نامش «بیقرار» است و شبها ساعت ۲۱:۳۰ روی آنتن شبکه دو سیما میرود. هر مخاطبی یک نگاهی به این اثر دارد؛ یکی معتقد است چقدر خوب که کارگردان قهرمان اصلی داستان را یک خانم قرار داده است. یک مخاطبی به تعلیق و حسّ پیگیرانهای که سریال برای بینندهاش ایجاد میکند آن را تحسین میکند و یک مخاطبی هم به نمایش پشت سر هم ملودارمهای اجتماعی در تلویزیون گلایه دارد. این اتفاق با حضور کارگردان و بازیگران این سریال تلویزیونی در مجموعه ۱۶۲ سازمان صداوسیما اتفاق افتاد.
محمدرضا شریفینیا که نقش کفاش این کار را برعهده داشت به دقت پاسخ مخاطبین را میداد حتی آن شخصی که صحبتهایش به موضوع «بیقرار» ربطی نداشت هم او با سعهصدر برخورد میکرد. یک مقداری آنطرفتر داریوش کاردان مجری پیشکسوت تلویزیون و پلیس سریال «بیقرار» نشسته و درباره مشکلات تلویزیون با مخاطبین صحبت میکند. او درباره سریال «بیقرار» گفت: مخاطب تلویزیون بسیار دقیق و هوشمند است و این هوشمندی، کار بازیگر را سخت میکند. موضوع «بیقرار» با چالشهای حقوقی متعددی روبهرو بود و سریال توانست در این فضا بدون کمترین اشتباه و چالش به موضوع حضانت بپردازد که خوشبختانه مورد توجه مخاطبان هم قرار گرفت.
جلوتر که برویم کمند امیرسلیمانی، لالهاسکندری، مریم امیرجلالی و فلورا سام نشستهاند. پشت سر هم مخاطبین تماس میگیرند، چون در زیرنویس بازپخش سریال و فضای مجازی اطلاعرسانی شده بود که قرار است آنها پاسخگوی سامانه روابط عمومی سازمان صداوسیما باشند. از مریم امیرجلالی بینندگان میخواستند «بیقرار» ادامه پیدا کند و او به طنز میگفت از کارگردان و تهیهکننده(مجید اوجی) میخواهم که «بیقرار۳» را هرچه زودتر تولید کنند. یا از او میخواستند که دوباره برای تلویزیون طنز کار کند و میپرسیدند چرا آنقدر تلویزیون مردم را غمگین میکند. فلورا سام، لالهاسکندری و کمند امیرسلیمانی هم درباره اتفاقات و چالشهای «بیقرار» با مخاطبین صحبت میکردند.
در این مجال به گپ و گفت با فلورا سام که پاسخ سوالهای ما را داد میپردازیم:
نمایی از سریال «بیقرار» شبکه دو سیما
قصه «بیقرار» قدیمی نیست
*یکسری اعتقاد دارند که شالوده داستان «بیقرار» از مضمون و روایتی تکراری برخوردار است. شما در جایی گفته بودید که «بیقرار» اگر ۱۰ سال دیگر هم پخش میشد باز هم تازگی خودش را داشت. در صورتیکه به تعبیر بسیاری از منتقدین، مضمون این سریال به اتفاقات دهه ۶۰ و ۷۰ برمیگردد و روایت روز ندارد. در واقع مشکلات خانوادههای امروز اینهایی نیست که این سریال روایت میکند. چقدر این نکاتی که به آنها پرداختید مبتلا به امروز جامعه ماست؟
اینکه من گفتم فیلمنامه نویی است و قدیمی نمیشود، هنوز هم به این نکته اعتقاد دارم. چرا که ماجرای یک مادر و فرزند از سالهای قبل دستمایه نوشتن خیلی از آدمها بوده است. "دایره گچی قفقازی" (برتولت برشت) این قصه را دستمایه خودش کرده و دو مادر را با یک بچه در کنار هم روایت کردهاست. حتی روایتی داریم از قضاوتهای حضرت علی(ع) که دو مادر بودند با یک بچه، ایشان میفرمایند بیایید بچه را از وسط دو نیم کنیم که در آنجا مادر اصلی از حق خودش میگذرد. پس ما نمیتوانیم بگوییم این قصه قدیمی است. همین الان من مطمئنم در سالهای آینده نه تنها در ایران نمونههای بسیار زیادی را شاهد خواهیم بود بلکه در کارهای خارجی هم میتوانم برای شما مثال بزنم.
مردم دو مادر «بیقرار» را دوست دارند
الان فیلم سینمایی "دارکوب" ماجرای دو مادر و یک بچه را روایت میکند و تولید آن به سال گذشته برمیگردد. اصلاً این موضوع را قبول ندارم که این ماجرای قدیمی است و فقط برای دهه ۶۰ و ۷۰ بوده است. ولی من یک کاری انجام دادم برای این که از این کلیشهها دور شود، دو مادر را مثبت نشان دادم. معمولاً در این نوع کارها یکی از مادرها بهتر نمایش داده میشود و یکی از مادرها بدتر نمایش داده میشود و بیننده به سمت آن مادری میرود که نویسنده آن را بهتر نوشته است. من کاری کردم از این کلیشهها دور شدم کاری که مردم هر دو مادر را دوست دارند. همین الان که پاسخگوی مخاطبین در ۱۶۲ بودم از مردم هم سوال میکردم همه به اتفاق میگفتند رعنا حق دارد و سهیلا هم او را بزرگ کردهاست.
برای ما خانواده و جامعه مهم بود
*البته که صداوسیما این روزها بسته ملودرام پرملاط و خالی از طنز است. ولی نمیتوانیم بگوییم که ملودرام نیاز نداریم؛ اتفاقاً دغدغهمند و مطابق با واقعیتهای جامعه! دغدغه «بیقرار» و فلورا سام از روایت این سریال تلویزیونی چه بوده است؟
مقصود من رسیدن به رویکردهای خانوادگی بوده است. یعنی من دختر فراری را نشان دادم که بعد از تحمل هزاران مصیبت و بلا به آغوش خانوادهاش برمیگردد. همان خانواده قدیمی که از آن فرار کرده است و التماس میکند بگذارید من در خانواده زندگی کنم. رویکرد اصلی این فیلم به نظرمن مسئله و دغدغه اجتماعی و خانوادگی است. اینکه جوانان ما باید در خانوادههایشان باشند و نه اینکه از خانوادههایشان دور شوند. زیرا در این صورت عاقبت "رعنا"- (لالهاسکندری) و "مینا"- (شقایق فراهانی) در انتظارشان خواهد بود و هزاران اتفاق دیگر برایشان بیفتد. چه رویکردی مهمتر از خانواده و توجه به جامعه که به آن پرداختیم. اشکال ما این است که همیشه سعی میکنیم شعارها را بیشتر در فیلمها دنبال کنیم. اگر یک مقداری فکر کنیم و ذهنیتمان را به کار بگیریم این بحثها پیش نمیآید.
تلویزیون خودش میخواهد غمگین بماند
درباره غمگین بودن تلویزیون باید بگویم که تلویزیون ترجیح داده همینطور غمگین باقی بماند. چرا که اگر رغبتی به طنز دارد چرا مدتهاست یک فیلمنامه ۵۰ قسمتی کمدی تحویل سیمافیلم دادهایم که هم تصویب فیلمنامهای و ارزیابی دارد اما نمیگذارند تولید آن انجام شود. بعد دوستان ما با یکی دو قسمت فیلمنامه آماده، تولید را شروع میکنند. متأسفانه مشاور آن فیلمنامه کمدی سیدضیاءالدین دری بود که او فوت کرده و هنوز ما منتظر تصمیمگیری برای شروع کار هستیم. شاید دلیل این عدم مجوز تولید به همان دلیلی برگردد که "بیقرار" چهار سال در کنداکتور معطل پخش ماند.
فکر میکردم بعد از «باغ سرهنگ» به من کار پیشنهاد شود
*چرا به شما اجازه تولید نمیدهند و یا «بیقرار» چهار سال در نوبت پخش باقی ماند؟
واقعاً نمیدانم. تنها کارگردان و فیلمساز زن تلویزیون هستم، ولی هنوز به من نگفتهاند که چرا بعد از استقبال خوب مخاطب از سریال "باغ سرهنگ" که دیده شد کار بعدی من اینهمه سال در نوبت پخش باقی ماند. معمولاً کار خوب پشتوانه کارهای بعدی است. من فکر میکردم بعد از موفقیت در «باغ سرهنگ» هجوم کارها به سمت من باشد. "بیقرار" را کار کردم که ۴ سال منتظر پخش ماند، بعد از آن هم بارها طرح بردم رد شدند، نوشتهام نیز به تولید نرسید. جالب است که مخاطبین همواره به من لطف داشتهاند و از من خواستهاند این چنین پرداختهایی را ادامه بدهم. البته به مردم گفتهام اینکه ساخته نمیشود و یا نمیگذارند ساخته شود را باید دیگران پاسخ دهند.
دغدغهام طنز با دستمایه خانواده و جامعه است
* امروز جامعه ما نیاز به چه نوع طنزی دارد؟
من طنزی را که خودم دوست دارم میسازم. مثل همان "باغ سرهنگ" که مسائل خانوادگی و اجتماعی در آن مطرح بشود. سریالی که نوشتهام و اجازه تولید ندادهاند مسائل ازدواج و طلاق جوانها و مشاورههای روانی که بایستی انجام دهیم را مطرح میکند. از کارشناسان بسیاری استفاده کردم و جالب است بدانید که سیدضیاءالدین دری هم مشاور کار بنده بودند که خدایش بیامرزد.
نفوذ را جدی گرفتیم
*بسیاری میگویند که قصد کارگردان از کاراکتر "پژمان بازغی" پرداختن به موضوع نفوذ است. نظر شما چیست؟
مسئله این است که هرکسی احتیاج به محبت دارد حرفی که من میخواستم بزنم این بود که معمولاً در این راستا افراد به راحتی فریب میخورند. و این اتفاق در همه مسائل خصوصاً مسائل سیاسی هم وجود دارد که افراد به دلیل کمبودهای جامعهای و خانوادگی از طریق نفوذ ضربه میخورد. اما این نکته را مستقیم به مخاطب نگفتهام و هیچ وقت قصد نداشتم و ندارم. معمولاً به واسطه یک المان با مخاطبم صحبت میکنم که مثمرثمرتر است.
باید قهرمان «بیقرار» یک زن باشد
*برخی اعتقاد دارند محور داستانهای "فلورا سام"، خانمها هستند. این سلیقه شخصی است و یا ساختاری است که به آن رسیدهاید؟
اشتباه میکنند من هیچگاه اصراری بر واگذاری قهرمان داستانهایم به خانمها نبودهام. در "باغ سرهنگ" قهرمان مرد بود و روایت «بیقرار» ایجاب میکرد که لالهاسکندری در نقش رعنا، محور باشد.
تلویزیون دغدغهمندهایش را کنار گذاشته است
*تلویزیون باید چکار کند که از این رکود سریالسازی خارج شود؟
واقعیت این است که تلویزیون سالها کسانی را که برایش دل میسوزاندند، نسبت به رسانهملی دغدغه داشتند و کارهای ویژه میساختند را کنار گذاشته است متأسفانه رویکرد خوبی ندارد و خیلیها هستند مثل من چهار، پنج سال است کار نکردهاند و شاید الان هم تمایلی به کار کردن در تلویزیون ندارند به خاطر برخوردهایی که با آنها میشود یا کارشان متوقف میشوند. یا به آنها بها نمیدهند و یا بودجه لازم در اختیار آثارشان قرار داده نمیشود.
*تسنیم
ارسال نظر