یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۴

«کیوسک»؛ برنامه‌ای معلق میان فرم و محتوا

مجله فرهنگی_هنری کیوسک

سینماپرس: یک سردرگمی محتوایی و فرمی در برنامه کیوسک وجود دارد که به فقدان گفتمانی برنامه و دوگانگی مولفان دامن می‌زند.

برنامه «هفت» با فریدون جیرانی زمانی آغاز شد که او ۳۵ سال تخصص اکتسابی در حوزه سینما داشت و با یک آگاهی ژورنالیستی – حرفه‌ای پایه برنامه هفت را گذاشت.

جیرانی چندین سال اداره کننده نشریات سینمایی مختلفی بود و با اتکا به فعالیتش در سینما به برنامه هفت آمد. هر چند دوره‌ای که او اداره کننده‌ هفت بود، مناقشات فرامتنی اصالت داشت به متن سینما و جنجال‌های فرامتنی‌ برنامه‌اش را گرم نگاه می‌داشت و متن و محتوای آثار و رویه سی و اندی ساله سینما را به مسیر اصلاح هدایت نمی‌کرد.

افخمی نقطه مقابل او بود و نقصان‌های جیرانی را جبران کرد و مصائب و موضوعات اصلی سینمایی را به متن برنامه هفت آورد. در رفت و آمد جیرانی و افخمی، محمود گبرلو سینمایی نویس قدیمی، اجرای هفت را بر عهده گرفت و هفت تبدیل به تریبون‌ تلویزیونی سینماگران شد. هفت دوره گبرلو به جای گفتمان، گفت‌وگو را در برنامه حاکم کرد که البته از هر منظری اشکالی به این تغییر رویه وارد نیست، این هم مسیر متفاوتی بود اما جریان‌ساز نشد.

در میان اما عده‌ای هم تصور کردند که چون محمود گبرلو توانسته از پس اداره هفت برآید، ساختن چنین برنامه‌هایی بسیار سهل و آسان است. دو صندلی می‌گذاریم و یکی از اهالی سینما را دعوت می‌کنیم و راجع به یک موضوع صدبار سخن گفته شده، گفت‌وگو می‌کنیم.  

برنامه کیوسک که اخیرا از شبکه سوم سیما پخش می‌شود نمونه مشوش و مغشوشی از همین طرز تلقی است. این تحلیل اتکا به چند استدلال در حوزه برنامه سازی سینمایی، اتکا به بررسی فرم و ساختار دارد چون سازندگان کیوسک در دوره نیمچه‌روزنامه‌نگاری غیرحرفه‌ای خود در حوزه سینما، نوشتارهایی شبیه شب‌نامه‌های سیاسی در ابتدای فعالیتشان را با اتکا به نقد و تمییز محتوا می‌نوشتند و اصالت را به محتوا می‌دادند و در دو سال گذشته، قبل از ساختن کیوسک تغییر رویکرد داده و کاملا فرمالیست شدند.

اگر مجموع کلمه فرم که بولتن جشنواره‌ای «نقد روز» به سردبیری، سردبیر برنامه کیوسک منتشر کرده را مرور کنیم، گرایش عجیبی به کلمه فرم و ارجاعات متعددی  به این عبارت وجود دارد. گروهی که تا قبل از ساختن این انجمن دعوی بررسی محتوا را داشتند.

حالا بر اساس همان عبارت فرم می‌توان اغتشاش در برنامه کیوسک را کشف کرد. با ارجاعاتی در همین متن با استناد به مولف بودن افخمی و جیرانی، آنان اداره کننده برنامه‌ای گفت‌وگو محور بودند که ساختار تاک‌شو دارد. جیرانی یا خودش مدعو را به چالش می‌کشید یا میزانسن مناظره فراهم می‌کرد و افخمی‌ هم گاهی چنین فرمولی را تکرار می‌کرد، در کدامیک از برنامه‌های کیوسک این ساختار وجود دارد؟ چالشی‌ترین برنامه کیوسک، مناظره میان محمد خزاعی و محمدمهدی عسگرپور به مسیری انحرافی کشیده شده، چون مولفان کمترین آگاهی راز میزانسن مناظره داشتند و متاسفانه این مناظره به ضرر محمد خزاعی تمام شد، در صورتیکه گفتمان خزاعی اصالت بیشتر نسبت به دیدگاه‌های فعلی عسگرپور درباره انتخاب نماینده ایران به اسکار دارد.

ذات برنامه بر مونولوگی خسته کننده بنا شده، و در قمست‌های نخست، روند منولوگ‌های پیام دهکردی، ابولحسن داوودی، مسعود اطیابی، تصدیق کننده چنین نظری است.

 در سایر قسمت‌های برنامه، مهمانانی با دیدگاه‌های همسان دعوت می‌شوند که از قضا موضع مشابهی درباره موضوعات مطروحه در برنامه دارند. مثلا در قسمتی که حامد عنقا، مسعودآب‌پرور و محسن شاه‌محمدی صحبت‌های مشابهی درباره ساختار تولید سریال در تلویزیون ارائه کردند. هیچ چالشی درنمی‌گیرد، هیچ مخالفت یا موافقت خاصی ارائه نمی‌شود و تمام آنچه مطرح می‌شود، کپی پیست جدل‌های رسانه‌ای است که در بیست سال اخیر در رسانه‌های مکتوب و مجازی تکرار می‌شود.

 مثلا برنامه‌ای که به سینمای کمدی اختصاص داشت، دو کارگردان کمدی فقط درباره‌ فیلم‌شان حرف زدند، حتی مخالفت مجری گاهی چالشی به نظر می‌رسید نه صحبت‌های مطرح شده تازگی داشتند و برنامه جنبه تحلیل به خود گرفت. این روند مهمانان همسان و هم نظر در عمده برنامه‌های کیوسک ادامه داشت، مثلا در نقد سینمای جنگ، سعید قطبی‌زاده و آرش خوشخو با نظرات همسانی به برنامه آمدند. در حوزه سینما کودک حسین قناعت و غلامرضا رمضانی با آراء مشابهی پای در کیوسک گذاشتند. یعنی بر خلاف ذات سینما که دیالوگ است، سازنندگان کیوسک به دنبال مونولوگ هستند. حتی بحث پولشویی در سینما را هم با دعوت دو دیدگاه همسان، یعنی غلامرضا موسوی و منصور لشگری قوچانی، نابود کردند. بحثی که می‌توانست منازعه بزرگ در پولشویی را به خوب واکاوی کند. کاملا مشخص است که در ساختار و تولید کیوسک، سواد رسانه‌ای توسعه مدار حاکم نیست. افرادی که در مطبوعات قلم زدند و قلمشان سوداگر و جریان ساز نبود و  با رابطه نه براساس شایستگی، در چند برنامه عنوان سردبیری به آنان الصاق شده، نمی‌توانند برنامه سینمایی یا هنری متفاوت خلق کنند، مردم به برنامه‌هایی مثل کیوسک خواهند خندید، چون نه تخصصی است و نه مردمی.

متاسفانه دریافت سازندگان با ادعای فرمالیست‌ بودن (استناد به بولتن‌های ماقبل از برنامه) از فرم یک برنامه‌ سینمایی کنار هم قرار نهادن دو صندلی و گفت‌وگو درباره موضوعاتی است که مسئله مخاطب نیست، بیشتر مسائل مدیران است، مثل برنامه روز گذشته درباره تولید سریال در شبکه نمایش خانگی. مسئله تولید موضوعی عمومی نیست، بلکه موضوعی مدیریتی است و ارتباطی به مردم ندارد. این موضوعات و مسائل باید در مطبوعات، رسانه و خبرگزارها مطرح شود و آنقدر جنبه عمومی پیدا نمی‌کنند که در یک برنامه تلویزیونی مطرح شود و حتی اگر قرار به پرداختن بدین موضوع  است باید از زاویه‌ای بدان می‌پرداختند که موضوع جنبه عمومی‌تری پیدا می‌کرد.

مثلا یک شماره از برنامه به حمیدنعمت‌اله به عنوان یکی از مهمترین کارگردانان یک دهه اخیر اختصاص پیدا می‌کند، این خود مهم‌پنداری نعمت‌اله را چه کسی کشف کرده و به آن رای داده است. تعداد مخاطبان آخرین فیلم نعمت‌اله «شعله‌ور»، از صد هزار نفر به زحمت عبور کرد. یعنی از ۸۵ میلیون ایرانی ۱۰۰ هزار نفر فیلم نعمت‌اله را دیدند و با این وضعیت چگونه او یکی از مهمترین کارگردان یک دهه اخیر سینماست.

نکته مهم این است که در بسیاری از برنامه‌ها، کیوسک ادعای اصالت فرم هنری را دارد اما وقتی نوبت به فیلم دارکوب می‌رسد بحث‌های مطروحه میان مجری و شعیبی بیشتر جنبه آسیب‌شناسی اجتماعی به خودش می‌گیرد نه سینمایی یا هنری.

خصوصا در چند برنامه گفتمانش به شکل عجیبی فرسنگ‌ها با هنر فاصله می‌گیرد و حتی مرزهای بحث، میان گفتمان هنری و آسیب‌شناسی تناسبی ندارد، افخمی برنامه هفت، ‌در مورد فیلم‌های اجتماعی، بحث‌ها را عموما به سویه سینما هدایت می‌کرد و جیرانی حتما تناسبی میان این دو نگاه می‌داشت. چون برنامه مغز متفکر مسلطی ندارد اعواج هنری و اجتماعی در برنامه موج می‌زند. مثلا در آیتم‌های گزارشی قسمت دوم برنامه، بحث‌ گزارش ابتدایی، موضوع اکران آخرین ساخته اصغر فرهادی در ایران است که با رویکردهای نمایش عمومی در ایران همخوانی ندارد. نکته جالب تلاش این آیتم برای تطهیر خطوط قرمزی است که فرهادی در فیلم «همه می‌دانند» از آن عبور کرده است و جالب‌تر اینکه خودش اصراری به اکران آخرین ساخته‌اش در ایران ندارد اما گزارش مدافعانه کیوسک تعارض جدی با مولفان این برنامه دارد.

یک سردرگمی محتوایی و فرمی در برنامه کیوسک وجود دارد که به فقدان گفتمانی برنامه و دوگانگی مولفان دامن می‌زند. مولفانی  که طرز فکر دیگری داشتند و در برنامه طرز فکر دیگری را ارائه می‌کنند. به عنوان مثال جذابیت منولوگ بهرام عظیمی، نیما جاویدی، حسین نمازی، دانش اقباشاوی درباره فیلم‌های مورد علاقه‌اشان گنگ و نامفهوم است، نه تخصصی است و نه زرد.

به این مسئله اشاره شد که مولفان پیش از برنامه طرز تلقی دیگری داشتند و امروز طرز تلقی دیگری. مثلا سردبیر برنامه فیلمسازی نظیر نیما جاویدی را به لحاظ تفکر مقلد و غیر مولف می‌داند (اینجا) اما در برنامه‌اش به عنوان مونولوگ‌گوی فیلم محله چینی‌ها به برنامه‌اش می‌آورد.

این گروه سازنده‌ که به صورت گروهی در اغلب تولیدات شبکه سوم سیما حضور دارند از یک رسانه مشخص با یک طرز فکر مشخص آمدند و در قالب برنامه‌سازی استحاله خود و برائت از گذشته و نوشته‌هایشان را در دستور کار قرار داده‌اند. این استحاله را در قسمت ماقبل آخر کیوسک نشان دادند که با سعید ابراهیمی‌فر  کارگردان هجرت کرده به شبکه GEM در برنامه‌اشان حضور یافت و مهمان این برنامه حاضر به برائت از همکاری با این شبکه نبود و در توضیحاتش اشاره می‌کند قطع همکاری با GEM صرفا به دلیل مهیانشدن شرایط حرفه‌ای بوده است. یعنی مولفان این برنامه حین استحاله اثبات شده‌ خودشان، زمینه مصادیق معاند فرهنگی را فراهم می‌آورند، اگر کمی بخت و اقبال یارشان باشد، احتمالا مجری کیوسک با موضوع هجرت فیلمسازان در برنامه‌های آتی برخی کارگردان‌های خارج نشین را به برنامه‌اش خواهد آورد!

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.