به گزارش سینماپرس، بسیاری از مردم، هنگامی که از فعالیت شبکهای مانند "پرستیوی" یا "هیسپانتیوی" مطلع میشوند با یک سوال جالب مواجه میشویم؛ چرا باید شبکههایی داشته باشیم که هزینه آن را ایران تأمین کند اما به زبانهای بیگانه برای مردم کشورهای دیگر که شاید هرگز ایران را هم ندیدهاند و با مردم آن آشنایی مختصری هم ندارند برنامه پخش کند؟
پاسخ در خود این سوال نهفته است؛ برای مردمی که با ایران آشنا نیستند رسانهای نیاز است تا با ایران آشنا شوند و به زبان خودشان بتوانند از حقایقی که محروم بودند، به این وسیله آگاه شوند. به بیان دیگر آن شبکه پلی باشد میان مردم ایران با ملتهای دیگر.
با این حال سوال دومی هم وجود دارد؛ اینکه چنین مزیتی به چه کار میآید که لازم باشد برای آن هزینه کنیم آن هم در شرایطی که کشور با مشکلات اقتصادی و دشمنان بسیاری روبه روست و برای مقابله با آنها نیاز به منابع مالی داریم؟
هر کشوری برای حل مشکلات اقتصادی داخلی باید به بیرون از مرزهایش نگاه کند و قابلیتهای تولیدی و پیشرفتهای تمدنی را به دیگر نقاط جهان عرضه کند. اتفاقاً در زمانی که دشمنانی نیز سعی در منزوی کردن ملتی داشته باشند، نیاز برای داشتن خط ارتباطی با ملتهای دیگر بیش از دیگر مواقع احساس میشود.
دقیقاً ایران امروز هم در مقابل تحریم یا همان محاصره اقتصادی قرار دارد و هم نوعی تبلیغات ایران هراسی، وجود دارد که با هدف منزوی کردن ملت ما صورت میگیرد. تبلیغاتی که فعالیت "بیبیسی" و"CNN"درکنار شبکههای محلی مانند "العربیه" و "الفرات"، تنها بخشهایی از آن بوده است. در چنین وضعیتی، کارویژه شبکههای برون مرزی بیشتر نمود مییابد.
اما چگونه؟
جهان امروز یک واقعیت به هم متصل است و ملتهای جهان دیگر مانند گذشته سرسپرده دولتهای خود نیستند بلکه در حد توان، سعی دارند تا خواست خود را بر حاکمان خود بقبولانند یا دستکم از آنان مطالبهگری کنند. دولتها نیز برای پیشبرد امور یا ماندن در رأس قدرت سعی میکنند تا فکر مردم را ابتدا با خود همراه سازنند تا بهتر بتوانند برنامههایشان را اجرا کنند و با مقاومتی در داخل مواجه نشوند. این مهم در خصوص دولتهایی که با پول مالیاتدهندگان، اداره میشوند بیشتر نمود دارد و به شدت کارایی داشته و دارد. وجود انبوه رسانههای تصویری، مکتوب و مجازی در کشورهای غربی دقیقاً به همین اصل بازمیگردد.
حتی در جهان عرب یا ممالک آمریکای لاتین که چندان توجهی به خواست ملتها نمیشود باز هم شبکههای متعددی برای همراه کردن افکار مردم فعالیت میکنند.
از این رو هنگامی که ایران میتواند حقایق مربوط به خود و منطقه پیرامونیاش را به دیگر کشورها ارائه دهد یک برگ برنده خواهد داشت و آن حمایت مردمی است که در اثر فعالیت شبکههای "پرستیوی" و "هیسپانتیوی" به دست آمده است.
نماد این حقیقت کجاست؟
این مهم زمانی نمود مییابد که به یاد آوریم دولتهای مداخلهگری مانند "بوش" و "بلر" در سال ۲۰۰۳ برای همراه کردن مردم آمریکا و انگلیس با جنگ در عراق به انواع دروغهای رسانهای متوسل شدند و در آن زمان کمتر کسی اعتراض میکرد و اگر صدای مخالفی وجود داشت در میان مردم بازتابی نمییافت. تنها برخی نخبگان میدانستند حقیقت چیست و البته ابزاری برای آگاه کردن هموطنان خود نداشتند. ویتنام دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، افغانستان سال ۲۰۰۱ ، عراق ۲۰۰۳ و یمن امروز شبکهای مانند "پرستیوی" نداشتند که بتوانند ملتها را از فریبهای غرب آگاه کنند.
اما شاهد هستید وقتی صحبت از حمله به ایران میشود موجی از تظاهرات ضد جنگ چه در درون تمدن غرب و چه کشورهای غیرغربی به وجود میآید و این پیام به سران غرب میرسد که مردم حقیقت را میدانند و فریب نمیخورند.
در چنین شرایطی، کاخ سفید و متحدانش نه تنها همراهی مردم خود را ندارند بلکه باید به آنان پاسخگو هم باشند که به چه دلیل دست به خونریزی میزنند. اینجاست که نقش "پرستیوی" در اروپا و آمریکا به خوبی آشکار میشود؛ مردم این کشورها میتوانند رسانهای را شاهد باشند که سخنانی متفاوت از تبلیغات هر روزه شبکههای مسلط جهانی را با تصویر و سند نمایش میدهد. حالا مردم اروپا و آمریکا میدانند که خطرناک بودن ایران دروغ است از این رو حاضر نمیشوند جان پسران خود و مالیاتی که برای آبادی کشورشان باید هزینه شود، در مسیر مطامع شرکتهای نفتی یا اسلحهسازی فدا شود.
بنابراین کار ویژه "پرستیوی" و اصلاً شبکههای برونمرزی رسانهملی این است که جنگ را قبل از شروع به درون کشورهای متجاوز، منتقل میکند. در نتیجه دولت آمریکا ابتدا باید در برابر ملت خود بایستد تا آنکه به فکر موفقیت در نبرد سخت باشد. این یعنی برگ برندهای به نام سلاح رسانهای.
*تسنیم
ارسال نظر