پولاد کیمیایی در این کار سعی کرده است تا روایت اجتماعی خود را با ژانر ورزشی مخلوط نموده و با ادبیات مخصوص کیمیایی بزرگ در سینمای ایران به تصویر بکشد و تا حدی بتواند ضمن حفظ اصالت سینمای پدرش از مضمون چاقو و رفاقت نیز فاصله بگیرد و نوع جدید از تعاملات اجتماعی سالارها را با قدرت به تصویر بکشد اما به وضوح دچار سردرگمی است و نتوانسته مضمونی واحد را در اثر خود بیابد. از این جهت در فیلمنامه ی خود از مضمون های سیاسی همچون داستان پدر سالار با بازی سیاوش طهمورث بهره گرفته و در آخر معلوم نمی کند او منافق بوده یا مبارز و اینکه در حال حاضر با بنز تشریفات خود در جامعه چه می کند و... تا اینکه زخم جراحتی از گذشته سالار (بابک حمیدیان) نشان می دهد.
البته "معکوس" مجموعا در به سرانجام رساندن همین خرده داستان هم ناموفق است و به وضوح بی تجربگی کارگردان خود را در امر فیلمنامه نویسی نشان می دهد و این همه در حالی است که کیمیایی جوان از طرفی در کارگردانی و به خصوص لحظه هایی که در آن انتقال حسی صورت می گیرد نتوانسته به خوبی از تجربیات پدر خود استفاده نماید و در مجموع روایت داستان از ضعف های واضحی در قانع نمودن مخاطب برخوردار است.
البته نباید فراموش کرد که سرجمع فیلم دارای کارگردانی قابل قبولی برای یک فیلمساز اولی است.
ارسال نظر