فلسفه ساخت سریال یا فیلم سینمایی و تلویزیونی آموزش و پرورش توأم با تفریح و سرگرمی را بایستی به دنبال داشته باشد. اصلاً بهرهمندی از فرهنگ چنین بالندگی را به اوج خودش میرساند اما چندی است چنین محتوای دلچسب و غنی در تلویزیون نمیبینیم مخصوصاً این روزها که قالبهای نمایشی ما چه سریال و چه فیلم بلند سعی دارند دخترانی را نشان دهند که برای ازدواج پیشقدم میشوند. به واسطه این پرداختهای غیراصولی و غیرعرفی و شرعی، در وهله اول سنتها و مرّ شرایع دینی لطمه و آسیب میبیند. البته در ادامه بیننده هم شاهد تحولهای مصنوعی است که تأثیر آنچنانی بر مخاطب نمیگذارد.
قبلاً یک ژانر پلیس و جنایی کنداکتور تلویزیون را رونق میداد و امروز خبری از این پرداختهای هیجانی نیست که مخاطب منتظر قسمت بعدی باشد. الان فقط میبیند که سرگرم شود و هیچ محتوایی عائد مخاطب نمیشود. یک زمانی کاراکتر ما به لحاظ شخصیتی هم قدری نزدیک به نقش بودند ولی الان مخاطب نمیداند کدام لیلا را بپذیرد؟ لیلای اول داستان، لیلای آخر داستان یا لیلای این روزهای فضای مجازی...! این خودش مخاطب را از جریانهای اصلی داستان و یا شاید مقصد دینی و اجتماعی سریال خارج کند. بگذریم که اکثر مخاطبمان نگاه میکردند به امید آنکه روزهای پایانی دلپذیرتر شود اما گرههای داستانی را فیلمنامه و کارگردان سادهانگارانه برای مخاطبین باز کردند و نیاز به تأمل زیادی نبود اما چرا باید این روانپریشی و حلقههای تو خالی فیلمنامه همینطور ادامه پیدا کنند و امروز از استقبال مدیران صداوسیما و مردم مایه بگذاریم و خبر از ادامه این ورطه نامطلوبیتها بدهیم.
البته دور از دسترس هم نبود که یک درگیری نامأنوس فیلمنامهای ذهن مخاطب را با خیلی از ابهامات درگیر کند و همهچیز روز آخر با یک مواجهه غیرحقیقی مشخص شود اما نتیجه آنقدر غافلگیر کننده است که مخاطب را آزرده خاطر کرده که تماس آخر به لیلا میگوید حامد زنده است و برمیگردد یا چه اتفاق دیگری میافتد که تولیدکنندگان به این باور میرسند باید این ورطه اشتباه را یک بار دیگر تکرار کنند. واقعاً چه جذابیتها و هنرنمایی متنوعی وجود دارد که عوامل «پدر» به این نتیجه رسیدهاند این راه بیانتها و دردآور را ادامه بدهند. واقعاً حوصله مخاطب در این شرایط بهرنج اقتصادی چقدر میرسد که روزهای متمادی وقت بگذارد اما نتیجه آنقدر شگفتزدهاش کنند که کارهای نازل ماهواره را به آثار فاخر و ارزشمند تلویزیون ترجیح بدهد. با همه این تفاسیر، مخاطب ما بداند فیلمسازان و تهیهکنندگان ما آنقدر محترم هستند که زمان و شخصیت افراد جامعه برایشان اهمیت دارد حالا یک عدهای این باور را زیر سوال میبرند بماند...!
به هر طریقی قرار است دوباره این ماجرای ناراحتکننده «پدر» یک بار دیگر ساخته شود حالا این بار لعیا زنگنه و ریحانه پارسا شاید نباشند یا چه شخصیتهای جدید و بازیگرانی به این پروژه اضافه میشوند جزو اتفاقاتی است که این روزها ستایش ۳ هم به همین درد دچار شده و فقط میخواهد تولید کند. اینکه مخاطب با آن ارتباط برقرار کند، محتوا داشته باشد و یا به فرهیختگی تلویزیون بیفزاید قابل اعتنای تولیدکنندگان نبوده و نیست و این راه را «پدر» هم در پیش گرفته که در همین اول راه شاید با عدم استفاده از برخی بازیگران و یا خالی بودن تنوع کاراکتری بتوان پیشبینی کرد فاز دوم سریال تلویزیونی «پدر» مقصدی بهتر از ناکجاآباد نخواهد داشت.
ارسال نظر