«آهوی پیشونی سفید۲» که در امتداد «آهوی پیشونی سفید» ساخته شده برخلاف نسخه ابتدایی اش نه داستان جذاب و سرگرم کننده ای داشت و نه خوش رنگ و لعاب بودن فضای فیلم می توانست کودکان را جذب کند چرا که فضاسازی، داستان پردازی، فیلمنامه، بازی بازیگران و خلاصه کلیت فیلم دچار خلل و لکنت بود!
این فیلم درباره نبرد خیر و شری بود که در یک سوی آن آهوهای جنگل و در سوی دیگر اختاپوس پلید قرار داشت؛ اختاپوس برای زنده ماندن و جاودانگی اش به عصاره بدن آهوی پیشونی سفید نیاز داشت و به همین دلیل همه زیردستانش در فکر آن بودند که آهوی پیشونی سفید را به دام بیندازند و جایزه ببرند و نزد اختاپوس عزیز شوند؛ همین داستان نه چندان جذاب که روایتی تک خطی، ساده و بدون تعلیق داشت باعث کسالت و سرخوردگی مخاطبان هدف فیلم می شود.
خلق موقعیت های طنز به خصوص حضور شخصیت های گرگ و روباه و موزیکال کردن فیلم بر اساس ترانه های دهه ۵۰ و ۶۰ خوانندگان کوچه بازاری لس آنجلس نشین هم به مذاق کودکان و نوجوانان امروزی خوش نمی آید و بیشتر مخاطبان ۳۰ سال به بالا را جذب می کند! این درحالی است که در نسخه اول «آهوی پیشونی سفید» جشنواره ای از موسیقی فرهنگ ها و رقص های آیینی را شاهد بودیم هر چند که نوعی تلفیق در بخش موسیقایی فیلم هم مشهود بود و این تلفیق هم در شعرها و مضامین و هم در سبک های موسیقی به کار رفته، نمایان بود. هر چقدر شعر و ترانه ها و شوخی و ابتکارات به کار رفته در نسخه اول فیلم «آهوی پیشونی سفید» آشکارا نشان از آن داشت که هاشمی تلاش کرده درون مایه هایی امروزی را به فیلمش تزریق کند و تکیه کلام ها و طنزهای کلامی فیلم به خوبی این امر را نشان می داد در «آهوی پیشونی سفید۲» خبری از این اتفاقات نیست.
به جز بازی های به نسبت قابل قبول امیر غفارمنش و هومن حاجی عبدالهی که شاید در برخی صحنه های معدود بتوانند کودکان و نوجوانان را به خود جذب کنند سایر بازیگران فیلم هیچ تلاشی حتی برای ارائه یک بازی متوسط نکرده اند؛ به خصوص ترلان پروانه که نقش اصلی فیلم را بازی می کند برخلاف نسخه ابتدایی در این نسخه هیچ تلاشی نکرده و شاید بتوان گفت یکی از بدترین و بی حس ترین بازی های کارنامه خود را به نمایش گذاشته است.
تنها نکته مثبت فیلم جلوه های ویژه بصری آن بود که محمدرضا نجفی امامی طراحی آن را بر عهده داشت؛ در نهایت اینکه یک بار دیگر این مسأله ثابت شد که کارگردانان ایرانی بهتر است هرگز به سمت ساخت نسخه های دوم و سوم فیلم های شان نروند چرا که تجربه نشان داده هرگز موفق نمی شوند!
«پاستاریونی» و «تپلی» را اما هرگز نمی توان یک فیلم کودک به حساب آورد و معلوم نیست دست اندرکاران جشنواره فیلم کودک که باید با نگاه تخصصی فیلم ها را انتخاب و ارزیابی کنند بر اساس کدام ملاک و معیاری این فیلم را جزو آثار سینمای کودک لحاظ کرده اند!
در واقع جشنواره زدگی که متأسفانه اغلب مدیران سینمای کشور طی سال های اخیر به آن دامن زده اند باعث شده تا ما کمتر شاهد تولید آثار شاخص در سینمای کودک و نوجوان باشیم چرا که اندک تهیه کنندگان و کارگردانانی که همچنان وفادار به این گونه مهم سینمایی بوده اند ترجیح داده اند همواره برای حضور در جشنواره با شتاب زدگی فیلم های خود را سرهم بندی کرده و بدون آنکه توجهی به امیال و خواسته ها و نیازهای کودکان جامعه داشته باشند آن ها را به دفتر جشنواره برسانند.
«پاستاریونی» یکی از همین فیلم ها است؛ فیلمی که مخاطب آن بیش از آنکه کودکان باشند خانواده ها هستند؛ فیلمی که نه کودک محور است نه کمدی و مرتباً دست و پا می زند تا خود را به هر وسیله ای که شده به دل مخاطبانش بنشاند غافل از آنکه سطحی نگری شدید در فیلمنامه و کاربلد نبودن فیلمساز مانع از آن می شود تا این فیلم دم دستی و بی محتوا بتواند توجه کودکان را به خود جلب کند!
داستان «پاستاریونی» در رابطه با ۲ خانواده است؛ یک خانواده متمول و ثروتمند که رستوران مشهوری دارند و خانواده ای دیگر که مشکل شدید مالی دارند و به هر وسیله که شده می خواهند رستوران کوچکی در روبروری رستوران مجلل خانواده اول برپا کرده و مشکلات مالی شان را حل کنند؛ رستوران کوچک برپا می شود و به دلیل وجود یک آشپز ماهر مورد توجه قرار می گیرد و حتی توریست های خارجی هم از غذاهای سنتی آن استقبال می کنند، این اتفاق دشمنی و خصومت خانواده اول با آن ها را رقم می زند. حالا در این میان ۲ کودک که یکی متعلق به خانواده اول و دیگری متعلق به خانواده دوم هستند هم در میان سایر شخصیت ها می پلکند و چرخ می خورند اما هیچ گونه تغییری در روند داستان فیلم ایجاد نکرده و اصولاً داستان حول محور شخصیت آن ها نمی چرخد! اما با این همه بازی محمد شاکری با لهجه اصفهانی در این فیلم دیدنی است!
از سوی دیگر حسین قناعت فیلمساز مشهور سینمای کودک که اغلب فیلم هایش در جشنواره فیلم کودک و گیشه با استقبال بسیار خوبی از سوی کودکان و نوجوانان همراه شده این بار دست به ساخت فیلمی با عنوان «تپلی» زده که برخلاف عنوانش که جذاب است ربط چندانی به کودکان ندارد.
قناعت به زعم خود فیلمش را با برداشتی آزاد از «THE KID» ساخته چارلی چاپلین که ماجرایش را میتوان آمیختهای از درام و واقعیت دانست ساخته است؛ در «THE KID» ما روایت فرد بیکاری در یک محلهٔ فقیرنشین را شاهد هستیم که به طور اتفاقی پسربچهٔ بی سرپرستی را مییابد و ناخواسته او را به زندگی خود راه میدهد، ولی رفتهرفته به او دل میبندد اما در «تپلی» فیلمنامه نویسی با بازی حسن معجونی را می بینیم که ۴۰ ساله است، فیلمنامه هایش همواره با شکست مواجه می شوند، با خانواده خود به خصوص پدرش ارتباط خوبی ندارد، در روابط عاطفی و احساسی خود دچار مشکل است و یک شب به طور اتفاقی در منزلش با کودکی با بازی سامیار محمدی روبرو می شود که در واقع کودکی خود اوست و می خواهد به وی کمک کند تا مشکلات خود را از دوران کودکی آسیب شناسی کرده تا بتواند از این پس زندگی موفقی را تجربه کند!
در واقع مسأله اصلی «تپلی» «کودک درون» است! کودک درون اصطلاحی است که بسیار شنیده ایم و هر چند بیشتر به شوخی و طنز از آن استفاده می کنیم، اما مبحثی مهم در روان شناسی است که حتی در درمان رفتارهای ناهنجار و عادات و اضطراب های به جا مانده از دوران کودکی به روان کاوان و روان پزشکان کمک می کند.
اما هرچقدر در فیلم «آتش بس» ساخته تهمینه میلانی به صورت جدی اما در قالب طنز به این مسأله مهم پرداخته شده بود در «تپلی» این مسأله به سطحی ترین شکل ممکن بیان شده است؛ در واقع ایده درخشان قناعت ناکام مانده و در نیمه دوم فیلم اصولاً این مسأله مهم را به حال خود رها می کند!
گویا هدف قناعت این بوده که به مخاطبان خود بگوید کودک درون همان بچه کوچکی است که دوست دارد تربیت شود، مورد توجه و مراقبت قرار گیرد و او را دوست داشته باشند. روح آزاد، شیطان و بازیگوشی است که شما آن را سر به راه کرده و کنترل می کنید، او عاطفی و حساس است، شما او را هدایت کرده و آرام می کنید، با این حال در درون شما زندگی می کند. او خلاق و هنرپیشه است، شکل یافته و سامان دهی شده و نیازمند رهایی است. کودک درون همان شمایی است که درد می کشید، نادیده گرفته می شوید، خود را از دید دیگران پنهان کرده و وجود خود را انکار می کنید؛ اما به دلیل سردستی گرفتن مسائل روانشناختی در این زمینه موفق عمل نکرده است.
بار اصلی این فیلم بر دوش بازی درخشان حسن معجونی است و متأسفانه جز این هیچ گونه اتفاق مثبت دیگری را در فیلم شاهد نیستیم!؛ خستگی مفرط کودکان در زمان اکران فیلم در جشنواره فیلم کودک و سرگرم شدن با اسباب بازی ها و موبایل ها و تبلت های شان نشان از آن دارد که قناعت این بار برای جذب مخاطبان کودک و نوجوان نمی تواند موفق عمل کرده و فیلمش با شکست حتمی در گیشه مواجه خواهد شد البته شاید این فیلم مخاطبانی از گروه سنی بزرگسال را به سوی خود جذب کند!
با نگاهی گذرا به برخی از فیلم های سی و یکمین جشنواره فیلم کودک می توانیم به این نتیجه برسیم که ما همچنان در حال عقبگرد در حوزه کودک و نوجوان هستیم؛ کودکان ما در حالی با تماشای آثار فرهنگی سینمای غرب دچار استحاله فکری و فرهنگی می شوند که تاریخ کهن و ادبیات غنی میهن ما سرشار از داستان ها و سوژه ها و موضوعاتی است که می تواند سبب ساز تولید ده ها اثر سینمایی و تلویزیونی برای کودکان و نوجوانان شود و آن ها را نسبت به تاریخ کهن کشورمان آگاه سازد اما متأسفانه اندک تولیدات سینمای کودک ما طی این سال ها به شدت دچار لکنت شده و حرف تازه ای برای کودکان امروزی در پی ندارد و فیلم هایی هم که در این زمینه ساخته می شوند بیشتر به کام بزرگسالان هستند تا کودکان و هیچ گونه جذابیتی برای آن ها ندارند.
ادامه دارد...
ارسال نظر