جشنواره فجر امسال نشان داد سینمای ایران ظرفیتهای تکنیکی زیادی برای رشد دارد. بهترین اتفاقات تکنیکی نیز توسط فیلمسازان جوان رقم خورد، اما مدیران سینمایی کشور همواره به دلیل نگاههای غلط این ظرفیتها را نادیده گرفتهاند و سینمای ایران و استعدادها را به سمت فیلمهای جشنوارهای سوق دادهاند. در واقع به شکلی وارونه این جشنوارههای خارجی بودهاند که با اهدای جوایز و رسانهای کردن آن بخشی از سینمای ایران را هدایت کردهاند. اما برخلاف ایران، چینیها در سینما راه درستی را پیش گرفتهاند. دولت چین با ترغیب فیلمسازان چینی، قصد دارد تا سال ۲۰۳۵ مثل هالیوود چین را به یکی از قطبهای سینمای جهان معرفی کند. در این برنامه در نظر گرفته شده که در چین هر سال بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی ساخته شود و بیش از ۱۵میلیون دلار فروش داشته باشد تا تحرک سینمای این کشور را بهبود ببخشد. همچنین گفته میشود بیشتر تمرکز فیلمسازان چین روی فیلمهای میهن پرستانه خواهد بود. این طرح توسط ونگ شیاهوی، مدیر اجرایی پروپاگاندا و کارگردان کمپانی فیلمسازی بیرو مطرح شد و هدف اصلی آن گسترش شرکتهای فیلمسازی چینی و ِپیشرفت این صنعت در چین است که با پرچمداری شرکتهای پروپاگاندا و بیرو انجام خواهد شد.
ونگ در این باره اعلام کرده است: «تنها نگرانیای که وجود دارد این است که چین راه زیادی را باید طی کند، چراکه فیلمهای امریکایی سال گذشته در گیشههای چین بیش از ۸/۲ میلیون دلار فروش داشتهاند، اما از فیلمهای چینی در امریکا مقدار ناچیزی استقبال شده و با وجود اینکه چین سینمای بزرگی دارد، اما لازم است مثل هالیوود و بالیوود به یکی از قطبهای سینمایی جهان تبدیل شود و امیدواریم در سال ۲۰۳۵ این اتفاق محقق شود.» سینمای چین در کنار سینمای هنگ کنگ و تایوان، یکی از سه حوزه تاریخی سینمای چینیزبان است. سینما در سال ۱۸۹۶ به چین معرفی شد و اولین فیلم چینی، نبرد دینگجونشان در سال ۱۹۰۵ با به وجود آمدن صنعت فیلمسازی که در دهه اول سینمای چین در شانگهای مستقر بود، ساخته شد. اولین فیلم ناطق با نام «دختر
سینگ-سانگ» در سال ۱۹۳۱ و با استفاده از تکنولوژی ضبط صدا روی صفحه ساخته شد. دهه ۱۹۳۰ که اولین دوره طلایی این سینماست، شاهد شکلگیری جنبش چپ سینمایی است و از خلال فیلمهای ساخته شده در این دوران میتوان اختلاف موجود میان ملیگرایان و کمونیستها را مشاهده کرد. پس از جنگ دوم چین و ژاپن و اشغال شانگهای توسط ژاپن، با مهاجرت فیلمسازان به هنگ کنگ، چونگکینگ و مکانهای دیگر، صنعت فیلمسازی شهر به شدت محدود شد و در نتیجه، فیلمسازان باقیمانده در شهر، با توجه به امتیاز شهر خارجی، دوره «جزیره انفرادی» را در شانگهای شکل دادند.
سینمای چین بعد از پشت سر گذاشتن صدمات متعدد منبعث از روی کار آمدن و ساقط شدن جریانهای متنوع و گاه متناقض سیاسی، احیای خودش را مدیون افرادی نظیر جت لی و جکی چان است. امروز، اما سینمای چین با ورود بازیگران و فیلمسازان تازه نفس و با تولید آثار سینمایی جذاب و خوشساخت و به کارگیری تکنولوژیهای جدید مرتبط با حوزه فیلمسازی، توانسته است در میان مخاطبان جهانی و منطقهای اعتبار پیدا کند تا جایی که مسئولان این کشور کمونیستی مدعای تنه زدن سینمای چین به هالیوود را طی یک برنامه چند ساله اعلام میکنند. واقعیت تأسفانگیز این است که مدیران و مسئولان سینمایی در برهههای مختلف همه آمال و آرزوهایشان تئوریزه، اجرا و بازآفرینی سیاستهای پوسیده و شکستخورده سینمایی کشورهایی مثل فرانسه بوده که تا کنون در همین سطح هم توفیقی به دست نیاوردهاند. خوب است سینمای ایران هم مانند چینیها قدری خانهتکانی فکری و عملی داشته باشد.
ارسال نظر