چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۶:۳۹

«آستیگمات»؛ حکایت مصنوعی اندوه بی‌پایان

فیلم سینمایی «آستیگمات»

سینماپرس: توالی مشکلات و قرار گرفتن انسان‎ها در بن‎بست، چند سکانس شلوغ دعوا و بیش از هر چیزی گفتن و گفتن و گفتن، مخاطب را آزار می‎دهد اما این به معنای ایجاد هم‎حسی با شخصیت‎های فیلم نیست. کج‎فهمی بزرگی که جریان «فلاکت»، در سینمای اجتماعی ایران به آن دچار است. مثل چنین فیلم‎هایی مانند روضه‎خوانی است که بجای شعرخوانی، چماق بر سر مستمع می‎کوبد تا اشک او را در آورد.

به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «آستیگمات» در سی‌وششمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش در آمد که در ادامه نگاهی به آن داریم:

«آستیگمات» دومین ساخته «مجیدرضا مصطفوی» است. آستیگمات یا آستیگماتسم یک بیماری سیستم بینایی است که در آن چشم کروی بودن خود را از دست می‌دهد و تصاویر اشیاء چه دور و چه نزدیک تار دیده می‎شوند. این بیماری اغلب ریشه‎ای ارثی دارد.

آستیگمات شاید کنایه‎ای به آینده‎ نامعلوم «کسرا» پسر بچه‎ آرام فیلم است. پسری که بدون این که حق انتخاب داشته باشد و به جبر طبیعت در خانواده‎ای به دنیا آمده که پدر برای فرزند تنها بدبختی را به ارث می‎گذارد. پدر کسرا به الکل اعتیاد دارد، مرتب دروغ می‎گوید و توجهی به تربیت فرزند خود ندارد. خصایصی که از پدر خود به ارث برده و گویی کسرا نیز محکوم به همین سرنوشت خواهد بود.

کسرا دانش‎آموز ممتاز کلاس است که به رغم افت تحصیلی ناشی از شرایط نامساعد خانوادگی، هنوز هم یک سر و گردن از سایر دانش‎آموزان کلاس بالاتر است. پدر او شغل ثابتی ندارد و دل به پرورش خانگی و فروش زالو بسته است. مادر کسرا نیز توجهی به فرزند خود ندارد و در این میان تنها مادربزرگ به فکر اوست. پدر و مادر کسرا با هم اختلاف دارند و مرتب بین آن‎ها درگیری و دعوا و قهر برقرار است؛ همان طور مادربزرگ و پدربزرگ کسرا با هم اختلاف داشتند.

فیلم با تمام وقایع و شخصیت‎های مدام سعی دارد مدلی از بدبختی موروثی را ارائه دهد که راه گریزی از آن وجود ندارد.

در سکانسی که دانش‌‏آموزی از روی کتاب درسی درباره احساس غم می‎خواند، شاید بتوان خلاصه تمام فیلم را جای داد؛ غمی که در دل‎های افراد، خانه کرده و حاصل اعمال خودشان یا دیگران است. اما فیلم حسی از این غم را به مخاطب منتقل نمی‎کند.

توالی مشکلات و قرار گرفتن انسان‎ها در بن‎بست، چند سکانس شلوغ دعوا و بیش از هر چیزی گفتن و گفتن و گفتن، مخاطب را آزار می‎دهد اما این به معنای ایجاد هم‎حسی با شخصیت‎های فیلم نیست. کج‎فهمی بزرگی که جریان «فلاکت»، در سینمای اجتماعی ایران به آن دچار است. مثل چنین فیلم‎هایی مانند روضه‎خوانی است که بجای شعرخوانی، چماق بر سر مستمع می‎کوبد تا اشک او را در آورد.

*محمد احمدخانلو

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.