سیاست خصوصیسازی تئاتر در ایران را باید به دوران حضور حسین پارسایی در مرکز هنرهای نمایشی ربط داد، زمانی که او به مهرداد رایانی مخصوص دستور میدهد نخستین سمینار پژوهشی تئاتر خصوصی را برگزار کند. رایانی مخصوص همچنین آخرین سمینار پژوهشی در باب تئاتر خصوصی را خود در دوره مهدی شفیعی برگزار کرد. با این حال مجری آن روز سیاست خصوصیسازی کسی نبود جز حسین پارسایی که به نحوی با رفتن محمود احمدینژاد از مسند ریاستجمهوری، او نیز از بدنه مدیریت دولتی در حوزه تئاتر فاصله گرفت تا شانس خود را در بخش سینمایی بیازماید.
با این حال دستپخت حسین پارسایی کماکان گریبانگیر جامعه تئاتری است، دستپختی که گریبان خود او را هم به نحوی گرفته است و صرفاً برایش دردسرساز نشده است. روند خصوصیسازی و برتری گیشه بر محتوا و فرم اثر هنری با مفاهیمی چون اقتصاد هنر - که در دوره علی مرادخانی بر طبل تهیش نواخته میشد - یا خصوصیسازی هنر همراه میشود و تنها ترفند برای رسیدن به یک اقتصاد هنر موفق، شکستن رکوردهای گیشه است. تنها راه رسیدن به این مهم نیز آوردن بازیگرانی است که مردم برای دیدنشان حاضر به پرداخت پول باشند. در واقع تئاتر به مثابه سیرکی است صرفاً برای دیدن عجایب و غرایب که مردم برای دیدن ستارگان زمینیشان پولی میپردازند و برایشان چندان مهم نیست چه روی صحنه رخ میدهد.
رویه آوردن بازیگران شهیر سینمایی یا خوانندگان پرطرفدار موجب رونق یافتن دستمزدهای بازیگران غیرتئاتری میشود. در حالی که طبق آییننامه مرحوم قرارداد تیپ ملاک دستمزد در تئاتر سالهای حضور روی صحنه و تحصیلات است ناگهان کار به جایی کشیده میشود که تمامی درآمد یک نمایش عملاً بدل به دستمزد فلان بازیگر زن یا مرد میشود. با اینکه خانه تئاتر همواره آییننامه قرارداد تیپ را به عنوان یک ملاک معرفی کرده است؛ اما شواهد و قراین نشان میدهد اعضای این خانه نیز خود در بازی گیشه آن را رعایت نمیکنند و دستمزدهای چند صد میلیونی برای جلب توجه یک بازیگر غیرتئاتری اما مشهور تعیین کردهاند. فقدان شفافیت در قراردادهای تئاتری و البته شفاهی بودن بسیاری از مراودات تئاتری نیز عاملی برای نامعلوم بودن وضعیت اقتصادی و ردوبدل شدنهای مالی است.
البته مواردی را میتوان مثال زد که تهیهکننده اثری صرفاً برای گرفتن عکس با بازیگران و چهرهها حاضر به سرمایهگذاری روی یک اثر شده است و برای این مهم عدهای از پول تزریق شده منتفع شده و بدنه تئاتری اجرا موفق به دریافت دستمزدهای خود نشدهاند.
رویه رخ داده بسیار شبیه به سینماست، بیماری که در دهه هشتاد گریبانگیر سینما شد و البته همواره مورد اعتراض بخشی از صنف سینمایی نیز شده است. حال در چنین شرایطی صنف تهیهکنندگان سینمای ایران با دستمزدهای غیرمتعارف بازیگران مقابله میکند. غلامرضا موسوی، تهیهکننده سینما و عضو هیئت رئیسه شورای عالی تهیهکنندگان گفته است این صنف سینمایی به مسئله دستمزدهای غیرمتعارف وارد میشود تا به خاطر تولید یک فیلم، اقتصاد سینما مورد هجمه قرار نگیرد.
توجه عمده آقای موسوی نیز به تولیدات برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی است که در ساخت آنها دستمزدها نجومی شده است. وی حتی از شائبه پول بیمسئولیت و پول کثیف و در مواردی محدود پولشویی سخن گفته است. شاید نکته قابل توجه آن باشد که آقای موسوی دست روی نقطهای گذشته است که از قضا مدیریتش با حسین پارسایی است، مردی که بذر گیشهپرستی تئاتر را در دل تئاتر کشور کاشت.
شاید شفافیت در پرداختهای حسین پارسایی از نمایشی چون «من دا نیستم» نشان دهد او چگونه با پول بازیگران را روی صحنه تئاتر کشانده است. رویدادی که درباره «اولیورتوئیست» نیز شدیدتر میشود. شنیدهها حاکی است او قرار است به برخی بازیگران نمایش جدیدش تا سقف نیممیلیارد تومان دستمزد دهد. اتفاقی که چندی پیش در یک از نمایشهای تئاتر شهر نیز رخ داده است. حال آنکه طبق همان قرارداد تیپی که حسین پارسایی نیز در شکل گرفتنش نقش داشته است برای آن بازیگران دستمزدی اندک تعیین میکند.
حال باید پرسید چه کسی با دستمزدهای نامتعارف در تئاتر مقابله میکند؟ چه کسی در ایرانشهر دستمزد یک بازیگر زن را که برخلاف رویه قانونی این تماشاخانه روی صحنه آمده است، بررسی میکند؟ چه کسی شرایط مالی برخی گروهها، پولشویی برخی تهیهکنندگان و البته پولهای کثیفی که حتی سایه شکش بر اثر حسین پارسایی افتاده است را ارزیابی خواهد کرد؟
*تسنیم
ارسال نظر