چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۷

تابوشکنی مرحله ای در سینمای ایران (۲)

تابوشکنی به سبک سینمای رضا قزاق

تابوشکنی به سبک سینمای رضا قزاق

سینماپرس: با نگاهی به تاریخ اجتماعی اوایل قرن چهاردهم ایران، می‌توان به صورت جدی بر این مسئله تاکید داشت که حتی جامعه آن‌ روزهای ایران با نمایش‌های بی‌پروا که با سبک زندگی اسلامی و ایرانی او سازگار نبود و در بسیاری از موارد همراه با تابو شکنی بود؛ مشکل جدی داشته، اما سرانجام این تابوشکنی‌ها تا جایی ادامه پیدا کرد که در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ هجری شمسی، نمایش صحنه‌های غیراخلاقی و مفسده‌آمیز و یا قصه‌هایی که رکن اساسی آن‌ها فحشا و روابط نامشروع بود، پرده تمام سینماها را اشغال کرده بود.

محمدرضا شاه‌حسینی/ با نگاهی به تاریخ اجتماعی اوایل قرن چهاردهم ایران، می‌توان به صورت جدی بر این مسئله تاکید داشت که حتی جامعه آن‌ روزهای ایران با نمایش‌های بی‌پروا که با سبک زندگی اسلامی و ایرانی او سازگار نبود و در بسیاری از موارد همراه با تابو شکنی بود؛ مشکل جدی داشته است.



بر این اساس مخالفت جامعه و زیست ایرانی و اسلامی ‌با پدیده  سینما و موضوعات تابو شکنانه آن در چنان حدی بود که به عنوان مثال در آغاز دوران دوبله فارسی فیلم‌ها که برای نخستین بار توسط اسماعیل کوشان (Esmail Koushan) و برای فیلم سینمایی دختر فراری که محصول سینمای فرانسه بود و مراحل فنی آن تحت امتیاز استودیوی تازه تاسیس او با عنوان میترا فیلم، در استودیویی موسوم به سس فیلم در استانبول ترکیه انجام شد، حتی برای گویندگی نقش‌های زنان که به هیچ وجه چهره و هویت شخص گوینده و دوبلور مشخص نمی‌شد هم دختران و بانوان ایرانی حاضر به همکاری نشدند تا آنجا که اسماعیل کوشان ناگزیر از زنان ترک که کمی‌فارسی می‌دانستند، استفاده کرد که نتیجه کار مضحک و مسخره از آب درآمد.



اسماعیل حریرفروش، که بعدها به تبعیت از عمویش فامیل خود را به اسماعیل کوشان تغییر داد؛ در اسفندماه سال ۱۲۹۳ هجری شمسی، در تهران متولد شد و در ۱۴ تیرماه ۱۳۶۲ هجری شمسی، در همین شهر درگذشت. وی که بعد از پایان تحصیلات متوسطه به آلمان رفته بود، هم زمان با تحصیل در رشته اقتصاد به تحصیل در رشته روابط عمومی تلویزیون و سینما نیز مشغول شد و همین امر موجب شد تا وی در سال ۱۳۲۴ هجری شمسی، به وین رفته و با خرید دو فیلم‌ سینمایی فرانسوی‌ و اسپانیایی، ‌ با عنوان دختر فراری و زن سنگدل  به ترکیه رفته و فعالیت رسمی هنری خود را با حضور در استودیو سس فیلم کشور ترکیه و دوبله فیلم سینمایی دختر فراری، به زبان فارسی آغاز نماید.



دکتر اسماعیل کوشان در سال ۱۳۲۵ هجری شمسی، بنابر توصیه دوست نزدیک خود، یعنی اسدالله رشیدیان که یکی از اصلی ترین عوامل اطلاعاتی اینتلیجنس سرویس (اس‌آی‌اس (SIS)) و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سی‌آی‌اِی  (CIA)) در ایران بود و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هجری شمسی، نقش بسیار اساسی داشت و بعدا هم از عناصر مهم دوره دوم تاریخ سینمای ایران خصوصا با تاسیس موسسه سینما تئاتر رکس به شمار آمد، به کار تولید سینما روی آورد و با همکاری عده ای از سرمایه داران شاخص عصر پهلوی، از جمله اسفندیار یگانگی و طاهر ضیایی، که هر دو نفر از روسای کلوپ‌های روتاری وابسته به تشکیلات فراماسونری در ایران بودند، اقدام به تاسیس استودیویی با عنوان میترا فیلم در ایران نمود.




در این رابطه و در پاسخ به نقدی که درباره فیلم سینمایی دختر فراری چاپ شد، میترا فیلم جوابیه‌ای انتشار داد که از فحوای این جوابیه، نوع برخورد زنان مسلمان و جامعه ایران با مقوله سینما در آن زمان روشن‌تر می‌شود:

... چون متاسفانه هنوز دوشیزگان و بانوان ایرانی به اهمیت هنرپیشگی واقف نبوده و هنرپیشگی را کاری رکیک و برخلاف شرافت و حیثیت می‌دانند، مجبورا از چند نفر غیر ایرانی که حتی یک کلمه هم فارسی نمی‌دانستند استفاده کرده و با یاد دادن کلمه به کلمه به آنها موفق شدند این فیلم را به طوری که ملاحظه شد، تهیه نمایند...



به این ترتیب می بایست دختر فراری را به عنوان نخستین اثر سینمایی دوبله شده به زبان فارسی در تاریخ صنعت سینمای ایران معرفی نمود؛ اثری سینمایی به کارگردانی هنری دکوئن (Henri Decoin) که محصول سال ۱۹۴۱ میلادی صنعت سینمای فرانسه بود و حتی عنوان اصلی آن، یعنی نخستین وعده دیدار (Premier rendez-vous)، توسط دکتر اسماعیل کوشان تغییر پیدا نموده و تحت عنوان فیلم سینمایی دختر فراری برای نخستین بار در سینما کریستال تهران بر روی پرده سینما رفت و در طی ۶ هفته نمایش، توانست به موفقیت فروشی بیش از ۲ میلیون ریال با بلیط‌هایی به قیمت‌های ۸ ریال، ۱۰ ریال و ۱۲ ریال، دست پیدا نماید.




اما این تابو شکنی‌ها پی در پی ادامه پیدا می‌کند و در مرحله بعد باید شاهد این تابوشکنی‌ها در فیلم‌های خارجی‌ای باشیم که روی پرده سالنهای ابتدایی سینمای آن روزها نمایش داده میشدند و به عنوان مثال یکی از آثار مشهور سینمایی آن دوران، به نام فایرفلای (The Firefly) بود که در ایران تحت عنوان جاسوسه کاستیل منتشر گردید و زندگی و فعالیت‌های جاسوسی یک زن، را از برای مخاطبان سینمای ایران به نمایش می‌گذاشت.



فایرفلای (The Firefly) اثر سینمایی شاخصی به کارگردانی رابرت زی. لنرد (Robert Z. Leonard) بود که در سال ۱۹۳۷ میلادی در صنعت سینمای آمریکا تولید گردید و تنها به سبب حضور آوازه خوان و رقاصه ی مشهور آن دوران سینمای جهان، یعنی جانت مک‌دانلد (Jeanette Anna MacDonald)، به عنوان یکی از تولیدات برجسته کمپانی  مترو گلدوین مایر (Metro-Goldwyn-Mayer) شناخته می شد؛ که البته برای مشخص شدن محتوای این فیلم کافی است به آگهی تبلیغاتی این فیلم توجه شود:

...ژانت ماکدونالد در فیلم جاسوسه کاستیل می‌رقصد، با تبسم شیرین و آواز نمکین خود قلب همگان را جلب می‌کند. ناطق به زبان فرانسه، شیرین‌ترین فیلم، سراپا موزیک و محصول کارخانه مشهور مترو گلدوین مایر....


ایجاد جاذبه از برای دفع تقابل با تابو شکنی آثار دوبله شده سینمایی به نحوی است که به عنوان نمونه یک خبرنگار سینمایی نویس در روزنامه اطلاعات ۱۲ اسفند ۱۳۱۸ هجری شمسی، این چنین در مدح حرکات مبتذل و تابوشکنانه رقاصه  ی خارجی فیلم سینمایی از برای مخاطب مسلمان ایرانی قلم فرسایی می کند:...ژانت مک دونالد که با ایفای رل نینا ماریا، منتهای زبر دستی خود را به خرج داده و با آوازهای روح پرور و حرکات دلفریب خود، عموم بینندگان را مات و مبهوت می‌سازد. به قسمی‌که هنگام آواز خواندن، دل از تمام شنوندگان می‌رباید و آنان را به عالم دیگری سوق می‌دهد که در آنجا جز از زیبایی و عشق از چیز دیگری خبری نیست...




البته به مرور زمان و با حمایت های گسترده ی حاکمیت پهلوی، جریان پویای تابوشکنی در جامعه اسلامی ایران، از گویندگی فیلم‌های خارجی به دنیای تصاویر در یک فیلم غیر ایرانی و با یک بازیگر خارجی کشیده می‌شود تا شرایط را برای گام‌های بعدی خود مهیا کند.



این گونه است که فیلم سینمایی حاجی آقا آکتور سینما (Haji Agha, the Cinema Actor) محصول سال ۱۳۱۰ هجری شمسی، به کارگردانی اوانس اوهانیانس (Ovanes Ohanian)، که عنوان دار دومین فیلم صامت تولید شده در صنعت سینمای ایران است را می توان به عنوان اثری پیشرو در این زمنه معرفی نمود؛ اثری شاخص که مستقیما باورها و اعتقادات دینی و ملی ایرانیان را نشانه رفته است و نمایش عمومی آن در ایران با انتقادات بسیاری مواجه گردید.



در این میان یکی از مهمترین نوشته‌های انتقادی نسبت به این اثر سینمایی در این دوره متعلق به نویسنده ای با عنوان مستعار غ-مقدم بود که در شماره ۱۴۴۴ روزنامه اطلاعات در مورخ ۲۶ مهرماه ۱۳۱۰ هجری شمسی به چاپ رسید و طی آن نویسنده به صراحت در نقد این اثر سینمایی نوشته است: سینما، هرچند که نواقص آزادی آن نسبت به سایرین(کافه و تئاتر) کمتر است ولی یقینا آن نیز از نقطه نظر اخلاقی با این وضعیت فعلی خوب نبوده و محتاج به اصلاحاتی است...ورود انواع و اقسام فیلم‌ها که جز تخریب افکار مردم نتیجه دیگری ندارد، چه فائده دارد؟. معمولا جوانان ما هنگام خروج از سینماها، جز یک درس عشقی، حکایان و روایات مهمل چیز دیگری نمی‌آموزند...



تاکیدهای مدام منتقدان فرهنگی و سینمایی کشور در آن مقطع زمانی، بر این مهم که محتوای فیلمهای آن دوره با وضعیت فعلی کشور و هنجارهای جامعه اسلامی ایران در تضاد است را می بایست به عنوان دلیلی روشن بر عزم جدی متولیان صنعت سینمای ایران در عصر پهلوی و یا بهتر است بگوییم شاغلین و فعالین عرصه ی سینمای ایران، در دوران پهلوی اول و دوم از برای تغییر سبک زندگی مردم مسلمان ایران قلمداد نمود.



به این ترتیب این روند ادامه پیدا می‌کند تا آنکه نخستین فیلم ناطق صنعت سینمای ایران با عنوان دختر لر (Lor Girl) که به وسیله اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، از مجموعه پارسیان مقیم هند ساخته شده بود در ۳۰ آبان ماه ۱۳۱۲ هجری شمسی، به روی پرده سینماهای ایران می رود و صنعت سینمای ایران را به مرحله ی جدیدی وارد می سازد.



فیلم دختر لر (Lor Girl) با نام اصلی ایران دیروز، ایران امروز (The Iran of Yesterday and the Iran of Today) هرچند فیلمی پروپاگاندا برای نشان دادن پیشرفت کاذب ایران در دوره رضاخانی است اما در آن می‌توان تابو شکنی‌های بسیاری چون رقص یک زن ایرانی در کاباره‌ای در شهر خوزستان را شاهد باشیم.



این گونه بود که پروژه تابوشکنی از جامعه اسلامی ایران در قالب ترسیم روابط زن و مرد و همچنین رقاصی و مطربی و ... به واسطه این دست فیلم‌ها کم کم وارد جامعه ایران می‌شود و این در حالی است که روابط خارج از عرف زن و مرد و همچنین رقصیدن در جامعه آن روزهای ایران در ملاء عام امری پسندیده به شمار نمیآمد، حال چه برسد که بخواهد به صورت عمومی نمایش داده شود.



در همین ایام است که نیروهای متفقین و بالاخص مستشاران فرهنگی فرانسه و انگلستان و آمریکا برنامه دیگری برای سبک زندگی ایرانی پی ریزی نموده و این گونه است که نیلا کرم کوک (Nilla Cram Cook) به عنوان کاردار فرهنگی سفارت ایالات متحده مامور می‌شود تا اقدامات تابوشکنانه فرهنگی را به نحو ویژه ای در جامعه اسلامی ایران پیگیری نموده و ترسیم عمومی رقص و اختلاط روابط میان زن و مرد و ... را به عنوان نیاز جامعه ایران سامان داده و از طریق تولیدات فرهنگی و بالاخص سینمایی به برطرف کردن این نیاز مبادرت ورزد.



نیلا کرم کوک (Nilla Cram Cook) زنی آمریکایی بود که در حوزه فرهنگ و هنر ایران، فعالیت های متنوعی را عهده دار گردید، که از آن جمله می توان به نقش ویژه ی او در صنعت سینمای ایران و عهده داری ریاست ممیزی تئاتر و سینما اشاره نمود. مسئولیتی ویژه که پس از ورود متفقین به ایران در سال ۱۳۲۰ هجری شمسی، بر عهده وزارت داخله (کشور) گذاشته شد و دایره ای با عنوان اداره نمایش ها در این وزارتخانه ایجاد گردید که البته در آن زمان موارد ممیزی بیشتر حول منافع متفقین بویژه ایالات متحده آمریکا و انگلستان بود و موارد اخلاقی و ... نادیده گرفته می شد، به طوری که مطبوعات با انعکاس خواست عمومی جامعه اسلامی، خواستار اعمال سانسور احلاقی بر روی فیلم ها بودند و به علت کثرت موارد غیرقابل قبول و پیگیری و فشار مطبوعات، در نهایت نیلا کرم کوک از سمتش برکنار می شود.




نیکلا کوک را اولین مسئول اداره سانسور وزارت کشور پس از شهریور ۱۳۲۰ هجری شمسی و تسلط متفقین در ایران می‌دانند. این مامور اداره اطلاعات جنگی آمریکا کارمند رسمی دولت ایران بود تا بتواند بر امور تبلیغاتی ایران نظاره‌گر باشد و  نیازهای رسانه‌ای متفقین را در ایران محقق کند. کوک بعد از اداره سانسور، استودیوی احیای هنرهای ایران باستان (Revival of Ancient Iranian Arts) را تاسیس و در آنجا آموزشگاه‌های رقص و هنرپیشگی به راه انداخت.



نیلا کرم کوک (Nilla Cram Cook) در مقطعی مدیرکل هنرهای وزارت فرهنگ در دولت پهلوی بود و بخش سرویس های خارجی رادیو تهران را اداره و ترجمه خود از اشعار فارسی، عربی و ترکی را پخش می نمود؛ وی همچنین فعالیت مستمر و ویژه ی خود را با سازمان پرورش افکار عمومی ادامه داد؛ سازمانی که در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی و به دستور رضاشاه و به منظور دست یافتن به یکسان‌سازی ملی در ایران تأسیس شد و نیلا کرم کوک در دوران ماموریت خود در ایران همکاری های ویژه ای را در حوزه تئاتر و نمایش با این سازمان داشت و ضمن ایجاد سازمان حرفه ای رقص با عنوان استودیوی احیای هنرهای ایران باستان (Revival of Ancient Iranian Arts)، به پیگیری برنامه های رقص در مدارس و مراکز آموزشی مبادرت ورزیده و در تاسیس نخستین مدرسه مُدرن اُپرا در ایران نقش موثر و فعالی را ایفا نمود.




این آموزشگاه شرایط را برای ورود رقص به سینما، هنر و جامعه ایرانی مهیا کرد. تابوشکنی‌ای که بعدها تبدیل به عادت هر فیلمی در سینمای ایران گردید و به عنوان مشخصه فیلمفارسی موجب شد تا اصولا  فیلمی که در آن صحنه‌هایی از رقصیدن زنی وجود نداشته باشد در سینمای قبل از انقلاب به ندرت دیده ‌شود و همین عادت هر فیلم، به محفل و جشنهای ایرانی هم نفوذ نموده و سبک مهمانیهای ایرانی را در قشر خاصی از ایرانیان را به نحو ویژه ای کاملا دگرگون ساخت.



در این میان فیلم سینمایی طوفان زندگی به کارگردانی علی دریابیگی، محصول سال ۱۳۲۷ هجری شمسی را می بایست نخستین اثر سینمایی  به اصطلاح فیلمفارسی قلمداد نمود که ماجرای عشق و عاشقی دختر و پسری جوان در یک مجلس موسیقی و آوازخوانی را حکایت میکرد؛ اثر تولیدی شاخصی در صنعت سینمای ایران که به کلی با باورهای مذهبی و سنتی ایران مغایر مینمود و با این همه مراحل تولید و ساخت آن توسط فارغ التحصیلی از مدرسه آمریکاییان و مدرسی از سازمان پرورش افکار تاسیس شده توسط پهلوی اول، به صورتی کاملا دیکته شده به نظر میرسید.



بر این اساس پهلوی اول و دوم به وضوح میخواستند در سازمان پرورش افکار، رویکرد و باورهای مردم را به سمتی که خودشان به سمت آن مایل بود، بکشاند و اگر چه این فیلم به دلیل هنجارشکنیهایی که داشت توسط مردم آن روزگار پذیرفته نشد و حتی موجبات ورشکستگی کمپانی تولید کنندهاش، یعنی میترا فیلم را نیز فراهم آورد.



از جمله کاریکاتور های اعتراضی کشیده شده در دهه ۱۳۵۰هجری شمسی، پیرامون سینمای ایران که نشان دهنده محتوا و ساختار فیلمفارسی در آن دوران می باشد.




سرانجام این تابوشکنیها تا جایی ادامه پیدا کرد که در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ هجری شمسی، نمایش صحنههای غیراخلاقی و مفسدهآمیز و یا قصههایی که رکن اساسی آنها فحشا و روابط نامشروع بود، پرده تمام سینماها را اشغال کرده بود و این روند تابوشکنی از صحبت درباره رقصیدن دختری در کابارهها در فیلم هایی همچون دختر لر شروع و تا برهنه شدن و نزدیکی در فیلم کلبهای آن سوی رودخانه پیش رفته و جامعه اسلامی ایران را متاثر از خود ساخته بود.



کلبه‌ای آن‌سوی رودخانه، اثری سینمایی به نویسندگی و کارگردانی احمد شیرازی و بر اساس داستانی از منوچهر مطیعی بود که در سال ۱۳۵۰ هجری شمسی در صنعت سینمای ایران تولید گردید و برای نخستین بار، بازیگر زن این اثر سینمایی، یعنی خانم زری خوشکام، به عنوان نخستین زن ایرانی در مقابل دوربین کارگردان برهنه و عهده دار ایفای نقش و بازی صحنه های سکسی اثر گردید؛ شایان ذکر است که تا پیش از این عموما بازیگران زن خارجی به ایفای نقش های سکسی و برهنگی در آثار فیلمفارسی مبادرت می ورزیدند.




البته باید توجه داشت که ساز و کار تابوشکنیای که جز این را برنمیتابد. سود جویی عدهای که با ترفند گذر از خطهای قرمز سیاسی و اخلاقی سعی میکنند علاوه بر به انحراف کشیدن جامعه به سمت سبک زندگی مورد پسند خود، شرایط را جهت پیشبردن اهداف سیاسی مطبوع خود فراهم آورند.


ادامه دارد...

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.