چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۸

فیلم جدید آبیار خون تازه‌ای در رگ‌های سینمای رخوت‌زده، خموده و کم‌رمق ایران است

شبی که ماه کامل شد

سینماپرس: نرگس آبیار با ساخت «شبی که ماه کامل شد» مانند یک بندباز ماهر عمل کرده است و پا به میدان پرریسکی گذارده که یک اشتباه می‌توانست همه تلاش او را بر باد دهد.

 ساختن فیلم درباره تکفیری‌ها وقتی جذاب می‌شود که از لایه ظواهر عبور کرده و به زیستگاه، شخصیت و فرهنگ آن‌ها نزدیک شوید، اگر این نزدیکی ایجاد نشود پرده‌برداری از عمق ماجرا و داستانی که می‌خواهید تعریف کنید میسر نخواهد شد. حسن فیلم «شبی که ماه کامل شد» این است که به دل حادثه زده و این شجاعت و هوشمندی را به خرج داده که از دیوار و مرز جغرافیایی عبور کند. خیلی از فیلمسازها زیر بار چنین ریسک و زحمتی نمی‌روند.

آنچه از تماشای فیلم شبی که ماه کامل شد تماشاگر را هیجان زده و مشعوف می‌کند این است که برخلاف اغلب آثار سینمای ایران که ضربه اصلی را از ضعف متن می‌خورند اتفاقاً نقطه قوت فیلم نرگس آبیار فیلمنامه دقیق و حساب شده آن است. علت آن هم این است که ما با فیلمسازی طرفیم که پیش از آنکه سینماگر باشد نویسنده بوده است. فیلمنامه خوب ستون فقرات یک فیلم خوب است، اما قابلیت‌های فیلم شبی که ماه کامل شد به طور قطع به همین جا خلاصه نمی‌شود.

سینمای نرگس آبیار به لحاظ تصویری نیز غنای زیادی دارد. او هیچ مأموریتی را که بتواند با زبان تصویر بیان کند به گردن دیالوگ نمی‌اندازد، برای مثال در صحنه‌ای که عبدالمالک برادرزاده‌اش که طفل کوچکی است بغل کرده و به جای اسباب‌بازی یک خمپاره ۶۰ را به دست کودک می‌دهد همه بار معنایی بر دوش تصویر است یا در صحنه‌ای که فائزه شیئی را به سمت آینه پرتاب می‌کند و آن را می‌شکند، ارجاعی تصویری به شکستن بخت عروس می‌دهد. آبیار از جغرافیای خشک و خشن بلوچستان و خشونت آن نیز غفلت نکرده است. جغرافیا همان چیزی است که سینمای ایران به ویژه در دو، سه دهه اخیر به شدت از آن غفلت کرده است. فیلم بخشی از حافظه تماشاگران را درگیر کوه‌ها دشت‌ها و صحراهای بلوچستان می‌کند و شمایلی کلی از منطقه‌ای که ماجرا در دل آن اتفاق می‌افتد، ارائه می‌دهد. آبیار حتی از زیست جانوری آن منطقه هم غافل نمی‌ماند و از سوسمارهای دریاچه هم برای فیلمی که درباره خشونت است، استفاده می‌کند. فیلم به طور قطع بدون این ارجاعات جغرافیایی و زیست محیطی الکن بود. تماشاگر به دفعات قرینه‌های تصویری خشونت را مشاهده می‌کند. از سربریدن و مثله کردن احشام در بازار شهر کویته تا عادی‌ترین شکل آن که رفت و آمد مردان مسلح از سنین مختلف را دربر می‌گیرد. گویی اسلحه در بخش پاکستانی بلوچستان به اندازه‌ای در مرکزیت توجه قرار دارد که حتی اصلی‌ترین اسباب‌بازی بچه‌هاست. آبیار حتی از دیوار مرزی نیز به‌سودِ معنا بهترین استفاده را می‌برد. آنجا که دختر درون تاکسی در حال حرکت نشسته و عبدالمجید به موازات او با موتورسیکلت در آن سوی دیوار می‌راند، دیوار بتنی استعاره‌ای پرمعنا را تداعی می‌کند.

فیلمساز از آیین‌ها، رسوم و فرهنگ بلوچستان هم غفلت نکرده است. به همان اندازه که دقت در گویش محلی در فیلم به باورپذیری داستان کمک می‌کند و بر جذابیت آن می‌افزاید، لباس، موسیقی محلی و آداب و رسوم مردم بلوچ به غنای تصویری و فهم تماشاگر از موقعیت فرهنگی این قوم کمک می‌کند. در این میان فیلمساز هوشمندانه از ارجاعات مذهبی پرهیز کرده است تا فیلم درگیر مسئله تفاوت‌های اعتقادی نشود. این حساس‌ترین مرزی است که آبیار از آن با سربلندی عبور می‌کند. اگر غیر از این بود، فیلم از مسئله‌ای انسانی به موضوعی قومیتی یا مذهبی تقلیل پیدا می‌کرد.

همه این‌ها باعث شده تا فیلم شبی که ماه کامل شد به لحاظ بصری به اثری رنگارنگ تبدیل شود در حالی که شاید اگر فیلمساز دیگری که قصد ساخت فیلمی درباره تکفیری‌ها را داشت برای ایجاد کنتراست میان حق و باطل فیلمی سیاه و سفید می‌ساخت اساساً رنگ را حذف می‌کرد. همه اینها، اما در خدمت داستان و روایتی است که او در ارائه آن ابداً در مسلخ شعارزدگی و کلیشه‌ها گرفتار نمی‌شود. فیلم اگر چه با مرگی تلخ پایان می‌یابد، اما زندگی و عشق در آن موج می‌زند. فیلم با عشق و موسیقی و شور زندگی آغاز می‌شود و با مرگ و نیستی خاتمه می‌یابد. در کانون این عشق و شور فائزه قرار دارد؛ یک زن که ناخواسته درگیر خشونت و عصبیت یک جریان تکفیری مخوف شده است؛ عشقی که عاقبت در کوره راه‌های تکفیر سلاخی می‌شود. از سویی دیگر عبدالمجید قرار دارد؛ آدمی که قرائت تکفیری او را از یک شاعر عاشق‌پیشه به موجودی مخوف تبدیل می‌کند و از این نظر برای تماشاگر اثری به شدت هشدارگونه است.

راز موفقیت فیلم این است که فیلمساز در کنار سوژه ایستاده است نه در مقابل آن و از منظری کاملاً انسانی به ماجرا نظر و آن را پرداخت کرده است. از آنجا که موضوع فیلم انسانی است می‌تواند با هر مخاطبی در هر جای جهان ارتباط برقرار کند. آبیار با ساخت شبی که ماه کامل شد مانند یک بندباز ماهر عمل کرده است و پا به میدان پرریسکی گذارده که یک اشتباه می‌توانست همه تلاش او را بر باد دهد.

نرگس آبیار در تجربه کردن ژانرهای مختلف جسارتی مثال‌زدنی دارد. سینما برای او جدی‌تر از آن است که خود را درگیر و محدود به سینمای اجتماعی و لوکیشن‌های کوچک شهرهای بزرگ کند. او یک آلخاندرو گونزالس ایرانی است و فیلم شبی که ماه کامل شد خون تازه‌ای در رگ‌های سینمای رخوت‌زده، خموده و کم‌رمق ایران است.

*

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.