علی ناصری/ «روما» فیلمی است که فیلمساز را به هدفش در روایت و نمایش تصاویرش که از درون فیلم برمی آید نمی رساند ولی در جهت فریب منتقدان و جشنواره ها و آکادمی ها بسیار خوب عمل می کند و در نتیجه صاحب اثر را به جوایزی که می خواهد می رساند.
تلاش برای فهم هدف فیلمساز از ساخت یک اثر سینمایی و دیدن فیلم با چنین هدفی شاید رویکرد یک منتقد باشد اما این مسأله در غالب یک پرسش نمی تواند برای یک فیلمساز چندان جذاب باشد. با این حال اگر آلفونسو کوارن برای فیلم جدیدش «روما» با این پرسش روبرو شود هر پاسخی غیر از خودنمایی، دروغ و اشتباه است.
کوارن پیش از این با ساخت فیلم سینمایی «جاذبه» خودنمایی هایش را در کارگردانی به رخ سینمادوستان و سینماگران کشانده بود ولی «جاذبه» فیلمی خوبی است چرا که علاوه بر کارگردانی خوب کوارن مخاطب شاهد یک قصه، موضوع و موقعیتی جذاب است که تلاش کاراکترها در مخاطب نیاز دراماتیک ایجاد کرده و در نهایت به نیاز دراماتیک شکل گرفته پاسخ داده می شود اما در «روما» کوارن که به زادگاهش برگشته و تحفه ای برای سینمای مکزیک در نظر گرفته که شاید دستاوردی در جشنواره ها برای او و کشورش داشته باشد به خلق یک استتیک منحصر به فرد و زیبایی شناسی مخصوص به خود نمی رسد.
«روما» با وجود تمام وسواس هایی که کوارن در ساختش به خرج داده اثر ضعیفی است که وجهه بصری فریبنده اش باعث جدی گرفته شدن این فیلم سینمایی شده اما در واقع «روما» جهانی خلق نمی کند، حتی جغرافیایش مشخص نیست، کاراکترها شکل نمی گیرند و دوربین به شدت از همه آنها دور است و قدرت و جسارت نزدیک شدن به کاراکترها را ندارد، البته این مشخصه همه آثار کوارن است، فیلم های او در فیلمنامه بیش از هر چیز به قصه تکیه می کند تا شخصیت ها، کوارن هیچ گاه توان خلق شخصیتی چند بعدی و عمیق را نداشته و البته تلاشی هم برای رسیدن به چنین وضعیتی در فیلمنامه نکرده، به همین دلیل نمی توان کامل نبودن شخصیت ها را نقطه ضعف آثار سینمایی وی دانست اما در «روما» کوارن برای اولین بار سعی دارد شخصیت خلق کند و به آنها نزدیک شود.
گویا همکاری با لوبزکی اعتماد به نفسی به کوارن داده که این بار خود فیلمبرداری اثرش را بر عهده گرفته و البته که از پس این کار تا حدی برآمده اما ضعف دوربین او ریاکاری بیش از حد است، کوارن نمی تواند از خودنمایی دست بردارد و حاصل کار به گون های است که گویا فیلمساز تنها حس رسیدن به علایق خود را ارضا کرده و مطمئناً وقتی نویسنده، کارگردان، فیلمبردار و تدوینگر یک نفر باشد حاصل کار، صحنه ها و نماهای چشمنواز اما اضافی بسیاری می شود که در «روما» به وفور قابل مشاهده هستند.
هر چند دوربین کوارن جسارت نزدیک شدن به شخصیت ها را ندارد اما از آنجا که این بار در فیلم کوارن قصه ای موجود نیست، مخاطب به شخصیت های جذاب و دوربینی کنجکاو و جسور برای کشف درونیات شخصیت ها نیاز دارد و وقتی شخصیتی جذاب وجود ندارد هیچ چیزی برای دنبال کردن در «روما» پیدا نمی شود و وقتی فیلمساز حتی رنگ ها را نیز حذف کرده، تصاویر چشم نوازی که قصد نشان دادنشان به مخاطب را دارد در خلاء بزرگ روایتی فیلم هیچ جذابیتی به اثر نمیب خشند. طی کردن مسیر "لو انگل" از ابتدای فیلم تا "های انگل" انتهای فیلم برای دیدن هواپیما و توهم صعود داشتن چندان ملموس نیست.
در واقع مسیری در «روما» برای صعود و سعادت کاراکتر اصلی وجود ندارد که بخواهیم آن را بسنجیم و حس کنیم. همه چیز در ذهن فیلمساز است که به تصویر نیامده و به مخاطب نشان داده نمی شود. المان ها و نشانه هایی که فیلمساز در اثر گنجانده گریزی خارج از متن است که اثر را به شدت شخصی و در نتیجه در گسترهای جهانی عقیم میکند چرا که فیلمساز حتی تلاشی برای معرفی جغرافیا و وضعیت سیاسی کشوری که قصه در آن روایت می شود به کار نمی برد.
با وجود این ضعف ها و اشکالات فراوان در اثر سینمایی کوارن، پیروزی و موفقیت «روما» در رقابت جشنواره ای یا آکادمی ها تنها پیامی که با خود دارد تأثیر نام فیلمساز بر داوران است. «روما» ضعیف تر از آن است که حتی بتواند برای یک فیلمساز فیلم اولی اعتباری کسب کند و تنها برای فیلمسازی در این جایگاه می تواند قدرت و توان او بر خلق تصاویر را نشان دهد.
کوارن وسواس زیادی در ثبت تصاویر برای رسیدن به زیبایی شناسی منحصر به فیلمش به کار برده، او فیلمش را با نمایی "لو انگل" آغاز می کند، کف زمینی که کلئو مشغول شستنش است دیده می شود، انعکاس هواپیمایی که در آسمان است در آب ریخته شده توسط کلئو دیده می شود، در واقع نمای "لو انگل" کوارن تصویری در "های انگل" به مخاطب می دهد و تصویر هواپیما که آغاز کننده فیلم است به شکلی غیر مستقیم نشان داده می شود تا شاید مخاطب رویا و نیاز کاراکتر اصلی را راحت تر دریابد اما از آنجا که شخصیت اصلی شکل نمی گیرد و ما تنها شاهد پرسه های او در شهر یا کشوری هستیم که فیلمساز آن را سیاه می بیند و می خواهد زیبا نشانش دهد پس در نهایت نگاه مستقیم دوربین در نمای پایانی فیلم نمی تواند نشان از صعود و موفقیت درونی کلئو باشد هر چند که فیلمساز اصرار به این مسأله داشته باشد چرا که درونیات و ذهنیات فیلمنامه نویس و کارگردان به هیچ وجه در «روما» به تصویر در نیامده و در قصه جایی ندارد.
در واقع نمی شود کاراکتر اصلی را در قعر مشکلات و مصیبت های پی در پی که هیچ حسی از همدردی را برنم یانگیزد به مخاطب نشان داد و در نهایت با از بین رفتن آنها و نشان دادن نمایی که می تواند فقط ادعایی را مطرح کند از لحاظ حسی به این مسأله که کاراکتر اصلی از مشکلات نجات یافت رسید.
مطمئناً «روما» می تواند شروعی برای کوارن باشد که شاید قصد دارد زبان سینمایی اش را دچار تحول کند و تجربه ای برای رسیدن به زبانی جدید را کسب کند اما این تجربه هر چند که برای او در جوامع سینمایی دستاوردهایی به همراه داشته میتواند کوارن را در ادامه راه فیلمسازی اش به بیراهه ببرد و دیگر طرفدارانش هیچ گاه شاهد فیلم هایی از جنس آثار قبلی اش نباشند.
ارسال نظر