محمود عزیزی نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران است و چهرهای شناختهشده در بازیگری محسوب میشود. او هماکنون عضو هیئت علمی و استاد تمام دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی، پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. با این پیشکسوت عرصه بازیگری درباره فضای تئاتر و سینمای این روزهای کشور گفتوگو کردهایم.
شما در «فیلم لیلی با من است» که در ژانر کمدی ساخته شده بود بازی کردید و مورد توجه مردم قرار گرفت. در حال حاضر کمدیهای مبتذل بر اکران سایه انداختهاند، به طوری که حاضرند به هر قیمتی مردم را بخندانند. فکر میکنید مشکل کجاست؟
ما هیچ تولید سینمایی نداریم که آقا بالاسرهایی نظیر این گروههای عدیده شوراهای نظارت و مجوز، نداشته باشد. در واقع اگر ما این تعداد فیلمهای کمدی سرگرم کننده خوب یا بد را داریم، مقصرش بازیگر، کارگردان یا سناریست نیست! مقصر کسی است که این خط و خطوط را به آنها میدهد، یعنی ارشاد مقصر این قضیه است. اگر او متن را تصویب نکند و اگر مجوز ندهد اینها سرخود نمیتوانند کاری کنند. با این وجود خروجیاش میشود این فیلمها و آثار کمدی که به گفته شما سخیف است، منتها ممکن است همین اثر به گفته شما سخیف، برای آن قشری که دنبال سرگرمی هستند، سرگرم کننده باشد، عدهای که فقط میخواهند بخندند، اما در این وضعیت فرهنگ ممکن است ضربه ببیند.
اینکه به هر قیمتی بخندند، خوب است؟
به نظر من شما باید این سؤال را از سیاستگذار این امر بپرسید، نه از بازیگر آن اثر، نه از کارگردان یا سناریست. نویسنده اثر اگر متنش تصویب نشود که نمیتواند فیلم را بسازد. او چیزی را مینویسد که تصویب شود، یعنی خط و خطوط را آن گروهی که سناریوها را تصویب میکنند، میدهند. پس این خط و خطوط را ارشاد میدهد. ارشاد کاری را تصویب میکند که ساخته میشود.
برای تقویت معنویت و اخلاق و فرهنگ در سینما چه کار باید کرد؟ فیلمنامه و متن چقدر در این وضعیت تاثیر دارد؟
خوشایند بعضیهاست که این ارقام را پررنگ کنند، مثلاً میگویند امسال سینمای ما ۱۸۰میلیارد فروخته است. این بحث اقتصادی قضیه است. بحث دیگر این است که وقتی شما میخواهید یک کار فرهنگی انجام بدهید و نظارت روی آن است و این نظارت، دغدغه جهتدهی فرهنگی دارد، اینجاست که بحث اقتصاد مقداری کنار میرود و بخش محتوا مطرح میشود. حال این سؤال مطرح است که با چه محتوایی ما یک چنین رقم درآمدی برای سینما به دست میآوریم که در موردش صحبت میکنیم؟ این سؤالی است که باید مطرح شود. همانطور که میدانید برخی از خوانندهها هستند که اگر مجوز بگیرند و بخوانند، شاید بیشتر از خوانندههایی که یک یا دو بار سالنها را پر میکنند، سالنها را پر کنند. آیا این مجاز است؟ این مورد طلب است؟ قطعاً نیست که اگر بود تا به حال اتفاق میافتاد، پس چیزی که تولید میشود مورد طلب سیاستگذار فرهنگی است که به او مجوز میدهد این تئاتر را یا فیلم را بسازد وگرنه آن بازیگر یک تئاتر دیگر و یک فیلم دیگر کار میکند. آن کارگردان هم همینطور. آن سناریست همان سناریستی است که میتواند یک سناریوی دیگر بنویسد، منتها در حال حاضر متأسفانه ملاک گیشه شده است، هم برای تئاتر، هم برای سینما، هم برای موسیقی و هم برای تجسمی.
به نظر میرسد این روزها هنر تئاتر دستخوش تحولاتی است، آنچه از آن به عنوان تئاتر لاکچری یاد میشود و نگرانیهایی که درباره آن مطرح شده را چطور ارزیابی میکنید؟
این روزها یک خانواده پنج نفره نمیتواند برای دیدن یک فیلم ۱۰۰ هزار تومان هزینه کند. در حقیقت درصد محدودی از جامعه قادر به پرداخت هستند. این یک طرف ماجراست. طرف دیگر در واقع سؤالی است که در این میان باید مطرح شود و آن این است که سهم عموم مردم از اوقات فراغت چیست؟ باید گفت: سهم بسیار ناچیزی در سبد اوقات فراغت مصرفکنندگان کالاهای فرهنگی- هنری قرار دارد و این موضوع به سیاستگذاری برمیگردد. اینجا باید از کلان برنامه ریز حوزه فرهنگ و هنر به خصوص هنر یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی اشکال بگیریم. اینکه دستورالعملشان بر چه اساسی باید باشد یا اگر دستورالعملی صادر کردند، خروجیاش از طریق بازوهای اجرایی در حوزههای مختلف به خوبی اجرا نمیشود و مطلوب نیست یا حداقل از نظر من مطلوب نیست. چه در حوزه هنری و چه در ارشاد یا هرجایی که با این عنوان امکانات عمومی در اختیارشان است که فعالیتها را به سرانجام برسانند. درباره تئاترهایی با بلیت گران باید بگویم که این واژه تئاتر لاکچری واژه قشنگی نیست. مضاف بر اینکه در جامعه گروههای مختلفی وجود دارند؛ گروههایی که توانایی دارند، از این بابت اشکال ندارد که ما تئاترهایی از این دست هم داشته باشیم، همانطور که درباره موسیقی هم این مسئله صدق میکند. در سینما و تجسمی هم میتوان چنین گرایشاتی مشاهده کرد، اما معتقدم نباید غلبه پیدا کند. اگر صرفاً یک قشر یا طبقه خاصی توانایی استفاده از هنر تئاتر را داشته باشند و بخش اعظمی از جامعه به دلیل شرایط بد اقتصادی توان رفتن به تئاتر وجود نداشته باشد میتواند دارای اشکال باشد.
فکر میکنید چقدر میتوان تئاتر را در این شرایط تقویت کننده فرهنگ دانست؟ چون برخی بر این اعتقادند که بسیاری از متنهایی که در تئاتر اجرا میشود اساساً فرهنگی نیستند و حتی میتوانند ضدفرهنگی باشند. چقدر هنر تئاتر در کشور ما مردمی است؟ بلیتهای گران تئاتر چه تاثیری در ماهیت این هنر میتواند داشته باشد؟
باید دید در سبد اوقات فراغت عموم مردم چه چیزی گذاشته شده است که حالا با آن بتوانند بروند کتاب بخرند، بلیت سینما بخرند، تئاتر ببینند و سرگرمیهای دیگری داشته باشند؟! امروزه شما ببینید خیلی از آدمها به پارکهایی مانند پارک ملی هم نمیتوانند بروند، چون خیلی هزینه دارد.
آنچه عدهای از آن به عنوان تئاتر باشکوه یاد میکنند چه معنایی دارد؟
خب اگر منظور تئاتر فاخر است، آن را گروههای خصوصی تولید نمیکنند، یعنی علیالقاعده باید یک حمایت مستقیم یا غیرمستقیم دولتی از آن صورت بگیرد. تئاتر فاخر در چارچوپ سیاست مرتبط با نیاز عمومی یک ملت و با حمایت دولت تولید میشود، مثل همه جای دنیا. اینکه ما در این عرصه چه سرمایهگذاریای کردهایم که انتظار داشته باشیم جامعه ما تئاترهای فاخر داشته باشد! باید یک سازمان و تشکیلاتی با هدف مشخص و امکانات معین بیاید در واقع کارفرمای تولید یک اثر فاخر باشد؛ اثری که تقویت کننده فرهنگ باشد. ممکن است با یک سرمایه عظیم به یک تئاتر فاخر رسید، اما این متعلق به بخش خصوصی است و مربوط به دولت و مسئول امر هنر نمیشود، مگر اینکه وصل به سرمایههای دولتی باشد.
ارسال نظر