در خلاصه داستان این سریال آمده است: «حامد پسر جوانی است که طی یک اتفاق درگیر ماجرایی عاطفی میشود. او به خاطر اعتقاداتش و پدری که برایش الگویی تمام عیار است ناچار سر یک دو راهی قرار میگیرد که باید دست به انتخابی سرنوشتساز بزند. » جملات فوق خلاصهایاست که سایت شبکه دوسیما در معرفی پدر منتشر کرده است. پدر را بهرنگ توفیقی ساخته است. او تاکنون هشت سریال برای تلویزیون ساخته که شروعش با «مسیرانحرافی» بود. سپس «دیگری»، «انقلاب زیبا»، «آمین»، «پشت بام تهران»، «زیر پای مادر»، «عقیق» و اخیراً «پدر» را ساخته است. بررسی آثار او نشان میدهد که خروجی ساختههایش نهایتاً متوسط هستند و به جرات میتوان گفت که هیچکدام بهطور کامل موفق و اصطلاحاً شاخص نشدهاند. بیشتر کارهایی را که او کارگردانی کرده توسط دو نفر نوشته شدهاند؛ آقایان سعید نعمتالله و حامد عنقا. یکی از انتقاداتی که گاهی به توفیقی نسبت داده میشود نوع تعاملش با نویسندگان است. برخی مدعیاند توفیقی بیش از حد مرسوم در اختیار نویسندگان آثارش است و درواقع نعمتالله و عنقا او را هدایت میکنند. این طور گفته میشود که توفیقی شبیه به یک تکنسین فنی نظرات این دو نویسنده را اجرا میکند. البته این نقدی جدی است که باید نظر شخص توفیقی را دربارهاش جویا شد. اما آنطور که به گوش میرسد و بعضاً حتی عکسهای منتشر شده از پشت صحنه پروژههایش نشان میدهد، نقش بیش از حد پررنگ نویسندگان در زمان تصویربرداری نمایان میشود.
نویسندهایابوالمشاغل!
حامد عنقا فعالیت حرفهای رسانهایاش را به طور جدی از دهه ۷۰ آغاز کرد. ساخت مستند، سرمایهگذاری، مربی دورههای کارآفرینی، تهیهکنندگی، مدیریت سامانه حام، فعالیت در مرکزتحقیقات مجمع تشخیص، مشاور رییس هیات مؤسس دانشگاه آزاد، سردبیری روزنامه، اجرای تلویزیونی، مدیر انتشاراتی، مدیرتولید، کارگردانی، اجرای رادیویی، تولید مستند انتخاباتی و... از جمله مشاغل، پروژهها و فعالیتهای حامد عنقاست. راستش کمتر شهروندی در ایران پیدا میشود که در آستانه چهل سالگی دراین حد تعدد فعالیت داشته باشد! البته که تعدد شغل بد نیست و گاهی هم باعث کسب تجربیات متفاوت میشود اما همین موضوع وقتی از حد معقولی عبور کند میتواند برای فرد خطرناک باشد. مزه کردن هر فعالیت منجر به عدم کارایی فرد به طور تخصصی میشود. این شرایط از دوحالت خارج نیست. یا شخص پتانسیل و استعدادش را نمیشناسد و سعی دارد از این طریق آنقدر از این شاخه به آن شاخه بپرد که بالاخره تواناییهایش را کشف کند، یا اصولاً فردی تمامیتخواه است و دوست دارد همه جا باشد!
هر سه سریال مورد اشاره مجموعههایی هستند که درزمان خودشان کم و بیش دیده شدند اما نمیتوان از آنها بهعنوان مجموعههایی ماندگار نام برد. اما بررسی انقلاب زیبا، تنهایی لیلا و امروز پدر نشان میدهد که گویا عنقا به دوگانه عشق پسرمذهبی و دختر غیر مذهبی علاقه زیادی دارد. البته این دوگانه جذاب توسط عنقا خلق نشده و قبلتر هم درسینما و تلویزیون بارها سوژه شده بودند. مهمترین نمونه آن فیلم «دلشکسته» با بازی آقای شهاب حسینی و بیتا بادران است.
امامزادهایپولدار!
قصه سریال به سرعت درهمان قسمت اول روایت میشود و با ریتمی نسبتاً تند مخاطب را درجریان آشی که برایش پخته قرار میدهد. به مرور مشخص میشود دختری با زندگی تینایجری و بدون چهارچوب عشق قطب مخالفش میشود. دختری دانشجو که با دوستان همکلاسیاش باندی تشکیل دادهاند و مانند بچههای دبیرستانی سؤالات امتحانی را از استادشان(البته به شیوهای نوین!) میدزدند. برای خودشان خوشاند و مانند فیلمهای جوانانه دهه ۸۰ سینما با ماشین در خیابانهای شهر مسابقه میگذارند و نهایتاً دختر داستان که مسابقه را باخته خودرویش را (که برای کم خرج بودن رنو است!) آتش میزند! همینقدر کلیشهای و سادهانگارانه! سکانسهای مربوط به باند دختر-پسری سریال در چند سکانس دیگر هم ادامه مییابد. چند سکانس ثابت در انتهای کلاس که حتی محل نشستن دختروپسرها ثابت است و قرارومدارهایشان را میگذرانند و پس از چند متلک درباره پسرمذهبی داستان، برنامه پارتی شبانه را مچ میکنند. بیایید درباره سکانس معروف پرش پسر مذهبی از پنجره صحبت نکنیم! به اندازه کافی دربارهاش گفتهاند و حرص اهل فن را درآورده است! یادش بهخیر روزگاری پنجرههای دانشگاهها را مسدود میکردند که کسی نتواند از آن سقوط آزاد بکند! احتمالاً نویسنده محترم قصد داشته ورژن دهه ۹۰ ماجرای یوسف و زلخیا را در دانشگاه درآورد اما وسعش نرسیده و مجبور شده با یک سقوط آزاد جمعش کند! هرچند همین سکانس و سکانسها که سوژه رسانهها شد، باعث مطرح شدن سریال شد و همین مسائل فرامتنی باعث توجه جوانان به این مجموعه شد. احتمالاً به همین خاطر است که نویسنده سریال بدش نیامده این حواشی ادامه پیدا کند و ناگهان خبرگزاری دانشگاه آزاد در حرکتی خودجوش(!) گزارشی منتشر کرد و مدعی شد که داستان پدر از زندگی واقعی نویسندهاش برگرفته شده است و بعد از رسانهای شدن دوباره سریال بهواسطه این گزارش، عنقا آن را رد کرد!
انتقادات به سریال پدر به قدری زیاد است که در اتفاقی کمنظیر رسانههای غیرهمسو به لحاظ سیاسی هم نسبت به آن واکنش منفی نشان دادهاند. عنقا درپاسخ به تم تکراری دوگانه عشق پسرمذهبی و دختر غیرمذهبی گفته این روندی است که از تنهایی لیلا آغاز شده و به پدر رسیده است و به نوعی پدر، اسپینآف تنهایی لیلاست! باید از عنقا پرسید اگر این اسپینآف است پس باید مجموعههای شما را اسپینآف «دلشکسته» و حتی «درپناه تو» نامید! آیا دریافت مجوز ساخت سریال در تلویزیون به همین سادگی است؟ این که با برداشت دهه نودی از روایات مختلف یک سریال ساخت؟ یعنی اگر ماجرای معروف شیخ رجبعلی خیاط را با تغییر نام شخصیتها درقالب یک فیلمنامه بگنجانیم ماهم میتوانیم برای تلویزیون سریال بسازیم؟ کسی با تصویری کردن روایات مشکلی ندارد ولی آیا مدیوم سینما و تلویزیون با منبر یکی است؟ با حرفهای گلدرشت میتوان درام ساخت؟ شاید بنا بر دوگانه عشق پسر مذهبی و دختر غیرمذهبی و حواشی آن، تعدادی از مخاطبان جوان پیگیر آن شوند ولی آیا سازندگان این مجموعه از سطح کیفی کارشان راضیاند؟ باگهای داستان و شخصیتپردازی غلوآمیز پدر آنقدر زیاد است که نمیشود به همه آنها پرداخت. ای کاش نویسندگان سریالها و مدیران سیما متوجه بشوند که خلق و نمایش شخصیتهای سیاه و سفید در روزگاری که مرز خوبی و بدی به تار مویی بند است با این شیوه گل درشت و شعاری کارکرد عمیقی نخواهد داشت. پدری پولدار و اهل خدا و پیغمبر که بنز سوار میشود به همراه مادری که فعال اجتماعی است و البته آرایش صورتش هم در صورت مخاطب میخورد فرزندی دارند که امامزادهای سینمایی است؛ امامزادهای خوب و دستنیافتنی که بیشتر شبیه فیلمهای تخیلی است. لطفاً از تخیل فاصله بگیرید و شبیه به جامعه فیلم و سریال بسازید.
* صبح نو
ارسال نظر