می‌سازند که غالباً هم علیه ارزش‌هایی است که دولت قصد آن‌ها را داشت.

با این سوال شروع کنیم که آیا تهیه‌ کننده‌ها بازوهای اجرایی فرهنگ‌ساز در دنیا هستند؟ در واقع نقش تهیه‌ کننده‌ها در دنیا چقدر جدی است؟ بعد برویم سراغ اینکه اوضاع در ایران چگونه است و باید چگونه باشد.

می‌توان گفت بحث هنر در موضوع سینما در دنیا به‌عنوان ضلع سوم مطرح است. یعنی برخلاف ما که همیشه علاقمند بوده‌ایم بیشتر به جنبه هنری سینما توجه کنیم، در دنیا اگر بخواهیم برای این جنبه اهمیتی قائل شویم بعنوان ضلع سوم مطرح است. ضلع اول صنعت است، ضلع دوم رسانه و بعد از این‌ها هنر. اما در کشورهایی که در آن‌ها انقلابی رخ می‌دهد و دگرگونی ایجاد می‌شود به دلایل مختلفی این جابجایی صورت می‌گیرد. یعنی هنر اهمیت اول می‌شود و موضوع صنعت و رسانه در جایگاه‌های بعدی قرار می‌گیرند. به همین ترتیب هرچه از زمان انقلاب فاصله گرفته‌ می‌شود و نظام تثبیت می‌شود این چینش دوباره تغییر می‌کند و هنر در مرتبه دوم و بعد از مدتی هم در مرتبه سوم قرار می‌گیرد. در دنیا سینما اولاً صنعت است. وقتی می‌گویم سینما منظورم همه‌ی کشورها نیست؛ منظور ما کشورهای دارای سینماست. یعنی کشورهایی که ما بعنوان سینمای غالب می‌شناسیم. مثل آمریکا، هند، آلمان و… .

پس از این سینما کارکرد قدرتمند رسانه‌ای دارد و بعد هم بحث هنر در رتبه سوم قرار می‌گیرد. بنابراین صنعت باید در درجه اول یک طراح داشته‌ باشد. یعنی کسی را داشته‌ باشد که همه‌ی پروسه اجرای پروژه را بشناسد. یعنی بتواند در درجه اول سرمایه را تهیه کند و بعد عوامل انسانی، فنی، تکنیکی و … را تدارک ببیند. در دنیا این آدم معروف است به تهیه کننده؛ نه سرمایه‌گذار. در کشور ما سرمایه‌گذار را تهیه کننده می‌دانند و یا خیلی اوقات تهیه‌ کننده بیشتر به دنبال تهیه پول است و نه کارهای دیگر. یعنی اینکه برود با ارگان‌ها، نهادها و… مذاکره کند و از قدرت لابی‌گری و ارتباطات و… برای تأمین پول مورد نیاز استفاده کند. بنابراین وظیفه تهیه‌کنندگی به مفهومی که در دنیا سراغ داریم ندارد.

بنابراین در سینمای غالب جهان، تهیه کننده می‌شود اصل و اساس قضیه. به همین دلیل هم هست که در مهمترین جشنواره‌های دنیا جایزه‌ی بهترین فیلم را به تهیه‌ کننده می‌دهند و نه کارگردان. در مراسم اسکار هم با اهمیت بالا و نقش جریان‌سازی که دارد جایزه‌ی خود را به تهیه‌ کننده فیلم می‌دهند. چون اساساً آن پروژه بدست کسی شکل گرفته و بهترین اثر شده که آن فرد متخصص این کار بوده‌است. یعنی می‌دانسته که چه بازیگری باید برای آن فیلم دعوت کرد، تشخیص بدهد اساساً آیا آن فیلمنامه می‌تواند اثر مورد نظر او را بگذارد و… . مثلاً یکی از کمپانی‌های معروف آمریکا می‌گوید سالی ۳۰۰-۴۰۰ فیلمنامه به آنجا ارسال می‌شود که از بین آن‌ها یکی را انتخاب می‌کنند. حالا شما ببینید یک فرد چقدر باید توانا و متخصص باشد که بتواند از بین این حجم زیاد یکی را انتخاب کند که حالا بتواند ۲۰۰ میلیون دلار فروش کند و در ۴۰۰۰ سینما بطور همزمان اکران شود. آن آدم است که جایزه بهترین فیلم را می‌گیرد. خیلی جاها آن تهیه‌ کننده مالک فیلم نیست؛ خیلی جاها مستخدم یک کمپانی بزرگ مثل والت‌دیسنی است. ولی در کار خود تخصص دارد.

قبل از اینکه فرهنگ آمریکا بخواهد از طرق سیاسی و دیپلماتیک به جبهه شوروی ورود کند، سینمایش وارد می‌شود و همان کار را می‌کند. راکی این کار را می‌کند، آرنولد این کار را انجام می‌دهد. آمریکا ده‌ها فیلم ساخت درباره اردوگاه‌های کار شوروی؛ بدون اینکه برخی از فلیمسازان آنجا را دیده‌باشند

بنابراین در دنیا تهیه‌ کنندگی چنین اهمیت بالایی را دارد. علاوه بر این تهیه‌ کننده‌ها در سینمای غالب جهان معمولاً دارای تفکر هم هستند. اگر بخواهیم مقایسه کنیم در کشور ما خیلی از تهیه‌ کننده‌ها اساساً دارای تفکر نیستند. در کشورهای دیگر اگر تهیه کننده با ارزش‌های کشورش تطابق نداشته‌ باشد، فیلمش در راستای بالندگی و نهادینه کردن ارزش‌های کشورش نباشد، اصلاً نمی‌تواند دوام بیاورد. به همین دلیل است که گفته‌ می‌شود سینمای آمریکا جریان‌سازترین سینمای دنیاست. مثلاً از چند سال قبل از فروپاشی شوروی، سینمای آمریکا روی آن کار می‌کند. برخلاف پیشرفت‌های شوروی در زمینه‌های گوناگون، سینمای قوی نداشت.

قبل از اینکه فرهنگ آمریکا بخواهد از طرق سیاسی و دیپلماتیک به جبهه شوروی ورود کند، سینمایش وارد می‌شود و همان کار را می‌کند. راکی این کار را می‌کند، آرنولد این کار را انجام می‌دهد. آمریکا ده‌ها فیلم ساخت درباره اردوگاه‌های کار شوروی؛ بدون اینکه برخی از فلیمسازان آنجا را دیده‌باشند. یا مثلاً قبل از اینکه آمریکا عراق را اشغال کند حداقل ۵-۶ فیلم درباره عراق ساخته‌شد. یعنی از طریق سینما برای مردم دنیا ذهنیت‌ سازی می‌کند. اگر تهیه کننده متخصص نباشد نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد. چراکه کارگردانان همواره به دنبال جریان هنری سینما هستند. آن‌ها به دنبال دغدغه‌های خودشان هستند. اگر از موارد معدودی مثل استون و… که مقداری سیاسی هم هستند صرف نظر کنیم، کارگردانان عموماً می‌خواهند یک فیلم هنری خوب بسازند. اما آن کسی که می‌تواند از این فیلم یک پدیده‌ای بسازد که در راستای دیپلماسی کشورش حرکت کند، تهیه‌ کننده است.

درواقع در ایران از کارگردان به تهیه‌ کننده می‌رسیم. یعنی یک کارگردان به دنبال تهیه‌ کننده‌ای می‌گردد که بتواند دغدغه‌هایش را برآورده کند.  

در ایران به جز چندتا تهیه‌ کننده، کارگردانان هستند که تهیه‌ کننده‌ها را تعیین می‌کنند.

در جبهه انقلاب بعضی تهیه‌ کننده‌ها را می‌بینیم مثل آقای محمود رضوی که سراغ جوانان می‌روند و کارهای خوبی هم ساخته می‌شود. به نظر شما تهیه‌ کنندگی چقدر در جبهه فرهنگی و هنری انقلابی اهمیت پیدا کرده‌ است؟ چون احساس می‌شود بیشتر تلاشمان روی تربیت نویسنده و سینماگر و نهایتاً کارگردان بوده‌است.

اهمیت تهیه‌ کننده باید معلوم شود. طبیعی است همین اهمیت در کشور خود ما هم وجود دارد البته با یک تفاوت. آن هم اینکه در ایران بدلیل اینکه تقریباً ۹۹٪ سینما دولتی است مسئله تهیه‌ کننده با اما و اگر روبرو می‌شود. چون در مناسبات دولتی اساساً تهیه‌ کننده به آن معنایی که صحبت کردیم شکل نمی‌گیرد تا حالا بخواهیم چنین کسانی را تربیت کنیم. زمانی تهیه‌ کننده با آن مفهموم معنا می‌یابد که تهیه‌ کننده در درجه اول با سرمایه و امکانات خودش وارد شود. در اینجا چون سینما دولتی است، تهیه‌ کننده بعنوان یک واسطه عمل می‌کند. در درجه اول باید این را حل بکنیم. یک مشکل بزرگی که داریم این است که سرمایه‌دار ملی ما باید پای سینما بیاید. مثلاً همین آقای رضوی می‌رود حوزه هنری و طرحش را می‌برد. خیلی وقت‌ها هم طرحی برده نمی‌شود؛ بدلیل رابطه‌ها و لابی‌هایی که وجود دارد کار انجام می‌شود و مثلاً گفته می‌شود یک فیلم درباره منافقین بساز. او حالا می‌رود به دنبال طرح و کارگردان. این واقعیتی است. آقای رضوی اعلام کند که خودش چقدر ریالی پول به سینما آورده‌است.

ولی روی چهره‌های جوانی دست گذاشت و به آن‌ها خوب پروبال داد.

اینطور نیست. به او می‌گویند که با چه کسی کار کند. مثلاً می‌گویند ما به دلایل مختلف باید جوان‌گرایی کنیم. درواقع او نوعی مأموریت را انجام می‌دهد. مثلاً شورای کارشناسی حوزه هنری به این نتیجه می‌رسد که چون آقا گفته است به جوان‌ها توجه کنید باید جوان‌گرایی کنند. آقای رضوی که خودش جوان‌تر است را می‌آورند و به او هم توصیه می‌کنند به جوانان توجه کند. بنابراین تمام این‌ها در پروسه‌ای جلو می‌رود که از پول بیت‌المال و مردم استفاده می‌شود.

مهمترین چیزی که در این سازوکار به آن توجه نمی‌شود مخاطب است. البته باز در یک‌سال گذشته دارد توجهاتی می‌شود. تا یکسال پیش اینطور بوده است که فیلم‌ها در این روند تولید می‌شدند و بعد هم احتمالاً تلویزیون عصر جمعه‌ای آن را پخش می‌کرده و بعد هم به آرشیوها می‌رفته است. چون درباره موضوع تهیه‌ کنندگی داریم صحبت می‌کنیم این موارد را می‌گویم. در کشور ما این‌ها مأموریت دارند چند اثر بسازند. مثلاً نهادی مثل سپاه پاسداران جایی را مثل اوج درست کرده است.  چون سینمای موثر در دست ما نیست سپاه ورود می‌کند و می‌خواهد فکری برای آن بکند. لذا اوج و… تشکیل می‌شود. پولی هم از جاهای مختلف تأمین می‌شود و مصاحبه‌ها و… انجام می‌شود و نهایتاً چیزی به نام تحقیقات به جایی داده‌می‌شود.

در حالت عادی همه‌ی این‌ها دوستان ما هستند ولی باید قبول کنیم این تهیه‌ کنندگی نیست. ما به کسی تهیه‌ کننده می‌گوییم که در درجه اول قدرت مالی داشته باشد، در درجه دوم دارای افکار و اندیشه‌هایی باشد که مرتبط با تخصصش است. حالا می‌تواند برای اجرای یک پروژه از امکانات ملی و دولتی هم استفاده کند؛ مثل عتیقه‌های فلان موزه، هواپیماهای گران‌قیمت، کشتی‌های گران‌قیمت و چیزهایی که در اختیار دولت‌هاست و نه افراد. ولی پولش مال خودش است؛ پولی است که در بخش خصوصی بدست آورده‌است و حالا شده است تهیه‌ کننده.

الآن کسانی که ما در کشور داریم را باید مدیر تولید نامید. یعنی مثلاً آقای رضوی یک مدیر تولید خوب است که می‌تواند پروژه‌ها را جمع‌وجور کند. در عموم موارد – به غیر از همین یکی دو استثنا – ما کارگردان‌محور هستیم. یعنی هنوز روند اوایل انقلاب که خودمان جوان بودیم و دوست داشتیم کارگردان‌ها حاکم باشند و تلاش هم می‌کردیم که تهیه‌ کنندگان را از رده خارج کنیم برقرار است. ما فکر می‌کردیم تهیه‌ کنندگان کاسب هستند و عدالت را رعایت نمی‌کنند و استثمارگر هستند! به همین دلیل حداقل درباره شخصی مثل آقای رضوی می‌شود گفت که آقای رضوی اینقدر مهم است که دیگر کارگردان نمی‌آید به دنبال او. ولی در موارد دیگر مثلاً کارگردانی طرحی دارد. آن را به انجمن سینمای دفاع‌مقدس می‌برد و تصویب می‌کند. برای آن بودجه‌ای مصوب می‌شود. بعد به کارگردان می‌گویند یک تهیه‌ کننده هم پیدا کن. در اینجا تهیه‌ کننده نمایشی می‌شود. همه‌چیز برای کارگردان است و به تهیه‌ کننده فقط یک دستمزد می‌دهند. یعنی برعکس چیزی که باید باشد شکل می‌گیرد. به همین دلیل تهیه‌ کننده‌ها پادوی کارگردانان هستند و کارگردان است که دستور می‌دهد.

در همین سینمایی که می‌گویید خیلی از کارگردانان مدعی هستند که ما خودمان پول آورده‌ایم. آقای کیمیایی را به یاد دارم که در برنامه هفت این را می‌گفت.  

کیمیایی راست می‌گوید.

فرح‌بخش هم همینطور؟

بله. تنها تهیه‌ کننده‌ای که در ایران وجود دارد و می‌شود گفت تهیه‌ کننده به معنای هالیوودی آن است فرح‌بخش است. نه یک ریال از جایی پول می‌گیرد، نه پول گرفته‌است. پول‌ها مال خودش و علیخانی است. ضمن اینکه به همان شکل درستی که در هالیوود اتفاق می‌افتد عمل می‌کند. اما اینها از این نظر برای نظام جمهوری اسلامی که مبتنی بر اسلام است و قرار است سینمایش اسلامی شود، خطرناک هستند که به اندیشه‌ی انقلاب اسلامی هجوم می‌آورند. چون سینمای سطحی و فاقد اندیشه را دارند ترویج می‌کنند.

یک کم‌فروشی پررنگی در سینمای ما وجود دارد. حداقل اگر خرج خود سینما می‌کردند دلمان نمی‌سوخت. آقایان پول سینما را می‌گیرند و می‌روند خانه می‌خرند، برج می‌خرند و… .

آقای کیمیایی هم راست می‌گوید. البته نه به معنای اینکه تهیه‌ کننده باشد؛ بعنوان کارگردانی که تهیه‌ کننده‌ی بخش خصوصی پای او پول می‌گذارند.

البته یک دوره‌ای فارابی یارانه نگاتیو می‌داد.

اگر بخواهیم آنطور بگوییم که ۹۹٪ سینمای ما عرض کردم همینطور است.

در اینجا یک مورد دیگر هم هست و آن اینکه از دولت پول می‌گیرند، از فارابی و… پول می‌گیرند، از مردم هم با وعده‌ی اینکه به آنها نقشی در فیلم بدهند پول می‌گیرند و در نهایت همه‌ی آن را خرج فیلم نمی‌کنند و می‌گذارند جیب خودشان. یک کم‌فروشی پررنگی در سینمای ما وجود دارد. حداقل اگر خرج خود سینما می‌کردند دلمان نمی‌سوخت. آقایان پول سینما را می‌گیرند و می‌روند خانه می‌خرند، برج می‌خرند و… . الآن در این سینمای ورشکسته‌ی ما شما یک تهیه‌ کننده نمی‌بینی که ورشکسته باشد. تهیه‌ کنندگان سینمای ما – بویژه دولتی‌ها، مثل همین دوستان ما در جبهه خودمان -الآن در سعادت‌آباد دفتر و… دارند. اگر کسی نمی‌رود این سینما را ببیند به این دلیل است که این پول‌ها را خرج سینما نمی‌کنند.

چرا می‌گویید سینمای ورشکسته است؟ نسبتا فروش فیلم‌ها بالا و میلیاردی است؟

سینمای ما الآن فروش ندارد. از بین۷۰-۸۰ فیلمی که تولید می‌شود حداکثر ۱۰ فیلم فروش دارد. مثلاً ۱۰ فیلم سرمایه‌ی خود را برمی‌گرداند و ۵ فیلم هم سود می‌کند. مثلاً همین امسال “نهنگ عنبر”، “گشت ۲” فروش دارند. فیلمی هست که ۷۰۰ میلیون هزینه‌اش می‌شود و ۵۰ میلیون فروش دارد. ما از هفتاد فیلمی که در سال تولید می‌کنیم، ۵۰  فیلم زیر ۲۰۰ میلیون فروش دارد. این فاجعه است. ۲۰۰ میلیون یعنی هیچ. الآن متوسط ساخت یک فیلم بالای ۵۰۰ میلیون است. حالا آن‌هایی که ۷ میلیارد، ۸ میلیارد هزینه دارد را در نظر نمی‌گیریم. سال گذشته ۳۰ فیلم حدود ده پانزده میلیون فروش داشتند.

مثلاً یک نهاد انقلابی ما فیلمی ساخته است که ۲ میلیارد هزینه داشته و ۱۲ میلیون فروش داشته‌ است. بعد ۴۰۰ میلیون یکی از وزارتخانه‌ها بلیت خرید و رایگان بین خانواده‌ها و… پخش کرد. همان بلیت رایگان‌ها را هم کسی نرفت ببیند! در این میان تهیه کننده پول خود را می‌گیرد. یعنی همان قسط اول که داده می‌شود تهیه کننده حقوق خود را برداشته است. این یک فاجعه است در سینمای ما.

این شأن یا حق را برای دولت بعنوان بازوی اجرایی حکومت می‌توانیم قائل باشیم که گاهی بعنوان سرمایه‌گذار سفارش بدهد؟

من قبل از این یک نکته را بگویم. ما همه‌ی این حرف‌ها را سال‌هاست که می‌زنیم. ما تا یک مطلب را روشن نکنیم راه به جایی نمی‌بریم. اول باید آن جاهایی که مرجع و تصمیم‌گیرنده هستند بنشینند و بفهمند که چه نوع سینمایی می‌خواهند. مثلاً هنوز تکلیفمان مشخص نیست که آیا سینما می‌تواند تفریح بیافریند یا نه. تکلیف جاذبه را مشخص نکرده‌ایم که آیا این جاذبه یک جاذبه دراماتیک است؟ یا جاذبه‌ای است که مثلاً آقای فرح‌بخش با کلوزآپ بزرگ از تصویر یک زن ایجاد می‌کند. خیلی از این موارد تا در جمهوری اسلامی مشخص نشود راه به جایی نمی‌بریم. وقتی نیروهای انقلابی تشخیص دادند که چه سینمایی می‌خواهند بعد شروع کنند علیه دیگر جریان‌های سینما فعالیت کنند.

به نظرم اگر کسی بگوید که دولت نباید فیلم بسازد خیلی اشتباه می‌کند. اما باید در نظر داشت وقتی تمام سینما دولتی باشد زمینه‌های سوء استفاده فراوان است.

یعنی اگر ما به این نتیجه برسیم که جریان سینمای جشنواره‌ای مخرب است و سینما را نابود می‌کند همه‌ی ما باید به شکل متفق‌القول علیه چنین سینمایی فعالیت کنیم و آن را افشا کنیم و از رونق بیندازیم. یا اینکه ممکن است به این نتیجه برسیم که سینما باید جشنواره‌ای باشد. تا به این نتایج نرسیم هرجایی کار خود را می‌کند. این‌ها مهمتر است. مثلاً یک آقایی بوده که تا الآن در سینمای روشنفکری کار می‌کرده، حالا می‌رود “اوج” به او پول می‌دهد تا درباره دفاع‌مقدس فیلم بسازد. آن فرد دیگری که برای حمیرا ترانه می‌سروده امروز به او پروژه می‌دهند که فلان ترانه را بسراید. یعنی نمی‌دانیم که بالأخره چه می‌خواهیم. وقتی اینطور می‌شود می‌گوییم سینما دیگر دست ما نیست. چون بقیه خوب می‌دانند که چه نوع سینمایی می‌خواهند و کار خودشان را درست انجام می‌دهند.

درباره سوال شما باید بگویم بله؛ می‌تواند. اساساً به نظر من می‌آید که دولت دقیقاً بعنوان یک کمپانی فیلمسازی مثل کمپانی‌های دیگر می‌تواند فعالیت کند. اما یک تفاوت دارد و آن اینکه دولت باید در زمینه‌هایی سرمایه‌گذاری کند که از عهده بخش خصوصی بر نمی‌آید. تا دوران گذار؛ یعنی دورانی که به جای ۱۰ فیلمی گفتیم ۶۰ فیلم خوب بفروشد و بخش خصوصی سرمایه کلان بدست آورد. پروژه‌هایی که به عبارتی استراتژیک گفته‌ می‌شود و در دوره‌ای هم به آن فاخر می‌گفتند. دولتی که سرمایه‌گذاری کند و فیلم اجتماعی بسازد که چهار نفر از اول تا آخر در دو تا آپارتمان به دنبال هم بدوند، اینکه نشد سینما. هیچ کجای دنیا چنین کاری نمی‌کنند. در آمریکا هم دولتش فیلم می‌سازد. دولت ما هم می‌تواند بعنوان یک کمپانی عمل کند. دارای شورای کارشناسی و متخصصین باشد. اما نه اینکه به سینمایی بپردازد که به عهده بخش خصوصی است. این‌ها دیگر به نظرم نابودی سینماست. اساساً حقش هم هست.

به نظرم اگر کسی بگوید که دولت نباید فیلم بسازد خیلی اشتباه می‌کند. اما باید در نظر داشت وقتی تمام سینما دولتی باشد زمینه‌های سوء استفاده فراوان است. اما اگر دولت به این سمت رفت که در نوع خاصی از سینما ورود کند این مسئله رفع می‌شود. اما الآن اینگونه است که فارابی وجود دارد و بودجه‌ای هم دارد و اعلام کرده که این بودجه را بین فیلمسازان مختلف تقسیم می‌کند. بنابراین فیلمسازها همه می‌روند این بودجه‌ را می‌گیرند و فیلم‌هایی می‌سازند که غالباً هم علیه ارزش‌هایی است که دولت قصد آن‌ها را داشت.

اساساً کار دولت در زیرساخت‌ها است. یعنی اگر ۱۲۰ میلیارد بودجه سینما دارد باید ۱۰۰ میلیارد از آن را برای احداث سینما تخصیص دهد. وقتی شبکه توزیع فراوان شد، بخش خصوصی هم اگر سینما ساخت می‌داند فیلمش ۲۰۰ سینما دارد و ورشکسته نمی‌شود. الآن کدام بخش خصوصی حاضر است در سیستان‌ و بلوچستان ۵۰ تا سینما بسازد؟ ما ۱۱۰ شهر بدون سینما داریم. ما در یک کشور ۸۰ میلیونی جمعاً ۴۰۰ سینما داریم. قبل از انقلاب جمعیت ایران ۳۳ میلیون نفر بود و تعداد سینماها بالای ۴۰۰ تا. یعنی جمعیت بیشتر شده و تعداد سینماها کمتر شده‌است. مگر آن ۱۱۰ شهر مردم این کشور نیستند؟ الآن تمام نوار مرزی ما دارد از سینمای ساخته‌ی هالیوود و بالیوود و… استفاده می‌کند. اگر دولت به فکر سود نیست در آنجاها سالن بسازد و به فکر سود هم نباشد. الآن مشکل ما شبکه توزیع است.

پس دولت باید بعنوان کمپانی فیلمسازی ورود بکند. اما اگر منظورتان از دولت، وزارت‌ ارشاد و زیرساخت‌هایش است بودجه‌اش باید برود در زیرساخت‌ها. باید برود امکانات پخش و دوربین‌های پیشرفته‌ی دنیا را بیاورد. اما دولت بودجه‌اش را می‌آورد در بخش تولید و به یک کسی ۱۰۰ میلیون می‌دهد. او می‌رود با ۵۰ میلیون تومان از آن فیلم می‌سازد و بقیه را هم در جیب خود می‌گذارد.

آقای سیدجمال ساداتیان از تهیه کنندگان معروف سینما می‌گفت من سراغ فیلم‌هایی بعنوان تهیه‌ کننده می‌روم که یا یک موضوع را خوب تبیین کند و یا یک مسئله‌ای را در فیلم حل کند.  من حس می‌کنم که تهیه‌ کنندگان سینمای بدنه‌ی ما که می‌گویند ما اثر اجتماعی می‌سازیم نگاهشان همین است. به نظر شما آیا واقعاً این‌ها مسلط به این موضوع هستند؟ نتیجه‌ نهایی آن چیست؟

خیر. من در یک کلمه می‌گویم اینطور نیست. تهیه‌ کنندگان دهه ۶۰ بدلیل جو اجتماعی آن دوران چنین فکرها و اهدافی را داشتند اما در زمان حاضر می‌توانم قسم بخورم که اکثر این‌ها اساساً چنین دغدغه‌هایی را ندارند که بخواهند مسئله‌ای را حل بکنند؛ اتفاقاً برای مردم مسئله درست می‌کنند.

نکته‌ی دوم این است که همین آقای ساداتیان با اینکه تهیه کننده قدیمی است ولی بیشتر اوقات باز هم تهیه کننده صوری است. الآن ممکن است من سند نداشته‌ باشم ولی این‌ها چیزهایی است که من دیده‌ام و تجربه کرده‌ام. مثلاً فیلمسازی هست که همه چیز را مهیا کرده‌است ولی چون تهیه‌ کننده ندارد پیش ایشان می‌آید. بعد یک رقمی از این فیلمساز می‌گیرد و می‌شود تهیه‌ کننده. الآن یکی از دوستان من می‌خواهد فیلم اولش را بسازد و نزد یکی از همین آقایان رفته‌ است و پبشنهاد یک مبلغی را داده‌ است که او بشود تهیه‌ کننده‌اش.

ولی در دهه ۶۰ از میان همین‌ها افرادی بودند که چنین دغدغه‌هایی داشتند. آن موقع بدلیل جو انقلابی و شوری که وجود داشت واقعاً نگاهشان اینگونه بود. مثلاً فیلم “آفتاب‌نشین‌ها” را می‌ساختند که بحث استعمار و بیکاری روستائیان را مطرح کنند. یا مثلاً “برنج خونین” می‌ساختند. اما امروز اینگونه نیست. مثلاً الآن چند نفر ممکن است به علت فقر بروند مرغ مرده بخورند؟ ولی چنین فیلم‌هایی می‌سازند که نقطه عطف آن این است که یک آدمی مرغ مرده می‌خورد و بچه‌اش مریض می‌شود و می‌میرد و بعد زندان می‌رود. الآن مسئله مملکت ما این است؟ چطور این افراد ادعا می‌کنند به دنبال حل مسائل جامعه هستند؟ با مثلاً ۵ سال پیش طبق آمار اعلام کردند ۳۵۰ نفر مبتلا به ایدز در ایران هست. خوب حالا طرف فیلمی ساخته که قهرمان آن ایدز گرفته‌است و این قهرمان، یک بسیجی بسیار متعهد و وفادار است!

بنابراین این افرادی که شما می‌گویید به نظر من در آن حدی نیستند که بخواهند مسئله‌ای از این مملکت را حل کنند. این‌ها خودشان مسئله درست می‌کنند. الآن سینما بعلت همین کارهای غلط یک مسئله شده و دغدغه نظام این شده‌ است که چطور این سینما را درستش کنیم.

بسیار ممنونیم از وقتی که گذاشتید.

*رسانه انقلاب

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.