یکی از اتفاقات امیدوار کننده فعلی در مجموعه صدا و سیما این است که مدیران جوانی منتقد وارد چرخه مدیریتی رسانه ملی شدهاند. مدیرانی که زمانی به عنوان منتقدان آلترناتیو رسانه ملی با تیترهای فوقالعاده هیجانی در نقد و عملکرد سازمان صدا و سیما شناخته میشدند.
البته توجه به این مسئله فرعی بسیار مهم است که یکی از شاخصههای عضویت در انجمن منتقدان خانه سینما این است که حداقل چهارسال فعالیت مکتوب در این عرصه داشته باشید تا به عنوان منتقد شناخته شوید. اما این طیف از منتقدان دیروز و مدیران امروز به شکل عجیبی در یک فرآیند نه چندان پیچیده قبل از اینکه در عرصه نقد، تثبیت شوند و قبل ورود به سال دوم فعالیتشان مدیر شدند.
به هر شکل اگر سیکل پیشرفت در رسانه ملی را ناقص تلقی نکنیم، افرادی که درباره آثار نمایشی پخش شده از سیما قلم میزدند و به عنوان منتقد رسانه ملی شناخته میشدند، با حضورشان در عرصه مدیریت، این امید را زنده کردند که با حضور منتقدان سابق و مدیران فعلی، وضعیت تولیدات نمایشی تلویزیون ارتقاء پیدا کند.
در واقع با ورود یکی از منتقدانی که دست کم هفت سال قبل در تحریریه یکی از وب سایتهای منتقد سیما، مشغول فعالیت بوده، قبل از اعلام هر حکمی، این حجم از این انتقاد در رسانههای مختلف مطرح میشود و اغلب انتقادات با شمایلی جدید در رسانههای متنوعی با رویکردهای سیاسی متفاوت مطرح میشود؟ از ماجرای حضور یاسمن اشکی در برنامه ماه عسل، تا حواشی مربوط به موسسه مالی اعتباری وام دهنده به مجریان سیما. هر چند که سیکل مدیریت و مدیر شدن دچار نقصانهایی هست، اما چرا به جای انتقادات عقیدتی، سلیقهای سئوال مهمتری را در مقابل منتخبان امروز قرار نمیدهیم. سئوال مهمی که میتواند تفکر فرتوت حاکم بر رسانه ملی را با اندکی تغییر، ارتقاء دهد.
مشکل اصلی سیما در حوزه تولیدات نمایشی این است که محصولات نمایشی این سازمان در انحصار چند تهیهکننده خاص است، همانطور که سینمای ایران را چند نفر خاص تحت سیطره خود دارند. با حضور مدیران جوان ناگهان ارتقاء یافته، با استناد به انتقادات سالهای نه چندان دور این مدیران، این امید میرود که حداقل اتفاق ممکن، پایان انحصارگرایی در مجموعه صدا و سیما باشد. دفاتری که تولیدات نمایشی رسانه ملی را به صورت انحصاری در چنته خود گرفتهاند و تهیهکنندگان خاصی بر اساس ارتباط و هم نشینی نزدیک با مدیران بازنشسته قبلی، تولیدات نمایشی این سازمان را در چنبره خود دارند و علیرغم ارائه آثار ناموفق، به صورت چندین سال متوالی، باز هم در دایره مدیران جدید خواهند گنجید؟
مهمترین خاطرات دم دستی مردم از تلویزیون، پخش سریال ارتش سری، ناوارو ، مجموعه بازرس و حتی مجموعه انیمه «آن شرلی با موهای قرمز» است. یعنی به غیر از سریال پایتخت، مردم در خاطره جمعی خود کمتر سریال ایرانی خاصی را یاد میآورند. آیا این جهل اتکا به تولیدات وطنی برای پرکردن آنتن شبکههای بیشمار، با حضور مدیران جوان استمرار خواهد داشت؟ آیا دایره محدود انحصارگرایی تهیهکنندگان قدیمی سازمان گشوده نخواهد شد؟ آیا بنای مدیران جدید ادامه همان مسیر قبلی است؟
آیا انقلابیگری برای مدیران جوانی که با همین داعیه مدیر شدند، یعنی عمل به وعدههایی که در لباس منتقدان سیما به نگارش درآورند؟ یکی از همین مدیران در یادداشتی قابل اعتنا در هفته نامه ۹ دی بارها به صراحت اعلام کرده بود بخش عمدهای از زنان خانه دار وقتی در خانه هستند برنامه نمایشی خاصی، مثل یک سریال را نمیتوانند از رسانه ملی دنبال کنند و کمترین انتظار، محقق شدن چنین آرزویی است که رسانه ملی، زمانهای مرده، صبح تا عصر را برای بانوان خانهدار احیا کند.
اما مدیران جدید گویا مسیر جدیدی را انتخاب کردهاند و نه تنها برنامه مبنایی آنان تولید نمایشی نیست که قطعا مبنا را بر تولید فصل دوم و سوم چند سریال نسبتا نازل گذاشتهاند و کاملا مشخص است که نقشه راه مدیر جوان محدود میشود به آوردن سلبریتیهای گران سینما و اجرای مسابقات و برنامههای گفتوگو در حجمی وسیع.
قطعا این ره به توسعهمداری رسانهای منجر نخواهد شد و نقض نوشتههای قبلی منتقدان مدیر شده است. هر روز خبر تازهای منتشر میشود که فلان برنامه مسابقه محور و گفتوگو محور با حضور یکی از سلبریتیها در حال تولید است و شاید تا پایان سال سلبریتی مشهوری نتوان پیدا کرد که روی آنتن زنده شبکه جوان، مشغول اجرای تاکشوء یا مسابقه نباشد. این روش نوعی سوداگری و ماجراجویی با آنتن زنده رسانه ملی است که هر سلبریتی مشهوری با کمترین استعداد و اجرای چند استندآپ در برنامه خندوانه میتواند تبدیل به سلبریتی و سپس مجری یکی از برنامههای سیما شود.
در صورتی که مدیریت رسانهای توسعه مدار یعنی استفاده بهینه از ستارههای پر مخاطب در تولیدات نمایشی. به عنوان نمونه شبکه پر مخاطب HBO برنامهای شبیه ماه عسل را به صورت میدانی، نه در پلاتو، با دواین جانسون روی آنتن میبرد. آقای راک، بازیگر سینما و قهرمان سابق کشتی کج، هر شب در یک محله فقیر نشین با کارتن خوابهای ایالات متحده یک شب را به صبح میرساند. در شبکه HBO، هر چهره مشهوری برای یک فصل، یک برنامه خلاقانه را برای این شبکه میسازد و در هیچ فصلی HBO دو سلبریتی را به صورت همزمان روی آنتن نمیبرد. اما در شرایط کنونی حجم وسیعی از سلبریتیهای وطنی و پسماندههای برنامه خندوانه داخل استودیو و پلاتوها نشستهاند و با سوژه های بشدت روتین اجتماعی مشغول گفت و گو، یا اجرای مسابقه هستند. آیا شبکهای که مبنای آن گفتوگو محوری و اجرای مسابقه است میتواند مردم را سرگرم کند. این روش نه چندان معقولانه، مخاطب حریص تولیدات نمایشی را به شبکههای ماهوارهای و آثار نازل ترکی رهنمون خواهد کرد.
پس از دانیال عبادی و محمدرضا گلزار اخیرا با محسن کیایی برای اجرای مسابقه در شبکه جوان وارد گفت وگو شدهاند و آنطور که به نظر میرسد، قطعا سلبریتیهای دیگری در حال گزینش شدن هستند. واقعا برگزاری این حجم از مسابقه و حضور پرشور سلبریتیها ضروری است؟ آیا بهتر نبود از بازیگران شکست خورده سینما و شبکه نمایش خانگی، در سریالهای روتین هر شبی استفاده میشد تا همچنان از اندک محبوبیت آنان در شوء های هر شبی (منظور همان سریال است) استفاده شود. در واقع با این روش تا چندی دیگر باید جای شبکه سوم سیما را با شبکه نسیم عوض کنیم. ذکر این نکته هم ضروری است که جمعکنندگان این حجم از سلبریتیها، به پستهای مدیریتی خاصتری گویا فکر میکنند.
*تسنیم
ارسال نظر