به گزارش سینماپرس، عليرضا رييسيان رئيسيان در مورد نقش فيلم كوتاه در زندگي وي تا رسيدنش به جايگاه فعلي گفت: من دو فيلم كوتاه داستاني در دانشكده ساختم كه يكي پاياننامهام بود و ديگري يك فيلم آزاد. مستندهاي داستاني هم تهيه كرده و ساختهام. به نظر من فيلم كوتاه از جنس سينماست فقط ميشود گفت نوع خاصي از سينما! مثل دو بيتي يا رباعي كه از جنس شعر است و قواعد شعري دارد اما بسيار كوتاه است. اگر بخواهيم يك تشبيه عيني بدهيم ميتوانيم سينما را يك درخت فرض كنيم كه فيلم كوتاه يكي از شاخههاي اين درخت است كه تمام ويژگيهاي آن درخت را دارد و فقط بخشي از آن است. بنابراين سينماي كوتاه بايد به عنوان يك سينماي مستقل از سينماي بلند تعريف شود كه تمام خصوصيات فيلمسازي را در خودش دارد.
رئيسيان در خصوص وجود تفاوت در ساختار فيلم كوتاه و بلند نيز افزود: مطمئنم كه هيچ فرقي نميكند. وقتي ميگوييم فيلم بلند داستاني يعني فيلمي كه روايت، ساختار بصري، بازيگر، مونتاژ، صدا، موسيقي و غيره دارد. تمامِ اينها عينا در فيلم كوتاه هم وجود دارد.
وي ادامه داد: فيلم كوتاه ماهيت سينما را دارد ولي نوع خاصي از سينماست. در فيلم كوتاه داستان بايد غافلگيري خاصِ خود را داشته باشد، در حالي كه در فيلم بلند ميتواند اين طور نباشد و يك روايت سرراستِ خطي داشته باشد. تفاوت ديگر اين است كه فيلم بلند را ميتوانيم در ژانرهاي مختلف بسازيم ولي در فيلم كوتاه به دليل محدوديتهايي كه در امكانات و زمان و بودجه وجود دارد شايد نتوانيم تمام ويژگيها و ژانرها را تجربه كنيم. ما فيلمسازهايي در سينماي ايران و جهان داريم كه فقط مستند ميسازند مثل جان روش يا شيردل و اصلاني، بعضيها هستند كه فقط فيلم كوتاه خوب ميسازند و به اين عنوان معروفند.
اين كارگردان سينماي ايران در خصوص توانايي فيلمساز كوتاه در ارائه اثر بلند نيز اظهار داشت: هيچ الزامي وجود ندارد كسي كه فيلم كوتاه خوب ميسازد بتواند فيلمساز بلند خوبي هم باشد يا برعكس. يكي از محدوديتهاي سينماي كوتاه در كشور ما مشكل اقتصادي آن است. فيلم كوتاه در كشور ما گردش اقتصادي لازم را ندارد. جايزه بايد به كارگردان تعلق بگيرد، در ايران يكسري قواعد داريم كه در جشنوارهها تهيهكننده ميتواند فيلم را كنار بكشد ولي در دنيا اين طور نيست و جايزه هميشه براي كارگردان است. قواعد سينماي ما، از بعضي از قواعد اسكار و جشنوارههاي اروپايي مثل كن و برلين و ونيز گرفته شده و چون با هم مخلوط شدهاند، مفاد آن روشن و واضح نيست. ميدانيم كه اسكار جشنواره نيست بلكه ميهماني و مراسم است، تفاوتش هم در اين است كه فيلمهايي ميتوانند در آن شركت كنند كه پيشتر اكران شدهاند. اما در جشنوارههاي فيلم بايد اولينبار در آن فستيوال نمايش داده شود. بهطور كلي منظورم اين است كه فيلم كوتاه در ايران جنبه اقتصادي ندارد زيرا تلويزيون و شبكههاي خاص رسانه و ويديو كه از منابع مهم خريد فيلم هستند هم حمايت لازم را از آنها نميكنند.
وي درخصوص ورود فيلم كوتاه به تلويزيون نيز گفت: ظاهرا چنين اتفاقي افتاده اما قيمتي كه پرداخت ميكنند خيلي پايين است و به ناچار بچهها مجبورند بپذيرند تا بتوانند فيلم تازهاي را شروع كنند وبه دليل همين محدوديتها بود كه همه بايد سراغ منابع دولتي ميرفتند تا بخشي از سرمايه لازم را از آنها و بخشي را هم از نيروي كار خودشان تامين كنند كه بتوانند فيلم بسازند. استعدادهاي خوبي در فيلم كوتاه قابل كشف است و بعدها اگر اين افراد بتوانند به فيلم بلند روي بياورند، برايشان به منزله سوابقي در عرصه سينما محسوب شود.
رئيسيان در خصوص هدفش براي ساخت فيلم كوتاه هم گفت: در واقع من سينما را با فيلم بلند شروع كردم و حتي زودتر از اينكه كارگرداني كنم، تهيهكنندگي كردم. تهيهكننده «ريحانه»، «بانوي ارديبهشت»، «موميايي»، «از كنار هم ميگذريم»، «ايستگاه متروك» و «چهل سالگي» هم خودم بودم. بنابراين من از اين عرصه به آن مديوم راه پيدا نكردم. حتي هدفم از كلاسهاي سينماي آزاد كه قبل از انقلاب ميرفتم هم اين بود كه بعدها بتوانم فيلم بلند داستاني بسازم. در واقع خواستگاه من در سينما، فيلم بلند داستاني بود اما معتقدم ساخت فيلم كوتاه تجربه خوبي است براي اينكه در يك زمان محدود، توانايي خودت را در انتقال مفاهيمي كه ميخواهي، بسنجي.
اين كارگردان در خصوص جذابيت مديوم كوتاه براي تهيه كننده نيز گفت: جذابيتش در اين بود كه تجربياتي را با دوستان صاحبنام در اين عرصه انجام دهم. من يكسري فيلم مستند براي ايرج كريمي، پرويز كلانتري، انوشيروان ارجمند، واروژ كريم مسيحي و... تهيه كردم. تهيهكنندگي فيلم كوتاه برايم جذاب است اما همانطور كه گفتيد در بخش اقتصادي آن شكست خوردم و به همين دليل تهيهكنندگي فيلم كوتاه را بعد از آن هفده فيلم ادامه ندادم.
رئيسيان انگيزه خود را از ساخت و يا تهيه كنندگي فيلم كوتاه اين گونه بيان كرد:در لابهلاي فيلمهاي بلندم دوازده تلهفيلم براي تلويزيون و همينطور تعدادي فيلم كوتاه تهيه كردم كه همه آنها اثر كارگردانهاي جوان ولي حرفهاي بودند مثل ابراهيم شيباني، كاوه سجادحسيني، پوريا آذربايجاني، نگار آذربايجاني و مجموعهاي از بچههايي كه استعداد و توانايي داشتند ولي فرصت اينكه وارد جريان فيلمسازي شوند برايشان فراهم نبود. در واقع من تصميم گرفتم اگر اسم و اعتباري دارم آن را براي ديده شدن استعدادهاي تازه در اين عرصه به كار ببرم كه نتيجه هم داد. مثلا كاوه سجادي ديپلم افتخار جشنواره كودك را گرفت، فيلم مهدي كرمپور در چند جشنواره نامزد شد و دو جا جايزه گرفت و...
مثلا فيلم كوتاه نگار آذربايجاني، نسبتا ترسناك و به معناي سينماي خاص بود، بعدتر هم با يك سناريوي سينمايي كه آن هم از ژانر وحشت بود مدتي با هم كار كرديم كه به نتيجه نرسيد. يا مهدي كرمپور كه از قبل يكيدوتا فيلم سينمايي ساخته بود و بعد يك تلهفيلم با هم كار كرديم كه همگي كاملا سينماي داستاني خاص بود. كاوه سجادي هم از آنهايي بود كه زمينههاي خاصي داشت و ميشد اگر فرصت به او داده شود خودش را در سينما تعريف كند.
او در پايان در خصوص اينكه از سرمايه گذاري روي فيلم كوتاه پشيمان است يا خير نيز گفت: براي اينكه به خود من كسي كمك نكرد كه وارد سينماي حرفهاي به معناي رسمياش بشوم. دوره ما، دوره خاصي بود و ما با توجه به تحصيلاتمان و آشناييهاي خاصي كه مثلا با مديران سينما داشتيم ميتوانستيم به اين حرفه وارد شويم اما الان ديگر شرايط ورود به اين عرصه خيلي سختتر شده است. من دو دوره رييس هيات داوران جشنواره فيلم كوتاه بودم يكي در زمان مديريت آقاي اقدامي و ديگري زماني كه آقاي صانعي مقدم. در آنجا ما استعدادهايي مثل محسن امير يوسفي، سامان سالور، مهدي جعفري، شهرام مكري، مصطفي رحمت و افرادي ديگر را پيدا كرديم. يا افرادي بودند مثل سامان مقدم، علي مصفا، حميد جبلي، ايرج كريمي و ديگراني كه در آنجا با آنها آشنا شدم و به ادامه فعاليت در اين زمينه تشويقشان كردم.
ارسال نظر