سریال «دلدادگان» به کارگردانی منوچهر هادی مدتی است که روی آنتن شبکه سه سیما میرود.این مجموعه تلویزیونی در فاز اول داستانی را از جامعه امروزی به تصویر میکشید که رمزگشایی آن به گذشته برمیگشت. گرههایی که علیرغم ندرخشیدن بازیگران جوان آن، توانست قصه را در فاز دوم گرم کند و مخاطب را علاقهمند کند تا بخش دوم را که به دوران انقلاب برمیگردد را با اشتیاق بیشتری دنبال کند.
این سریال روایت قصه چند خانواده در دو بازه زمانی است، قصههای تو در تو، شخصیتهایی پیچیده و .... از موضوعهایی بود که باعث شد با مهدی محمدنژادیان یکی از نویسندههای این سریال به گفتوگو بنشینیم.
** آقای محمدنژادیان قصه «دلدادگان» چگونه شکل گرفت؟
-حدود سه سال پیش، بر اساس ایده ی اولیهای که آقای ایرج محمدی داشتند، روی طرحی که خیلی مفصل هم شد، کار کردم. چند بار هم در مقاطع مختلف اصلاحاتی روی آن صورت گرفت و نامش هم تغییر کرد و در مرحله آخر «پاهای بیقرار» نام گرفت. سپس، آقای کایدان هم با معرفی مدیران تلویزیون به ما پیوست و بعد از تصویب طرح همکاری را شروع کردیم. در ادامه با مشورت آقای محمدی طرح را گسترش دادیم که بعد از آن به «ارغوان» تغییر نام داد.
** در صحبتهایتان به این اشاره کردید که ایده اولیه از آقای محمدی بود.
- بله، خط اصلی قصه که دو خانواده گذشتهای با هم دارند و درگیر ماجرای انتقام میشوند از آقای محمدی بود. بعد، ما برای قصه ساختار و چارچوب روایی درست کردیم و بارها بازنویسی شد. آقای محمدی جزو تهیه کنندههایی است که مدام در مرحله نگارش نظر میدهد و صاحب سلیقه است و این طرح مرتب کاملتر شد تا به شکل نهایی در آمد.
** شما قصه را در دو بخش زمان حال و گذشته پیش بردید.
- بله، این قصه گذشتهای داشت که قرار بود اول به صورت فلاش بکهای خرده ریز لا به لای داستان ارائه شود، اما در نهایت، ساختار قصه تغییر کرد و تصمیم بر این شد که فصل گذشته به صورت فصلی جداگانه نوشته شود.
** چرا این کار را کردید؟
- به این دلیل که تکه تکه شدن فلاش بکها حق مطلب را ادا نمیکرد. قرار است در گذشته رازهایی افشا شوند و از آنجایی که مخاطبِ تلویزیون معمولاً به صورت متمرکز سریال تماشا نمیکند و اگر این بخشها را به صورت پراکنده میدید ممکن بود مسیر داستان را گُم کند، تصمیم گرفتیم بخش گذشته که اطلاعات مهمی در آن وجود دارد را به صورت فصلی جداگانه بنویسیم.
** این موضوع میتواند به اختلاف بازه زمانی که بین دو فصل است، ارتباط داشته باشد؟ معمولا سریالهایی که اختلاف زمانی آنچنانی ندارند به راحتی بخشهایی از گذشته را به صورت فلاش بک نشان میدهند.
- زمانی که در گذشته «دلدادگان» به آن میپردازیم دور است و هم اینکه مقطعی طولانی را پوشش میدهد. از چندین سال قبل از انقلاب تا چند سال بعد از جنگ، با داستانی بسیط و مفصل. پس نمیتوانستیم به فلش بکهای کوتاه بسنده کنیم. در نتیجه، بخش گذشته را به صورت فلاش بک ۱۵ قسمتی که حالا به فصلی مجزا تبدیل شده است، درآوردیم.
** از بین سریالهایی که این سالها از تلویزیون پخش شده است، کمتر سریالی را دیدیم که در دو فصل زمانی تولید شود و در همان دو فصل هم به پخش برسد. اما دلدادگان برخلاف این است و به عبارتی تابو شکنی کرده است.
- به نظرم در کلیت ماجرا فرقی ایجاد نمیکند. خیلی ساده، به گذشته میرویم و برمیگردیم و ادامه زمان حال را میبینیم. فقط به این دلیل که بازیگرهایمان با فصل یک متفاوت هستند، تصمیم بر آن شد که به عنوان فصلی جداگانه ارائهاش کنیم. این موضوع برای مخاطب جوان ما که این سالها کلی سریال خارجی تماشا کرده و همه جور ژانگولری در ساختار روایی دیده چیز غریب و عجیبی نیست. حتی مخاطب سنتی تلویزیون ملی هم راحت جریان قصه را دنبال میکند و دستاندازی حس نمیکند.
** به نظر میرسد در فصل دوم سریال از نظر کیفی، بازیها و فضاسازی بهتر از فصل اول است.
- این موضوع که شما به آن اشاره کردید به فیلمنامه ارتباطی ندارد و به دلیل مشکلاتی است که حین تولید به وجود آمد. ما فیلمنامهنویسان هر چقدر هم که کمالگرا باشیم در نهایت محصولمان روی کاغذ به دست گروه تولید میرسد و باقی ماجرا از دست ما خارج است. حقیقت اینجاست که هیچوقت هیچ محصولی به ایدهآلی که در ذهن نویسندهاش بوده نزدیک نیست و این یک قاعده کلی است، اما در مورد «دلدادگان» ماجرا کمی فرق میکرد. با تمام تلاشها و جانفشانیهایی که تهیه کننده و کارگردان کردند، متأسفانه سوء مدیریت در سیما برای این سریال مشکل به وجود آورد. همانطور که گفتید؛ فصل دوم خیلی خوش آب و رنگ تر درآمده؛ چون مجموعه بازیگران بهتری دارد و با صبر و حوصله بیشتر و دست و دلبازی مالی اجرا شده که طبیعتاً محصولش هم خیلی تمیزتر و دلنشینتر است. این فصل درست قبل از بحران مالی اخیر در سیما تولید شد. اما بعد، مشکلات شروع شد. به هر حال، تا جایی که به فیلمنامه مربوط است من مدعی هستم که طراحی قصه در هر سه فصل درست و قابل دفاع انجام شده است. در هر قسمت، برگ جدیدی از ماجرا برای مخاطب رو میشود و داستان پیچیدگیهای خودش را دارد. فراز و فرودها و پیچهای دراماتیک.
** در مورد مشکلهایی از قبیل زمان پخش، حذف و ... چطور؟
- این مشکلها هم به نوبه خود وجود داشت، اما مشکل اصلی چیز دیگری است. وقتی بودجهای برای تولید سریال وجود ندارد چرا سیما دستور تولید دهها سریال تلویزیونی را میدهد؟ و موعد پول دادن که میشود مدیران، گروه تولید را به یکدیگر حواله میدهند و میگویند بروید و از آنجا بودجهتان را دریافت کنید و یا اینکه فعلاً یک طوری کار را پیش ببرید تا بودجه به دست ما برسد و بعد با شما تسویه کنیم! اگر تهیه کنندهای مثل ایرج محمدی دلسوز و مسئول باشد و نخواهد به هیچ وجه کارش را متوقف کند مجبور است به سختی تولید را پیش ببرد و متأسفانه ـ کم یا زیاد ـ این فشار و سختی روی کیفیت کار تاثیر میگذارد. کارگردان مجبور میشود به جای شبی ده دقیقه، شبی بیست دقیقه تصویربرداری کند تا سرعت تولید بالا برود، یا اینکه از بازیگرانی با دستمزد کم یا لوکیشنهای ارزان قیمتتر استفاده کند که به همان نسبت کیفیت کار کاهش پیدا میکند. بنابر این مشکلات مدیریتی که در سیما وجود دارد و به کارگردان و گروه تولید هم ارتباطی ندارد، لطمههای جبران ناپذیری را به کار وارد میکند و این به نظرم اتلاف استعداد و انرژی است. فکر کنید ما یکسال و نیم روی فیلمنامه زحمت کشیدیم و یکسال و نیم هم درگیر تصویربرداری بودیم و مجموعا سه سال مشغول ساخت این سریال بودیم. و حالا مدام به ایدهآلهایمان فکر میکنیم و از خودمان میپرسیم: بعد از این مدت زمانِ طولانی محصولی که بیرون آمده چقدر به آن ایدهآلها نزدیک است؟ بعد از پایان تصویربرداری فصل گذشته، پروژه به مشکلات مالی خورد و دو فصل بعدی را به سختی پیش بردیم. مگر تهیهکننده و کارگردان چقدر زورشان میرسد کیفیت را حفظ کنند؟ از گروهی که تحت فشار اقتصادی است چقدر میشود توقع داشت؟ خیلی از سکانسها در لوکیشنهایی که ما نوشته بودیم اجرا نشد چون بضاعت مالی اش نبود. ممکن است بگویید اینها ظواهر کار هستند و لطمهای به کلیت نمیزند، اما خب، همین چیزهای کوچک هستند که کنار هم قرار میگیرد و به کار آسیب میزنند.
** در فصل دوم سریال شاهد برههای از تاریخ هستیم که مقارن با انقلاب اسلامی ایران است. برای نگارش این بخش روی چه مواردی تاکید داشتید؟ و کدام اتفاق واقعی را بازسازی کردید؟
- تاریخ معاصر در پس زمینه داستان است. البته در همین بستر، اتفاقاتی رخ میدهند و ماجراهایی شکل میگیرند که بر مسیر حرکت و تقابل شخصیتها اثر میگذارند. این اصلا یک قصه منطبق بر تاریخ نیست، بلکه قصهای مماس با تاریخ است و هیچ رخداد مهم و شاخص تاریخی در آن بازسازی نشده است.
** اما آرش مجیدی یک مبارز انقلابی است!
- بله انقلابی هست، اما شخصیت شاخص و برجسته تاریخی نیست که برایش مابه ازا داشته باشیم. اما خب در شکلگیری انقلاب مثل خیلی از مردم شرکت دارد و انقلاب هم روی زندگی او تاثیر میگذارد.
** معمولا در این دست سریالها، ردی از گذشته دیده میشود. اما در مورد دلدادگان غیر از یک الی دو مورد هیچ کدی به مخاطب داده نشد. دلیل خاصی برای این کار داشتید؟
- همین کدهای کوچک کافی بود. اگر بیشتر از این میشد میتوانست رازهای اصلی داستان را لو بدهد. با تماشای فصل دوم متوجه خواهید شد که لینکهای زیادی بین این دو فصل هست، اما طوری طراحی شده که قبلا (موقع تماشای فصل اول) از آنها عبور کردیم. نویسنده باید روی هوش تماشاگر حساب کند. این که همه چیز را حاضر و آماده و راحت الحلقوم تحویلش دهد درست نیست. من حتی با اجرای پر از تاکید برخی از این کدها مخالف بودم. مثلا جایی که در فصل اول افسانه انگشتر مرضیه را میبیند و از آن حرف میزند. در اجرا، روی این صحنه زیادی مکث و تاکید شده و حتی موقع تدوین یک مچ کات به زمان گذشته زده شده است. خیلی از بینندگان همان موقع بخش مهمی از ماجرا را حدس زدند.
** شما به عنوان نویسنده در انتخاب بازیگران دخیل بودید؟
- من و همکارم لیستی از بازیگران پیشنهادی که معادلهای ذهنی ما حین نگارش بودند را به گروه تولید دادیم. البته این فقط پیشنهاد بود و از آن لیست دو سه نفری هم انتخاب شدند.
** از مجموع کار راضی بودید؟
- میتوانم بگویم ناراضی نبودم! حتماً اگر این سریال از نظر زمانبندی و پشتوانه مالی در شرایط بهتری تولید میشد، کیفیتش چند برابر بهتر از اینی میشد که حالا هست.
** تا به حال بازخوردهایی که از سمت مردم دریافت کردید، به چه صورت بوده است؟
- از بازخوردهایی که در شبکههای مجازی دیدم، مردم درگیر قصه شدهاند و مدام درباره ادامه داستان سوال میپرسند.
** شما تا به حال قصهای با این پروداکشن وسیع طراحی نکرده و ننوشته بودید. در حالت کلی فکر میکنید تلویزیون ما تا چه میزان به قصههایی در ژانرهای خانوادگی، درام و ... نیاز دارد؟
- در هر ژانری و از هر جنس قصهای اگر خوب طراحی و نوشته شود میتواند مردم را جذب کند. معتقدم قصه جدیدی در دنیا برای تعریف کردن وجود ندارد و همه قصهها تکراری شدهاند، اما ... حتی کهنهترین قصهها را هم میشود جذاب و نو تعریف کرد و طوری به خورد مخاطب داد که لذت ببرد. این ترکیبی از هنر و مهندسی فیلمنامه نویس است و نیاز به دقت و زمان کافی و همفکری دارد. خوشبختانه در دلدادگان توانستیم تا حد قابل توجهی به این هدف نزدیک شویم. همه چیز را با وسواس طراحی کردیم. میزان اطلاعات دهی به مخاطب، میزان افشای رازها، چند و چون روابط آدمها. ختم کلام اینکه: قصه خوب در هر شرایطی مخاطب را جذب میکند.
سریال «دلدادگان» به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه کنندگی ایرج محمدی و نویسندگی مهدی محمدنژادیان و بابک کایدان هر شب از شبکه سه سیما پخش میشود.
ارسال نظر