شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۹:۳۶

شکست استاد؛ «جعفرخان» امینی بازاجراست یا اقتباس؟

 نمایش «جعفرخان از فرنگ برگشته است»

سینماپرس: «جعفرخان» رحمت امینی یک اجرای نعل به نعل از متن حسن مقدم نیست. متن به‌روزرسانی نیز نمی‌شود. نتیجه کار آن است که هدف نمایشنامه در اولویت قرار نمی‌گیرد و مفهومی دیگر تداعی می‌شود.

ایام نوروز فرصتی بود برای تماشای آثار کارگردانانی که بیش از فعالیت هنریشان، حضورشان به عنوان عضو هیئت علمی در دانشگاه‌ها اسباب شهرتشان را فراهم کرده است. اساتیدی که در سیلاب جذب دانشجویان تئاتر، وظیفه به ساحل رساندن این جمعیت کثیر را دارند. آنان قرار است با دانش خود، به اندیشه تئاتری کشور بیافزایند و به نسل جدید پیش روی خود، گام‌های نخستین تئاتر را آموزش دهند؛ اما آنچه در نوروز ۹۷ از این اساتید دیده شد، نشان از شکست دارد. آنچه در کتاب‌های آموزشی یا سخنرانی‌ها آتشین بیان می‌شود، به هیچ عنوان در آثار این اساتید دیده نمی‌شود.

چنین رویدادی که توأمان برای سه استاد تئاتر رخ داده است فضا را برای باز کردن یک پرونده نقدی مهیا می‌کند. پرونده‌ای که می‌توان از آن با عنوان «شکست استاد» نام برد. اگرچه در سال‌های اخیر نمایش‌های ناموفقی از دیگر اساتید دانشگاهی دیده‌ایم؛ اما همراه بودن سه نمایش از سه استاد رویداد تازه و نابی است. در بخش اول این پرونده نگاهی به نمایش عطا الله کوپال با عنوان «خواستگاران مهری ناز شاه دخت دیار سختستان» انداختیم.

در دومین گام به سراغ تاجبخش فنائیان رفتیم که این روزها در سالن اصلی تئاتر شهر متنی ارمنی با عنوان «هملت، دن‌کیشوت» روی صحنه برده است.

گام پایانی را به نمایش «جعفرخان از فرنگ برگشته است» اثر رحمت امینی اختصاص می‌دهیم تا با کاوش در باب چرایی و چگونگی اجرای متن حسن مقدم به مشکلات عمده آن واقف شویم.

***

رحمت امینی گام بزرگی برداشته است. او قصد دارد متون قدیمی نگاشته شده توسط نمایشنامه‌نویسان نخستین ایران را روی صحنه زنده کند. امری که در این دهه‌ها ممکن نشده است و شاید میلی بدان در میان کارگردانان وجود نداشته است. برای مثال زمانی که رحمت امینی به سراغ «جیجک علیشاه» ذبیح بهروز رفته بود، نام نویسنده متن از درهای کلاس‌های درس تاریخ ادبیات نمایشی بیرون نمی‌رفت. رحمت امینی به نوعی فاز هنریش را به سمت و سوی برده است که این متون را به نوعی زنده کند. روش کار امینی نیز در ظاهر دوری از دراماتورژی و بازنویسی متن است. به نحوی که متن به همان شکلی روی صحنه رود که نگاشته شده است.

با چنین ذهنیتی وارد سالن سنگلج می‌شویم و به تماشای نمایش «جعفرخان از فرنگ برگشته است» می‌نشینیم. همانند شروع نمایشنامه حسن مقدم مادر و زینت درباره آرایش صورت صحبت می‌کنند و آمدن جعفرخان؛ اما ناگهان رویه گفتگو به سویی می‌رود که هیچ ارتباطی با نمایشنامه ندارد. به نظر می‌رسد رحمت امینی احساس کرده است متن مقدم آن مایه لازم برای معرفی شخصیت‌ها را ندارد. او احساس کرده است مخاطب نیازمند اطلاعات بیشتری است  تا با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کند، بدون آنکه این مهم را در نظر بگیرد که ما با شخصیتی روبه‌رو نیستیم و همه در تیپ خلاصه شده‌اند. مخاطب با ذهنیتی پیشینی با آن روبه‌رو می‌شود. البته این حس نیز وجود دارد که رحمت امینی در تلاش بوده است تیپ‌ها را بدل به شخصیت کند، همانند آنچه با مشهدی اکبر انجام می‌دهد و چنین نیز نمی‌شود.

پس تا بدین جای کار نمی‌توان نمایش اجرا شده در سنگلج را بازاجرای متن مقدم دانست. این مهم به چند دلیل دیگر نیز قابل اثبات است. برای مثال در نمایشنامه مشهدی اکبر فرانسه نمی‌داند که بتواند واژگان فرانسوی را ترجمه کند یا آنکه در متن خبری از جملات شکسپیر نیست؛ بلکه همه چیز روی مولیر بسط یافته است. مولیر و وجودش در متن حسن مقدم نیز منطقی است. ساختار نمایشنامه همانند آثار مولیر است. ترکیب‌بندی صحنه‌ها و پرده‌ها این مسئله را به ما نشان می‌دهد. در ژانر نیز به مولیر اقتدا کرده است و از همان جنس کمدی موقعیت و زبان بهره می‌برد. با این حال در نمایش زمانی که جعفر درباره کتابش حرف می‌زند ناگهان از بودن یا نبودن سخن به میان می‌آورد.

این تنها چند بخش از تغییرات در نمایشنامه حسن مقدم است که می‌توان در یک یادداشت بلندتر و دقیق‌تر تمامی تغییرات را فهرست کرد. از میزان تغییرات می‌توان مدعی شد که رحمت امینی به شکل موزه‌ای با اثر برخورد نکرده است. او متن را به اثر خود بدل کرده است. قرار است نگرش‌های کارگردانی رحمت امینی بر صحنه سنگلج دیده شود. همانگونه که علی حاتمی با متن حسن مقدم چنین کرد. علی حاتمی در اقتباس سینمایی خود جهان اثر را از اوایل قرن چهاردهم شمسی به میانه‌های این قرن می‌آورد. جایی که سنت در تزلزل قرار گرفته است و مدرنیته در جامعه ایرانی در حال پیشرفت است. کافی است به پانزده دقیقه ابتدایی فیلم و حضور عزت‌الله انتظامی در مکان‌های مختلف را دنبال کنید که چگونه همواره شکل مدرن شهرنشینی به مخاطب عرضه می‌شود.

پس باید بگوییم رحمت امینی به نوعی پا در کفش اقتباس نهاده است؛ اما هدفش آن بوده که ماهیت محتوایی اثر تغییر نکند. حسن مقدم در نمایشنامه خود سعی می‌کند میان مدرنیته غرب‌زده و سنت غرق در خرافه یک جدال ایجاد کند. در این جدال خبری از خیر و شر نیست. هر دو وجود در یک کفه قرار گرفته‌اند. برخلاف رویه موجود در آثار نمایش‌های ایرانی که قصد دارند برتری سنت بر مدرنیته را به مخاطب حقنه کنند، در متن حسن مقدم، مؤلف در مقام یک داور بی‌طرف قرار می‌گیرد. مقدم در متن خود ضعف و قوت‌های هر دو نگرش را مطرح می‌کند. او خرافه را در برابر تبعیت کورکورانه از غرب قرار می‌دهد تا بگوید هر دو طرف در خطا به سر می‌برند.

در عوض در اجرای رحمت امینی کفه سنت رو به سنگینی نهاده است. بیشتر دستکاری‌های در بخش‌هایی است که دایی و مادر و مشهدی اکبر در آن حاضر هستند. در مقابل جعفرخان در موقعیتی دست‌نخورده باقی می‌ماند. او خطوط را همان‌گونه که نوشته شده دنبال می‌کند. نتیجه کار نیز مشخص است. سنتی‌ها به شدت اگزجره و شدیدالحن می‌شوند و جعفر با رویکرد هجومی آنان مواجه می‌شود. مخاطب با مشاهده رفتار خانواده سنتی جعفر - رفتارهایی که برای مخاطب دیگر محلی از اعراب ندارد و امری دمده به حساب می‌آیند - جعفرخان را پروتاگونیستی مظلوم به تصویر می‌کشد. پس آرام آرام اثر از متن فاصله می‌گیرد و محتوا و مقصود آن دچار تحریف می‌شود. پس اثر رحمت امینی به یک اقتباس می‌ماند.

حال آیا با در نظر گرفتن اقتباس، آیا «جعفر خان» رحمت امینی موفق بوده است؟ پاسخ برای نگارنده منفی است؛ چرا که این اقتباس در جهت به‌روزرسانی، عمل نکرده است. نمایش نسخه‌ای ساده از متن هم نیست. دراماتورژی آن نیز در اشاره به همان تاریخی دارد که نمایش در آن به سر می‌برد؛ اگرچه تکه‌هایی در آن نقل می‌شود که اشاره مستقیم به زمان حال دارد. به نوعی تکلیف اجرا نسبت به متن مشخص نیست. معلوم نیست برشی از گذشته است یا تلنگری به امروز. این یک فرایند ناقص در اجرای یک متن است. یک رویه نسبتاً محافظه‌کارانه که نه موافقان متن حسن مقدم را رنجور کند و مخالفان چنین آثاری را خشمگین.

با اینکه زنده کردن متون گذشته امری شریف است و نیازمند توجه بیشتر دستگاه‌های فرهنگی است؛ اما سازوکار این اجراها باید مشخص باشد. اگر در انگلستان نسخه‌ای پارودیک از هملت روی صحنه می‌رود، مخاطب با نسخه‌ای پارودیک روبه‌روست و این نسخه به احیای اثر کمک می‌کند؛ اما مخاطب انگلیسی توان مقابله آن با نسخه‌ای را دارد که نعل به نعل از متن اجرا شده است. در ایران این وضعیت را نمی‌توان متصور بود. یعنی نسل کنونی نسخه نعل به نعلی از متن مقدم را ندیده است که اکنون به سراغ متن دراماتورژی شده‌اش برود. پس همه چیز در یک چرخه ابتر گیر کرده است و چرخ‌دنده‌های این سیستم بر هم منطبق نمی‌شود.

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.