دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۵

نگاهی به فیلم «روزهای نارنجی»

بازگشت از مسیر مردستیزی در روزهای پرتغالی

فیلم سینمایی «روزهای نارنجی»

سینماپرس: فیلم سینمایی روزهای نارنجی، نخستین ساخته آرش لاهوتی است؛ کارگردانی که اصالتا مستند ساز است و اکنون سوژه ای مستند گونه را به اثری داستانی مبدل ساخته است.

مهدیه حسین پور/ فیلم سینمایی روزهای نارنجی، نخستین ساخته  آرش لاهوتی است؛ کارگردانی که اصالتا مستند ساز است و اکنون سوژه ای مستند گونه را به اثری داستانی مبدل ساخته است. البته روزهای نارنجی پیش از جشنواره فجر  در جشنواره های بین المللی متعددی حضور داشته و البته به سبب ریتم بسیار کند اثر نمی تواند مخاطب گسترده ای را با خود همراه سازد و این نقیصه در کنار فیلمنانه کم کنش آن اساسا کارکرد سینمایی اثر را با چالشی جدی مواجه می سازد. البته بازی های تکراری را نیز باید بر دو نقیصه پیشین اثر افزود و این همه در مجموع روزهای نارنجی را به اثری نسبتا خسته کننده مبدل و سبب می شود تا چشم انداز ایجاد شده از این مستند ساز موفق را در عرصه سینما با کاستی بسیاری همراه سازد و به نوعی شکستی ویژه در کارنامه هنری لاهوتی محسوب شود. شکسی ویژه از برای مستندسازی که حتی در فرم سینمایی نیز نا موفق عمل کرده و حتی در ابتدایی ترین موضوعات، از جمله فیلمبرداری و استفاده از دوربین روی دست نیز منطق مشخصی را پیگیری نمی کند و  اساسا لرزش های بی جهت دوربین نمی تواند با هیچ منطق دراماتیکی در روزهای نارنجی همراه گردد و شاید تنها موسیقی درخشان کریستف رضاعی است که با حضور در صحنه ها اتمسفر آن را تغییر می دهد.



فیلم سینمایی روزهای نارنجی روایت زنی به نام آوا است که با بازی هدیه تهرانی است. زنی لج باز، استقلال طلب، جسور و با خلق و خوهای مردانه که در نقش سرکارگر باغ پرتغال ظاهر می شود و به صورت موازی با فردی بنام کاظم در حال رقابت برای اجاره باغ پرتغال از فرد سرمایه دار و صاحب باغی به نام آقا یعقوب است. البته آوا در گذشته کارگر کاظم بوده و در حین کار و بر اثر سقوط از نردبان جنین خود را از دست می دهد و نازا می گردد. پس آوا سعی دارد تا پس از سقط جنین خود در بیست سال پیش، اکنون ظهور و بروز قدرتمندی در اجتماع داشته باشد و خود را به عنوان انسانی موفق هم در اداره منزل و هم در فعالیت اجتماعی و کار بیرون از خانه به اثبات برساند و از این جهت به شدت از نقش همسری خود فرار نموده و حتی ظاهر خویش را به یک مرد تبدیل می کند و بدون هیچ مانع در جامعه ای کاملا مردانه و خشک وارد می شود و در این میان حتی به همسر خود که مدیریت او را قبول نموده نیز به عنوان یک کارگر هم خانه از برای خود می نگرد. از این جهت او نقش مردانه خود را در زندگی از دست داده و بیشتر روزها را در خانه به چشم انتظاری همسر خود سپری می سازد و اصلی ترین دغدغه او نگهداری از ماهی های زینتی اکواریوم می باشد. البته این روایت به شدت کُند در پایان ماهیت فمینیستی سیاه خود را از دست می دهد. پس در انتهای اثر و آنجایی که آوا به عنوان نقش اول داستان در فشار کارهای مردانه کم می آورد و دیگر توان اتمام قرارداد جمع آوری پرتغال های باغ را در خود نمی بیند و ... همسر او مردانه وارد عمل می شود و مشکلات را خاتمه داده و تبدیل به ناجی زن می گردد.


فیلم سینمایی روزهای نارنجی را می توان در مجموع برگردادن شخصیت های اصلی داستان به جایگاه ذاتی و شان جنسی آنهاست؛ وظیفه ای که فیلمساز به ظاهر در طول داستان در جهت ضد آن عمل نموده و تنها اشتهای فمینیستی مخاطب را رقم می زند و به یکباره در ربع پایانی متحول می گردد و مخاطب را با تصویری جدید آشنا می سازد. تصویری که شاید در تعالیم موج سوم فمینیسم تبلیغ و ترویج گردد؛ اما در واقع بر جایگاه لطافت و ظرافت زن تاکید ورزیده و آسیب پذیری زن را در تعالیم موج اول فمینیسم به اثبات می رساند. این گونه است که شخصیت محوی زن داستان، زمانی که در نقش اصلی و ذاتی خود قرار گرفت و همچون سایر زنان بر سفره غذا نشست و دوشادوش بقیه کارگرها مشغول بکار شد و جایگاه همراهی و همکاری مردان را به رسمیت شمرد و ...؛ توانست به موفقیت برسد. نکته ای که آوا پس از ارتباط عاطفی همسرش با زن کارگر در انبار پرتغال و خیانت همجنس خود، به آن پی می برد و این گونه است که مخاطب در بخش پایانی اثر به خوبی در می یابد که همانا علت عدم موفقیت آوا در کارهای بیرون از منزل، عدم کنترل او بر زندگی شخصی و روابط خصوصی خود با همسر  و عدم فهم جایگاه مرد در خانواده و به تبع آن اجتماع پیرامونی خود می باشد؛ خانه و خانواده ای که آوا از آن غفلت نموده و بدون توجه به شریک زندگی، فرمان کنترل آن را در انحصار خود ساخته و می خواهد آن را به تنهایی هدایت کند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.