عبارت «ضد انقلاب» در فرهنگ عامه؛ جلوه و مفهوم خوشایندی ندارد و به افراد و جریانهای نسبت داده میشود که تعارضات بنیادین با انقلاب اسلامی دارند. اما در قاموس تحلیل آثار نمایشی عبارت «ضد انقلاب»، کارکردی شبیه عبارت «ضد جنگ» دارد.
در آثار ضد جنگ متن و محتوای نمایش در هر مدیومی، سینما، تئاتر و تلویزیون، با فرهنگ دفاع مقدس تعارضات جدی دارد و به همین دلیل آثار سینمایی و تلویزیونی که با چنین تمی ساخته میشوند، تبیین عوارض و پیامدهای منفی جنگ را در محور درام قرار میدهند و نمونههای فراوانی را در تاریخ سینمای جهان و سینمای ایران به عنوان آثار ضد جنگ میتوان معرفی کرد که «یک خانواده محترم» رادیکالترین فیلم ضد جنگ پس از انقلاب اسلامی به شمار میآید.
اما دسته دومی از آثار سینمایی نیز شکل گرفتند که به عوارض و پیامدهای منفی انقلاب (به زعم مولفان) توجه داشت. ساخت آثار نمایشی «ضد انقلاب» مثل آثار «ضد جنگ»، در تاریخ سینمای جهان، سابقه طولانی دارد.
در این باره به مصادیقی که در تاریخ سینما و تلویزیون ساخته شده، اشاره خواهیم کرد.
از رمان «دکتر ژیواگو» (بوریس پاسترناک) یک فیلم سینمایی و چندین نسخه سریال ساخته شده است. اما معروفترین نسخه ساخته شده اثر دیوید لین انگلیسی است. پدید آورنده لورنس عربستان که فیلم سینمایی بزرگی را درباره تجزیه امپراطوری اسلامی عثمانی، با توطئه انگلیسیها توسط ادوارد لورنس را ساخت. روایت «دکتر ژیواگو» را بر عهده گرفت.
این که چرا این فیلم را به عنوان یک اثر شاخص ضد انقلابی در نظر گرفتهایم؟ فیلم درباره سرگذشت شخصی یوری ژیواگو است و عشق جاودانه او به «لارا»ست که تحت تاثیر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه نابود میشود. یوری نه وابستگی به پرولتاریا دارد نه دلدادگی به بورژوازی، نه لبیرال است نه کمونیست؛ او عاشق است و حوادث مرتبط به انقلاب سبب نابود شدن این عشق میشود.
فیلم اسکاری قرمزها محصول ۱۹۸۱ به کارگردانی وارن بیتی، شهر گمشده محصول سال ۲۰۰۵ با بازی و کارگردانی ستاره دهه ۹۰ سینما اندی گارسیا، «برای زندگی» اثر ژانگ ییموی بزرگ، «بانو و دوک» اثر اریک رومر محصول ۲۰۰۱، تقریبا نسخههای دیگری با همین مضمون هستند.
فیلمنامه سریال «دلدادگان» در فصل دوم ادامه دهنده نمونههایی از این دست شده است. «دلدادگان» هم تقریبا مسیر مشابهی به لحاظ دراماتیک طی میکند. بسیار عجیب است که سریالی توسط تلویزیون جمهوری اسلامی درباره پیامدهای اجتماعی منفی انقلاب اسلامی ساخته شده است و تاکید دراماتیک این سریال در فصل دوم، بر عوارض انقلاب و پیامدهای اجتماعی منفی آن است.
برای درک این جزئیات باید داستان را به اجمال مرور کنیم تا دریافتهای داستانی ما از این سریال بیشتر شود. مالک (آرش مجیدی) قبل از انقلاب یکه بزن قلدری است که مرام لوطی واری دارد، فردی مذهبی که در مقابل ظلم میایستد اما با سیاست و سیاسیکاری غریبه است. سوادش کافی نیست و آگاهی سیاسی جامعی نسبت به وقایع اطرافش ندارد. او یک تعمیرگاه بسیار کوچک خودرو را اداره میکند تا اینکه یکی از شبها گروهی از انقلابیون در گریز از دست ماموران شهربانی کتابی را در داخل مغازه او میاندازند.
چند روز بعد سراغ او میآیند و کتاب را از مالک پس میگیرند و آنطور که در مسیر درام تفسیر و استنباطی غیر از فریب خوردن را ذکر کرده است، از مغازه او به عنوان جایی برای فعالیت تکثیر و توزیع اعلامیه استفاده میکنند.
از سوی دیگر در پلانهایی از سریال، مخاطب متوجه میشود که مالک یک رقیب عشقی به نام نادر (حمید گودرزی) دارد که ظاهرا شیرینی فروش است. اما او عامل توزیع مواد مخدر و همکار ساواک است، او مالک را به ساواک لو میدهد. مالک دستگیر و تبعید میشود و از ازدواج با فرزانه (لیندا کیانی) تنها عشق زندگیاش باز میماند. در فرصتی که مالک دستگیر شده، نادر خود را به لیندا کیانی نزدیک میکند و موفق به ازدواج با او میشود. مالک از تبعیدگاه فرار میکند و بازمیگردد اما زمانی به نامزدش میرسد که او در عقد نادر است.
رویکردی دوباره به این فضا نشان میدهد که شگردهای دراماتیک با چند تفسیر و یک میزانسن ساده، از آن دست ریزهکاریهایی است که فیلمنامه نویسان و مولفان استفاده کردهاند، تا تحلیل مستقل خود را نسبت به پیامدهای منفی انقلاب به مخاطبشان معرفی کنند.
مهمترین صحنه برای اثبات این استدلال صحنه پیروزی انقلاب است. مخاطب صدای شعارهای مردم را با تصاویر نادر در مقابل مغازه بسته شدهاش و تاکید دوربین بر ناکامی نادر میبیند. به راستی زمانی که مالک مستاصل روبروی مغازهاش ایستاده است چه تصوری برای مخاطب پدید میآورد؟
این میزانسن به نوعی به مخاطب القا میکند، انقلابیون مالک را فریب دادهاند و باعث دورافتادن او از کسی شدهاند که تنها عشق زندگیاش بوده و انقلابیون به اصطلاح باعث بهم خوردن مراسم ازدواج او میشوند و او را از مسیر زندگیاش منحرف میکنند. میزانسنها و نحوه روایت سریال طوری طراحی شده که این حس را به مخاطب القا میکند.
انقلاب پیروز میشود و نادر به شاگردش میگوید که میخواهد خلاف کردن را کنار بگذارد اما انقلابیونی که لباس کمیته بر تن دارند، نادر را به عنوان مخبر سابق ساواک شناسایی میکنند و به عنوان نیروهای سرکوبگر برای دستگیری او وارد عمل میشوند.
برداشت سرکوبگر بودن را نگارنده القا نمیکند بلکه این میزانسنهای خاص و ترتیب چیدمان روایت و عدم واقعگرایی مولفان نسبت به تاریخ است که چنین استباطی را منتقل میکند.
به راستی چرا وجهه رحمانی انقلاب در این سریال برجسته نشد و برای یک مخبر ساده که هزاران مثل او قبل از انقلاب فعالیت میکردند، یک عملیات شبه سرکوب برگزار میشود؟
مالک متوجه میشود که نادر با لو دادن او به ساواک، عشقش را تصاحب کرده و این اتفاقات در حالی میافتد که نادر و فرزانه یک فرزند دارند و زندگی آرامی را پشت سر میگذارنند و حالا انقلابیونی که در قسمت نخست مانع سرگرفتن عشق و زندگی مالک و فرزانه شدند، با دستگیری چریکی و غیر عقلانی او، سبب نابودی زندگی نادر میشوند و فرزانه در آتش سوزی از پیامدهای این حمله انقلابی در آتش میسوزد.
با این حال نادر و فرزانه سوخته، از مهلکه دستگیری میگریزند اما برادر نادر و خواهر فرزانه در میزانسن حمله و دستگیری انقلابیون میسوزند. در واقع تحرکات نابجای انقلابیون در نوع دستگیری و اصرار قاسم (مهدی صبایی)، ارشد نیروهای انقلابی، برای دستگیری شبانه، منجر به کشتهشدن دو بیگناه میشود.
نادر حین تهیه دارو برای همسر سوختهاش در ایست بازرسی انقلابیون دستگیر میشود و به زندان میرود و حین فرار از زندان مورد هدف تیر قرار میگیرد و با اسم دیگری غیر از نام خودش دفن میشود. این اتفاقات در حالی برای نادر میافتد که او قصد دارد از پخش مواد مخدر دست بکشد و زندگی متفاوتی را آغاز کند و در آستانه چنین تصمیمی شکار انقلابیون میشود.
اهداف روایت در فصل اول و سوم سریال «انتقام فرزانه» است که پس ماجرای سوختگی، در دوران کنونی او را با نام افسانه میشناسیم. او میخواهد از مالک انتقام بگیرد، در واقع فرزانه میخواهد از مالکی انتقام بگیرد که در بدنه انقلاب بوده و عامل اجرایی دستگیری شوهرش. فرزانه در واقع میخواهد از انقلاب انتقام بگیرد و مولفان با کمی پوشیدگی و حیلههای دراماتیک، به جنبه شخصی انتقام میپردازند.
میزانسنهای فصل دومی طوری است که بدبختی تیرگیهای حاصل از شرایط انقلاب بر سر فرزانه خراب میشود و مخاطب در فصل سوم، دوران انتقام، به او سمپات خواهد شد.
در فصل اول و سوم، ما با مالکی مواجه میشویم که قصد توسعه فعالیتهای اجتماعی خودش را دارد تا جوانان معتاد را نجات دهد اما در مقابل فرزند شبه دانشمندش، حامد (پویا کرمی) با اغواگری یک زن، معتاد به مواد مخدر میشود. دیگر فرزندش امیر را طوری تربیت کرده که با اینکه شاهد یک قتل بوده (هر چند ساختگی ) اما به خاطر ازدواج با یک دختر پولدار از گزارش سانحه به پلیس چشمپوشی میکند، چون قتل را مادر همسرش انجام داده است.
از سوی دیگر حدیث فرزند مالک توسط نامزدش باردار شده و پارسا (علی سخنگو) رهایش میکند و نکته جالب اینجاست، قاسم(مهدی صبایی) که واسطه پیوستن مالک به جریان انقلابیون بوده، در آستانه انتخاب مجلس قرار دارد و فرزند معتادش را داخل صندوق عقب یک ماشین گذاشته و برای مالک میفرستد تا فرزند ناخلف معتادش او را در انتخابات بدنام نکند. افسانه (پانتهآبهرام) که در این سریال مهرههای پازل انتقام را از مالک (مسعود رایگان) میچیند، تلاش میکند از عملکرد انقلابی او انتقام بگیرد.
به راستی چرا چنین مواجههای دراماتیکی با متن و محتوای انقلاب در تلویزیون ایران نمایش داده میشود.یا به عبارتی چرا در چنین شرایطی اولین مجموعه نمایشی «ضدانقلابی» از تلویزیون پخش میشود.
نگاه خاص مولفان کاملا در متن سریال ملموس است و هیچ منتقد، کارشناس و تحلیلگر واقعی، نمیتواند ادعا کند که سریال دلدادگان در تجلیل از انقلاب، شخصیتهای انقلابی و ماجرای مرتبط با آن ساخته شده است.
با استدلالهای ذکر شده در مختصات بررسی دراماتیک سریال باید بپذیریم ابعاد داستانی قابل اعتنایی در ملودرام دلدادگان وجود دارد که از هر حیث قابل تحلیل است و مخاطب را به همان نتیجه ضدیت محتوای اثر با انقلاب سوق خواهد داد.
وقتی این سریال از رسانه ملی پخش میشود آنچه به ذهن خطور میکند «بد عملی و بیعملی» است و دلدادگان ترکیبی از «بدعملی» توام با «بیعملی» است که استمرار خواهد داشت.
مالک در فصل سوم از هر سو دچار چالشهای فراوانی با فرزندانش است و نکته جالب در پازل انتقامی که مالک در مسیرش قرار دارد این است که فرزندش در کودکی توسط فرزانه دزدیده شده و بزرگ شده و حالا عاشق پسر مالک شده است، یعنی خواهر و برادر عاشق یکدیگر شدهاند و تا مرحله ازدواج هم پیش رفتهاند.
نکته مهم این است که سریال با حجم عظیمی از سانسور پخش شده، چنان که کارگردان رسما اعلام کرد که آنچه پخش میشود، سریال او نیست. با این حجم المانهای نمایشی که دلالت بر ضد انقلاب بودن نمایشی سریال دارد، یحتمل باید حدس زد که چه مصادیق و نشانههای بارز و مشخصی از سریال حذف شده است.
*تسنیم
نظرات