کمال تبریزی که در کارنامه سینماییاش دوتا از بهترین کمدیهای تاریخ سینما ثبت شده عوض پیشرفت پس از دو دهه به جایی رسیده که از روی کمدیهای شبه سیاسی مسعود ده نمکی کپی برداری میکند. گویی قراردادی نانوشته وجود دارد تا راهی را که ده نمکی در سینمای ایران آغاز کرد کمال تبریزی و عدهای دیگر تقلیدوار و البته آماتوروار ادامه دهند. دنبالهروی از این جنس و گرایش در سینمای کمدی طی یک دهه اخیر تبدیل به الگویی شده که درگیشه جواب خود را پس داده است، هر چند این الگوپذیری به نظر میرسد بیشتر ناآگاهانه صورت میگیرد، اما تاثیرپذیری آن غیرقابل انکار است؛ یک فیلمنامه تقریباً بیسروته کمدی که تظاهر به هجو فضای سیاسی کشور و جریان معیوب بالا آمدن سیاستمداران بیریشه، تندروهای سیاسی و انقلابینماهای فرصت طلب دارد، اما این فقط در حد یک ژست باقی میماند.
مارموز یک ایده نسبتاً خوب را که در صورت پرداخت مناسب میتوانست تصویر دقیق و درستی از بخشی از پهنه سیاسی کشور به دست دهد با یک فیلمنامه دم دستی خراب کرده است چراکه اساساً قصد نویسنده و فیلمساز نقد دلسوزانه و بیطرفانه از برخی کجرویهای سیاسی نبوده است. اشکال کار هم این است که کمال تبریزی خود در بروز و ظهور برخی رفتارهای سیاسی احساسی و بعضاً خشونت آمیز دارای سابقه است و در سابقهاش حمله به یک بازیگر صرفاً به جرم بازی در فیلمی که او را خوش نیامده دیده میشود. او تعصب شدید و غیرقابل انکاری در حمایت از یک گرایش سیاسی در کشور دارد و هر از گاهی مانند خروس بیمحل در محافل سینمایی این تمایلات را بروز میدهد. طبیعی است که از او نمیتوان توقع ساخت فیلمی بیطرفانه داشت، اما تبریزی میتوانست دست کم با کنترل حب و بغضهای درونیاش اثری منصفانهتر بسازد؛ اثری که تنها بر تخریب بنا نشده باشد و در آن بر پارامترهای فرهنگی سازنده به سود ترمیم معایب سیاسی تأکید شده باشد. او میتوانست به جای پریشان کردن بیش از پیش ذهن مخاطب درباره همه چیز و همه کس فیلمی بسازد که نتیجهاش صرفاً دمی خندیدن بیحاصل نباشد.
مارموز قطعاً در گیشه به سرعت صفرهای فروش خود را بالا خواهد برد، چون موقعیتهای خنده دار زیادی دارد، اما هرگز اثری به یادماندنی و تاثیرگذار در سینمای کمدی لقب نخواهد گرفت.
ارسال نظر