اگر تمرکز سالنهای سینما در کلانشهر تهران و تمرکز سالنهای تهرانی در چند نقطه شمال شهر، بهخصوص شمالغربی، باعث شده سبک تولیدات سینمای ایران رنگ و بویی خاص و غیرقابل تعمیم به ذائقه کل جامعه را پیدا کنند، تلویزیون میتواند نشان دهد ذائقه واقعی مردم ایران چیست و طیف بهخصوصی که مدعی محبوبیت گفتمان فرهنگیشان در سینما هستند را با اکتیوکردن هواداران سبکهای دیگر، از امکان آمارسازی و وارونهنمایی خلعسلاح کند. اگر تنها پنج درصد از مردم ایران به سالنهای سینما دسترسی آسان دارند و کل بازی در زمین همانها انجام میشود، تلویزیون حتی در دورافتادهترین نقاط مرزی ایران هم قابل دسترسی است. همچنانکه بسیاری از مهمترین فیلمهای سینمای ایران حتی در دورهای که تبعیض نمایش تا این حد بالا نبود، روی پردهها به آن توفیقی که استحقاقش را داشتند، نرسیدند اما بازپخش چندبارهشان از تلویزیون بود که آنها را ماندگار کرد. تلویزیونی که امکان استفاده از آن برای همه مجانی است و هزینه اداره سازمان آن را مالیاتدهندگان و صاحبان منابع عمومی کشور میپردازند، طبیعتا باید اولویتهای فرهنگی را مدنظر قرار دهد و به تربیت سلیقه مخاطب بپردازد؛ اما سالهاست که تلویزیون ایران به هیچوجه منبع مناسب و حتی سرگرمکنندهای برای تماشای فیلمهای سینمایی نیست و این درحالی است که سطح پایینترین شبکههای ماهوارهای فارسیزبان که مجموعه عوامل و کارکنان بعضیشان از عدد انگشتان دو دست تجاوز نمیکند و بین فیلمها به قدری تبلیغات بازرگانی پخش میکنند که گاهیاوقات مخاطبان رشته قصه را از دست میدهند، با وجود تمام ضعفهایی که دارند، در جذب مخاطب فیلمبین داخل منازل، رقیب جدی صداوسیما شدهاند.
تلویزیون حتی حاضر نیست از روی تلهفیلمهایش عنوان «سینمایی» را بردارد و این مجموعههای یک ساعت و نیمه را با نام واقعی خودشان خطاب کند. مخاطبی که با کنترل تلویزیون بین شبکههای مختلف میگردد، باید با رنگارنگی تصاویر فیلمهای متنوع مواجه شود تا بالاخره یکجا به دام بیفتد و پای تماشای آن بنشیند. اما مخاطبان تلویزیون ایران وقتی کانالها را میگردند، با تصاویر دیجیتال و بیرنگ سریالها و تلهفیلمهایی مواجه میشوند که از نظر بافت بصری بهشدت شبیه برنامههای زنده تلویزیونی هستند و به لحاظ سطح محتوایی چیزی در حد تمرین قصهگویی. انتخاب فیلمهای سینمایی برای پخش از تلویزیون ایران، چه فیلمهای ایرانی و چه خارجی، نهتنها متولی هوشمند و کاربلدی در تلویزیون ملی ندارد، بلکه اساسا جزء دغدغههای مدیران این سازمان نیست.
سیاست کمخرجی در نمایش آثار سینمای ایران
چالش خرید آثار سینمای ایران، توسط صداوسیما در سالهای اخیر به یک موضوع جدی تبدیل شده است. با وجود اینکه جنس ممیزیهای تلویزیون و سینما با هم تفاوت دارند و ممکن است دلیل پخش نشدن خیلی از فیلمهای سینمایی در سیمای ملی همین به نظر رسد، دیده شده که بسیاری از آثار بهرغم همخوان بودن مولفههای کلیشان با قواعد پخش در تلویزیون، هیچگاه روی آنتن نرفتهاند. وقتی شنیده میشود که رقمهای هنگفت و بهتآوری برای ساخت بعضی شوهای تلویزیونی بهعنوان دستمزد عوامل پرداخت میشود و یکی از مدیران صداوسیما در پاسخ به واکنشهای مردم به چنین خبرهایی در یک اظهارنظر شاذ و دلبهخواهی میگوید که سلبریتیها سرمایه کشور هستند، نباید تعجب کرد که تلویزیون پولی برای خرید فیلمهای سینمایی تولید داخل ندارد و این امکان فوقالعاده برای جهتدهی به جهانبینی سینمای ایران و تبلیغ سبک زندگی متناسب با هویت معنوی و ملی ایران را با جذب اسپانسرهای بازرگانی تاخت میزند. محمود رضوی تهیهکننده سینما در همین شبها به توئیتر آمد و در اینباره مطالبی نوشت.
او که از دکتر علیعسگری و مسئولان صداوسیما تقاضا کرده بود متنی را که نوشته است مطالعه کنند، به مقایسه دورههای مختلف مدیریتی در صداوسیما پرداخت و گفت: «در دوره ریاست آقای مهندس ضرغامی درحالی که در پرهزینهترین فیلم سینمایی ۵۰۰ میلیون تومان هزینه میشد، صداوسیما حق پخش تلویزیونی فیلمهای سینمایی را بین ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان خریداری میکرد. یعنی بازگشت ۱۲ تا ۲۰ درصد هزینه ساخت گرانترین فیلم سینمایی آن دوران، درحالی که در همان دوران حقپخش ویدئویی هم بین ۲۰ تا ۵۰ درصد هزینه تولید را تامین میکرد. این روزها کف هزینه تولید یک فیلم به ۳ میلیارد تومان رسیده و برای برخی فیلمها تا ۱۵میلیارد تومان نیز باید هزینه کرد. در مقابل هنوز مبلغی که صداوسیما در مقابل حق پخش میپردازد بین ۷۰ تا ۱۵۰ میلیون است، یعنی بالاترین مبلغ پرداختی توسط صداوسیما تنها ۵ درصد ارزانترین فیلم سینمایی است. همچنین درصد حق پخش ویدئویی هم به ۱۰ تا ۱۵ درصد هزینه تولید کاهش یافته است. به نظر میرسد باید رویکرد صداوسیما به سینما، رویکردی حمایتی باشد و انتظار از ریاست سازمان با توجه به رویکرد فرهنگی ایشان، کمک به همه سینما برای بقای اقتصادی سینماگران است، ضمن اینکه پخش فیلمهای سینمایی ایرانی از سیما، آورده بازرگانی قابل توجهی دارد.»
انتخاب فیلم خارجی با کدام معیار
اینکه تلویزیون از میان تولیدات مختلف سینمای جهان، کدام موارد را برای پخش از آنتن سراسریاش انتخاب کند، احتیاج به اشراف کلی بر روندهای سینمای جهان از یک طرف و نیازهای اجتماعی مردم ایران از طرف دیگر دارد. راحتترین کار این است که مسئولان صداوسیما ببینند در مراسم اسکار هر سال کدام فیلمها جایزه گرفتهاند و از میان آنها کدامشان صحنههای نامتعارفی دارند که امکان پخششان از تلویزیون را نامقدور میکند و سپس مابقی فیلمهای بدون صحنه نامتعارف را دوبله کنند و روی آنتن بفرستند. چنین کاری عملا یعنی سپردن مدیریت صداوسیما به اعضای آکادمی هنرهای نمایشی آمریکا. هر سال در سینمای جهان فیلمهای متعدد و متنوعی خارج از ایالات متحده ساخته میشوند که بین آنها میشود از جنبههای مختلف، آثار قابل توجهی را رصد کرد؛ فیلمهایی که از لحاظ معناشناختی شاخص هستند، آثاری که از لحاظ سرگرمیسازی مناسبند طوری که مخاطبان عام را جذب میکنند و کارهایی هستند که برای کودکان هم بسیار جذابند. اما تلویزیون ایران به هیچوجه برای کشف این آثار، خرید، دوبله و پخش آنها برنامهای ندارد همانطور که وقتی به فهرست فیلمهای ایرانی نمایش داده شده در کشورهای دیگر توسط معاونت بینالملل بنیاد سینمایی فارابی نگاه میشود، حتی دقیقترین اهالی رسانه که تمام آثار را پی گرفتهاند، با بعضی از اسامی ناآشنا خواهند بود.
تلویزیون ایران هم در بسیاری از اوقات، از کشورهای دیگر فیلمهایی خریداری میکند و روی آنتن میفرستد که در خود کشور تولید کنندهاش دقیقترین سینمایینویسان که کل سینما را رصد میکنند، اسم این فیلمها هم به گوششان نخورده است. این بدیهیات در انتخاب فیلمهای سینمایی خارجی برای پخش از تلویزیون ایران لازم است که رعایت شوند: ١-جذاب و سرگرمکننده باشند. ٢- بهلحاظ فرهنگی، تربیت اخلاقی و القای سبک زندگی با معیارهای تعالیبخش برآمده از فرهنگ ایرانی و اسلامی همخوان باشند. ٣- تا حد امکان دسترسی به آنها برای عموم مخاطبان کمتر باشد و تلویزیون بتواند بهعنوان پیشنهاد دهنده این آثار باکیفیت اما کمتر دیده شده، تفاوت خودش با بازار دانلودهای ارزانقیمت را مشخص کند؛ به عبارتی مثلا فیلمهای مشهور هالیوود که دانلود آنها همهجا انجام میشود و نسخه بدون سانسورشان دراختیار همه است، چیزهایی نیستند که تماشای آنها از تلویزیون ملی لطف چندانی داشته باشد و تلویزیون برای اینکه دست برتر را داشته باشد، باید بتواند امکان پیشنهاد دادن آثار باکیفیت اما کمتر دیده شده سینمای جهان را برای خودش فراهم کند.
یک هشدار بسیار جدی
سینمای آمریکا در زمانی که رقابت ایدئولوژیک بین دو بلوک شرق و غرب وجود داشت، خانواده و مسائل معنوی را به مثابه نقطهضعفهای رقیبش رصد کرده و در صنعت فرهنگ گنجانده بود. اما وقتی شوروی و نتیجتا دستگاه تبلیغاتی آن فروپاشید و آمریکاییها میدان را خالی از رقیب دیدند، رویه تبلیغاتی و فرهنگی این کشور هم تغییر کرد. درحال حاضر سینمای آمریکا یک فردگرایی مبتذل که حتی خانواده هم در آن جایگاهی ندارد را تبلیغ میکند. بعضی از فیلمهای آمریکایی که به نظر میرسد «اعتمادبهنفس» و «اتکا به خویشتن» یک قهرمان را ترویج میدهند، درحقیقت مبلغ این فردگرایی مبتذل هستند که هر شهروند را در نظام سرمایهداری بیپناه، بییاور و یکه میکند. اگر به تم فیلمهای آمریکایی توجهی دقیق شود، مشخص خواهد شد که ازدواج دیگر به یک امر لوکس و لاکچری تبدیل شده که تنها طبقات فرادست جامعه حق برخورداری از آن را دارند و افراد متعلق به طبقات پایینتر، باید در خانههای مجردی یا همخانههایشان زندگی کنند و نهایتا حق ارتباط جنسی را دارند نه ازدواج را.
این سبک جامعهداری، شیوهای برای بهرهبرداری از فرودستان است و میشود آن را بردهداری نامحسوس و ظاهرا اختیاری مدرن نامید که سیستم سرمایهداری آمریکا بعد از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ بهشدت روی آن تمرکز کرده است. کسی که خانواده دارد، حتی اگر از حق و حقوق خودش بگذرد، به خاطر اعضای خانوادهاش در مقابل تبعیض و بیعدالتی و بهرهکشی ظالمانه ساکت نخواهد ماند و طبیعتا برای کنترل یک جامعه طبقاتی، بهتر است که افراد اساسا خانواده نداشته باشند، هرچند رابطه جنسی یا حتی فرزند داشته باشند. تبلیغ فریبکارانه این نوع فردگرایی، مردم جوامع مختلف را به این اشتباه میاندازد که آنچه به آنها اعطا شده «حق رهایی» و «آزادی» است، اما درحقیقت چیزی که از آنها ستانده شده، سپر مقاومتیشان بوده است. پخش فیلمهای سینمای آمریکا بدون توجه به این تم مسلط و پربسامد که در نگاه اول ممکن است چندان به چشم نیاید، ایرانیها را هم در «بحران جهانی خانواده»، یعنی چیزی که امروز مراکز مطالعاتی مختلفی به ایجاد شدن آن گواهی دادهاند، گرفتار خواهد کرد. تسلط سینمای آمریکا بر گفتمان غالب سینمایی در جهان انکارناپذیر و پنداشتن اینکه چنین دستگاه تبلیغاتی عظیمی صرفا برای سرگرمسازی و کسب درآمد مستقیم از نمایش فیلمها ساخته شده و هیچ هدف ساختاری خاصی را پی نمیگیرد، سادهلوحی است.
امروز همه مردم حتی با گوشیهای تلفنهمراهشان میتوانند بهروزترین آثار سینمایی جهان را دانلود کنند و امکان تماشای آنها با کیفیت مناسب تقریبا در تمام منازل ایران وجود دارد. از طرفی اولین و مشهورترین فیلمهایی که در دسترس هر شهروند ایرانی برای تماشا قرار میگیرند، آثار هالیوودی هستند. رسانههای مختلفی در ایران هستند که بام تا شام به معرفی و درحقیقت به تبلیغ این فیلمها میپردازند و همهجا پر شده از فیلمهای هالیوودی. فیلمهای خوب یا لااقل قابل قبولتر که اغراض هالیوودی پشت ساخت آنها وجود ندارد، اگرچه در دهههای اخیر کمتر شدهاند، اما هنوز هستند و معمولا مهجور میمانند. درگذشته یک سری از جشنوارههای هنری اروپا مدعی معرفی و تبلیغ فیلمهایی بودند که در مقابل هالیوود ایستادهاند؛ اما نهتنها آثاری که در این فستیوالها نمایش داده میشد، از نظر عموم مردم جذاب نبود، بلکه امروز این جشنوارهها از همان رویه سابقشان هم عدول کردهاند و به جریان اصلی تبلیغاتی در جهان پیوستهاند. سینمای آمریکا درحال ترویج سبکی از زندگی است که جامعهشناسان نام آن را بحران جهانی خانواده گذاشتهاند. سینمای ایران هم در سالهای اخیر شدیدا متأثر از همان جریان فکریای که هالیوود تجویز کرده، قرار گرفته و همان سبک زندگی را ترویج میکند، ولی با این تفاوت اسفبار که حتی در خلق جذابیتهای سرگرمیساز هم موفق نبوده است. گرفتن زبانههای آتش این بحران به دامن جامعه ایرانی، خطری است که مقابله با آن به تدبیری جدی نیاز دارد و وظیفه صداوسیماست که در این زمینه کاری کند. ساخت تاکشوهای تلویزیونی بهجای سریالهای فاخر، یعنی نه سریالهایی که برای پرکردن کنداکتور تولید شده باشند، بلکه توان رقابت با محصولات فرهنگی خارج از قاب فرهنگی ما را دارند درکنار انتخابهای غیرمسئولانهای که از فیلمهای سینمای جهان برای پخش در تلویزیون صورت میگیرند، نشان میدهد میزان فعالیت این مجموعه با حجم هجومی که به سبک زندگی ایرانی و اسلامی شده، همتراز نیست. امروز اگر کسی بخواهد فیلم ببیند، تمام پیشنهادهایی که در برابر او قرار دارند، آثار هالیوود هستند و تلویزیون ما نگشته است آثاری که هم برای مخاطب جذاب و هم دفعکننده این ذهنیتسازی مسموم باشند را بیابد و روی آنتن بفرستد.
فیلمهای ایرانی
تنگه ابوقریب
ماجرای فیلم بر میگردد به آخرین روزهای جنگ در تیرماه سال ۶۷، زمانی که عراقیها از درگیریهای گسترده رزمندگان ایرانی در جبهههای مختلف استفاده میکنند و به شکلی غافلگیرکننده یکی از تنگههای استراتژیک ایران را هدف حمله قرار میدهند. «تنگه ابوقریب» با کارگردانی فوقالعاده بهرام توکلی، کلیشههایی را که تاکنون استفاده از آنها در اغلب فیلمهای سینمای جنگ ایران رایج بوده، شکسته و توانسته چهره سینمای جنگ ایران را به نمونههای بینالمللی نزدیک کند.
به وقت شام
روز گذشته خبری در رسانهها منتشر شد که حاتمیکیا برای نمایش فیلم سینمایی «به وقت شام» به کشور هندوستان رفته است. اکران این فیلم سینمایی با حضور ابراهیم حاتمیکیا در کشور هند مورد استقبال مردم قرار گرفت. «به وقت شام» پیش از این، در اکرانهای بینالمللی خود در کشورهای ژاپن، کره، تایوان، سوریه، لبنان و عراق به نمایش درآمده است. حاتمیکیا در فیلم «به وقت شام»، به خوبی خوی جنایتکارانه داعش و نیروهای رسانهای آنها را به تصویر کشیده است. این فیلم میتواند در روزهای نوروز، از تلویزیون به نمایش درآید.
محمد رسولالله(ص)
فیلم سینمایی «محمد رسولالله(ص)» به کارگردانی مجید مجیدی با عنوان یکی از راهبردیترین محصولات فرهنگی سینمای ایران است. این فیلم اگرچه اکرانهای معدودی در کشورهای منطقه داشت ولی اکران بینالمللی آن هیچگاه موفقیت درخور توجهی نیافت. فیلم سینمایی «محمد رسولالله(ص)» با کمترین تبلیغات توسط موسسه تصویرگستر پاسارگاد در شبکه نمایش خانگی توزیع شد و حالا بعد از توزیع و البته پخش بینالمللی ضعیف این فیلم، این توقع وجود دارد که در آخرین حلقه عرضه برای مخاطب، یعنی در قاب تلویزیون با تدبیر بهتری ارائه شود.
فیلشاه
نوروز ۹۷ انیمیشن سینمایی«فیلشاه» نماینده خوبی برای سینمای کودک بود که توانست اکران موفقی به دست آورد. گروه «هنرپویا» با استفاده درست از تجربیات انیمیشن سینمایی «شاهزاده روم» و دیگر انیمیشنهای کوتاهی که تولید کردند، توانستند در زمینههای مختلف گامهای روبه جلویی در پروژه «فیلشاه» بردارند. حالا که در اکران نوروز ۹۸ حتی یک فیلم مربوط به سینمای کودک در سالنهای سینمایی اکران نمیشود. شاید نمایش «فیلشاه» در تلویزیون، بتواند بار دیگر اهمیت پرداخت به سینمای کودک را برای مدیران فرهنگی گوشزد کند.
فراری
فیلم سینمایی «فراری» داستان انبوه جوانانی را روایت میکند که با محرومیت زندگی میکنند و تحت تاثیر امواج سنگین تبلیغات ماهواره و شبکههای مجازی هستند. «فراری» در جشنواره فیلم فجر با تمجید و تحسین منتقدان همراه بود و از جشنواره سیوپنجم فیلم فجر چهار سیمرغ بلورین دریافت کرد، اما به دلیل آنچه علیرضا داودنژاد کارگردان اثر بهعنوان بیعدالتی در اکران یاد کرد، در گیشههای سینما، موفقیت چندانی نیافت. فیلم سینمایی «فراری» تصویری جسورانه از دغدغههای پس ذهن جوانان ارائه میدهد و به مخاطب و خانوادهها نهیب میزند.
خجالت نکش
خجالت نکش یکی از کمدیهای سینمایی است که در سال ۹۶ تولید شد. این فیلم، زبان طنز را برای بیان موضوع بارداری در سنین بالا آن هم در مناطق سنتی روستایینشین انتخاب میکند. نمونهای که در فضای جدیتر در یکی از اپیزودهای فیلم سینمایی «دعوت» ابراهیم حاتمیکیا هم روایت شده بود. «خجالت نکش» فیلمی است که با چشمپوشی برخی ضعفهای ساختاری داستانیاش، میتواند گزینه مطلوبی برای بهتر شدن ذائقه مخاطبان اثر کمدی باشد که برای خنداندن مخاطبش دست به هر عمل وقیحانهای نمیزند.
فیلمهای خارجی
روحیه تیمی
فیلم سینمایی Team Spirit (روحیه تیمی) تولید سال ۲۰۱۶ است. در این فیلم سینمایی به جنبههای کمتر شناخته شده فعالیتهای تجاری درون یکی از بزرگترین بانکهای دنیا پرداخته شده است. داستانی واقعی از یک تاجر ۳۱ ساله به نام ژرمن کریمل که در این بانک اختلاسی بزرگ انجام میدهد و وارد یک چالش مالی بزرگ میشود. این فیلم فرانسوی با اینکه فروش خیلی کمی داشته است، اما به خوبی وضعیت اقتصادی و فعالیتهای تجاری بانکهای دنیا را نقد میکند.
بلکککلنزمن
«بلکککلنزمن» (BlacKkKlansman) فیلمی در ژانر بیوگرافی، کمدی و درام به کارگردانی «اسپایک لی» و محصول سال ۲۰۱۸ است. در فیلم بلکککلنزمن، مخاطب روایت سالهای دهه ۷۰ آمریکا را میبیند که اوج جنبشهای ضدنژادپرستی در این کشور است، ولی از فعالیتهای مهم این جنبشها چیزی در فیلم وجود ندارد و تمام زحمات رهبران سیاهپوست برای احقاق حق همنژادان خود، درحد چند دیالوگ کوتاه و مختصر بیان میشود و درنهایت هم فیلم با سخنرانی «ترامپ» در حمایت از نژادپرستان سفیدپوست و نشان دادن عکس یک دختر سفیدپوست بهعنوان قربانی درگیریهای نژادی در آمریکا به پایان میرسد و پرونده حقوق باطل شده سیاهپوستان در طول این همه سال بهراحتی و به این شکل در فیلم بلکککلنزمن، بسته میشود.
برو بیرون
«برو بیرون» تولید سال ۲۰۱۷ و ازجمله فیلمهای سینمای ترسناک است که خیلی شبیه به آنچه از سینمای ترسناک بدنه هالیوود میشناسیم نیست و سعی دارد در داستانگویی و پرورش ترس در دل مخاطب مسیرهای جدیدی را باز کند. ترس در فیلم «برو بیرون» ترسی درونی و عمیق است که تنها یک انسان با افکار و اعمال شیطانی میتواند برای انسان دیگر به وجود بیاورد. در فیلم «برو بیرون» انسانهای ترسناک فیلم، سفیدپوستانی هستند که به ظاهر خیلی متمدن و مخالف نژادپرستی هستند و حتی به اوباما رای دادهاند اما درواقع در پی شکار سیاهپوستان و استفاده از آنها به طرق مختلفند. قهرمان سیاهپوست این داستان پسر عکاس سالم و بااستعدادی است که داستانهای دختری که با او دوست است را در مورد عدم نژادپرستی او و خانوادهاش باور کرده است و در حقیقت با این حماقت با پای خود وارد تلهشان شده است.
بازگشت
«بازگشت» اولین فیلم سینمایی آندره زویاگینتسف، فیلمساز شهیر روسی است که۱۶ سال پیش ساخته شده اما تاکنون از تلویزیون ایران نمایش داده نشده است. این فیلم بهترین اثر زویاگینتسف در تمام کارنامه کاریاش تا امروز است و داستانی است درباره چالشی که بین یک پدر و دو پسرش وجود دارد. تاثیرگذاری این فیلم توسط شوک تلخی انجام میشود که در آخر آن وجود دارد و از این جهت میشود آن را با فیلم تحسینشده «پدر» اثر مجید مجیدی مقایسه کرد.
انفجار
سری سوم فیلم «انفجار»، یک فیلم هندی خوشساخت است که در آن عامرخان، بازیگر مشهور سینمای هند در دو نقش بازی میکند. این فیلم ماجرای دو برادر است که رباخواری یک بانک انگلیسی باعث ورشکستگی پدرشان و مرگ او شده بود و حالا که به سن جوانی رسیدهاند، پشتبهپشت هم میدهند تا از این هیولا انتقام بگیرند. سرقت کلیشههای چاپ اسکناس در بانک مشهوری که پدر آنها را ورشکست کرده بود، برنامه اصلی تیم دو نفره این دو برادر است و یکسری ماجراهای عشقی و عاطفی هم در این بین رخ میدهد.
۳ احمق
«۳ احمق» فیلمی درباره سیستم آموزش عالی هند و مساله افسردگی تحصیلی و مشکلات ناشی از فاصله طبقاتی است. شخصیت اصلی این فیلم هم عامرخان است. چند دانشجوی معماری از طبقات اجتماعی مختلف در یک دانشگاه کنار هم قرار میگیرند و با مسائل و مشکلات متعددی مواجه میشوند و فیلم درنهایت نتیجهگیری میکند که فراگرفتن خود علم از مدرک دانشگاهی با ارزشتر است. «۳ احمق» برخلاف فیلمهای کالجی و تینایجری آمریکا که پر از سرخوشی و مسائل جنسی، میهمانی، رقص و... هستند، فیلمی شاد و سرگرمکننده اما اخلاقمدار است و روایت عشقی شیرینی را در پسزمینهاش قرار داده است.
شغل طلایی
«شغل طلایی» یک فیلم اکشن چینی، محصول ۲۰۱۸ است که داستان آن در چند کشور روایت میشود و حتی برخلاف سیاق فیلمهای چینی در گذشته، تصویر اصیل و شرافتمندی از ژاپنیها نشان میدهد. «شغل طلایی» یک اکشن خیرهکننده است که درونمایههای اخلاقی و پندآموز بهشدت عمیقی دارد و وقتی در بخشی از کار سراغ قاره آفریقا میرود تا تصویر کودکان محروم آن را نشان دهد، تفاوت محسوسی با نگاه از خودمتشکر سفیدهای آمریکایی، حتی وقتی ژست حمایت از رنگینپوستان را میگیرند، دارد.
ارسال نظر