دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۱

نگاهی به فیلم "بازیکن شماره یک آماده"

کلیدهای مجازی، کدام درب از امیدهای غیرواقعی را می‌گشایند؟

فیلم «بازیکن شماره یک آماده»

سینماپرس: فیلم «بازیکن شماره یک آماده» اثر بشدت پیچیده‌ای است و برای تماشاگر عام سردرآوردن از آن نمی‌تواند ساده باشد، اما اسپیلبرگ هفتاد و یک ساله هر نگره پیچیده‌ای را طوری می‌سازد که بچه هفت ساله تا آدم‌های سالمند بتوانند با فیلم ارتباط برقرار کنند.

در فیلم «بازیکن شماره یک آماده» استیون اسپیلبرگ، بشریت در شهرهای مخروبه جهان آینده، به جهان واقعیت مجازی اویسیس پناه برده‌ است. این جهان مجازی مخلوق کارآفرینی به نام جیمز هالیدی (مارک رایلنس) است که در رقابتی مجازی، تخم مرغ زرینی به ارزش نیم تریلیون دلار، در اویسیس پنهان کرده است.   

«بازیکن شماره یک آماده» استیون اسپیلبرگ جشن بصری خیره‌ای کننده‌ای از نقاشی‌های متحرک است، پر از اشاره‌های آینده‌نگرانه، به جهانی که در پیش روی بشریت قرار گرفته است. فیلمی که از منظری جامعه شناختی، علمی و حتی سیاسی به پدیده بر هم خوردن تعادل جهان مجازی و واقعی می‌پردازد. برهم خوردن این تعادل یکی از بحران‌های اخلاقی و اجتماعی پسامدرنیسم است که تمامی ابعاد زندگی بشر را در این ابعاد آینده‌نگرانه استیون اسپیلبرگ تحت تاثیر قرار می‌دهد.

این فیلم دربرگیرنده خلاصه سه موضوع بسیار سرگرمی‌ساز اما مهم است، یکی اشارات فرهنگ عامه؛ از داستان‌های خارق‌العاده و خلاقیت بصری، آینده‌نگری و تصویری از جهانی تیره که در انتظار بشریت است. مهمترین قسمت فیلم، آینده‌پژوهی سرنوشت بشریت، برای رفتن به درون ماتریکس مجازی است. مجموعه فیلم‌های ماتریکس نسخه هدایت‌شونده‌ای برای فرار از ماتریکس محسوب می‌شد و هدایتگری این مجموعه، امتناع بشر از ورود به درون ماتریکس و نسخه شفابخش، خروج از ماتریکس است.  

پسر یتیم اوهایویی قهرمان فیلم «ویداوئن واتس» (تای شریدان) با نام مستعار پرزیوال در جهان اویسیس و دوستانی که در این جهان پیدا کرده، از جمله «سامانتا اولین کوک» (اولیویا کوک) با نام مستعار آرتمیس با شخصیت‌های خیالی فرهنگ عامه از سوپرمن، کینگ کنگ و دایناسورهای ژوراسیک پارک، درتعقیب سرنخ‌ها برای یافتن تخم مرغ طلایی با وید همراه می‌شوند و رقابت می‌کنند در جهان مجازی، با لشگری از جویندگان مزدوری با نام «سیکسر» که توسط سوداگری با نام  نولان سورونتو برای یافتن سرنخ‌ها اجیرشده‌اند و با آنان مبارزه می‌کنند.  

فیلم اندیشمندانه اسپیلبرگ به عدم تعادل مجاز و واقعیت می‌پزدارد، بحرانی که بیش از یک دهه،بر زندگی انسان معاصر سایه افکنده است. این همان بحران و خطری است که جهان آینده‌نگرانه پساجان‌کانری ترمنیاتور و پس از آن فیلم ماتریکس نسبت به آن هشدار جدی می‌دهد.

حقیقتا فراتر از هر تحلیلی، بحران و خطری که بزودی گریبان بشریت را روی کره زمین خواهد گرفت، غرق کردن بشریت،در جهان مجازی است که فاصله چندانی از جهان واقعی امروز ندارد. این بحران، شبیه بحران ذوب شدن یخ‌های قطب شمال است. همانطور که یخ‌های روی کره زمین ممکن است آب شوند و کره زمین همچون فیلم دنیای آب  (Waterworld) فیلم کوین رینولدز، محصول ۱۹۹۵، پوشیده از آب شود. و با آب شدن گسترده یخ تکنولوژی، بشر از زندگی واقعی چشم خواهد پوشید و  با آواتارش در جهان‌های‌مجازی متعددی مثل اویسیس مشغول رقابت و سرگرمی می‌شود و یخ‌های گسترده‌ جهان مجازی بیشتر آب خواهند شد.

تئوریسن‌هایی که اغلب مفاهیم موجود در چنین فیلم‌هایی را دسته‌بندی می‌کنند، زندگی نخست (prime life) را به جهانی نسبت می‌دهند که در آن زندگی می‌کنیم. زندگی که  در جهان مجازی، در فضای سایبر تجربه می‌کنیم ،عنوان (Second Life) شناخته‌ شده‌ترین و کاربردی‌ترین واژه‌ای است که در مورد زیست دوم به کار می‌رود. منظومه‌های مخلوق بشری مثل «ایلیاد و ادیسه هومر» نشان می‌دهند، بشر همواره شیفتگی خاصی به زندگی ذهنی دوم (Mental life ) داشته و این زندگی ذهنی دوم را امروز در فضای اینترنت با عنوان Second Life تجربه می‌کند.

نویسندگانی نظیر «ارنست کلاین» خالق کتاب«بازیکن شماره یک آماده»  روی موضوع زندگی دوم تمرکز کرده‌اند و کتاب قبلی او با عنوان آرماندو، مضمون مشابهی با مفاهیم مورد اشاره در کتاب بازیکن شماره یک آماده، دارد.  در کتاب آرماندو مرزهای "من واقعی" و "من مجازی " شکسته می‌شود.

اما در فیلم – کتاب «بازیکن شماره یک آماده»، بشر فرصت اسطوره‌پردازی پیدا می‌کند. انسان هر زمان آنچه را نمی‌تواند باشد، زیستنش دلخواه و هیبتش مطلوب نیست، دست به اسطوره پردازی می‌زند و بشر دوست دارد که اسطوره‌هایش را عینی کند.

حضور در اویسیس در فیلم – کتاب «بازیکن شماره یک آماده» فرصت اسطوره‌پردازی را برای بشر فراهم می‌کند، فرصتی تا با من واقعی خود فاصله بگیرد و منی را که دوست دارد را بسازد. اینجاست که آواتاریسم به شکلی جدی نمود پیدا می‌کند. بحث آواتاریسم برای نخستین بار درانیمیشن روح در پوسته  ghost in the shell)) مامورو اوشی‌یی، محصول ۱۹۹۵ مطرح شد. یک مسئله در تحلیل تمام آثار سینمایی اهمیت بسزایی دارد که مسئله ماتریکس، آواتاریسم و زندگی دوم تنها در فیلم آواتار جیمز کامرون در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند و هر کدام از این مفاهیم به صورت مجرد در آثار سینمایی نمود پیدا می‌کنند. البته فیلم بازیکن شماره یک آماده، شکل کاملی از این مفاهیم را در نسبت با زندگی مجازی مطرح می‌کند.

طرفداران زندگی دوم، گاهی فمنیست‌های رادیکال انکارکننده جنسیت هستند و زن بودن را به عنوان الگوهای رفتاری نمی‌پذیرند. در فیلم «روح در پوسته» در نسخه اصلی با طراحی دراماتیک سازنندگان، رفتار مردانه‌ای از خود بروز می‌دهند یا مارکسیست‌هایی که طبقه اجتماعی‌اشان را نمی‌پذیرند و ایسم‌های مختلف بشری، برای ارتقا زندگی در مجاز، عمدتا طرفدار نظریه در حال گسترش زندگی دوم هستند.

به هر حال وضعیت موجود که در واقع باید عبارت واقعیت‌های موجود را در مورد آن بکار ببریم، هیچگاه با خواست و مطالبه عمومی بشری سازگاری ندارد و آرمانشهری که سینما در قالب فیلم «بازیکن شماره یک آماده» به عنوان رسانه تاثیر گذار جهانی به مردم معرفی می‌کند، زندگی دوم است. این زندگی تمامی نگره‌های ایدئولوژیکی که با واقعیت خودش سازگار نیست را نفی می‌کند.

مفاهیم علمی و فلسفی مثل «سوپر ایگو»، «فراخودی» در شخصیت سازی و  حتی کالبد سازی در زندگی دوم محقق می شود. در اویسیس هر شخص یک فرا خود خلق می‌کند و مفهوم خلق یکی از عناصر قابل بحثی است که بشر در مرحله زندگی ذهنی ماقبل اینترنت در منظومه های حماسی بدان دست می‌زد و امروز ایگوهایی که در اویسیس می‌سازد با کالبدهای ساده انسانی اش متفاوت است.

اما مهمترین مسئله در اویسیس برنده شدن در یک بازی بزرگ و کشف کلید اویسیس است و هر فردی که کلید را پیدا کند، می تواند در اویسیس حاکمیت داشته باشد. سفر در اویسیس بسیار ساده است و انسان تا بی نهایت می‌تواند در آن پرواز کند و به رویاهای فرابشری دست پیدا کند و محیط اویسیس است که انسان را از ایگوی خودش دور می‌کند و به سوپر ایگو نزدیک می‌کند. در اویسیس انسان دیگر مخلوق نیست، بلکه کاملا در مقام خالق قرار دارد و انگاره‌ای که موجب اغنای بشری می‌شود زیستن در vision است.بشری که نمی‌تواند در عالم vision  باشد اما به لطف زیستن در زندگی دوم عالم vision را تجربه می‌کند.

در فیلم ماتریکس شورشیان علیه فضای مجازی ساختگی قیام می‌کنند اما  در اویسیس اغلب هواداران زندگی دوم، شخصیتی فراتر و اسطوره‌ای تر ساخته‌اند و قیام آنان برای حفظ ماتریکس است. ساکنان اویسیس، با ارتقا ذهن با شرکت در یک مسابقه سعی می‌کنند تا نسخه ارتقا یافته تر خود را در مجاز امتحان کنند. جهان خلق شده اویسیس، با مفهوم آواتاریسم نسبت تنگاتنگی دارد. در فرآیند آواتار کردن، هر فرد کالبدی که نمی‌تواند داشته باشد و بدان دسترسی  پیدا کنند را آواتار می‌کند.

آواتار منتج از طریقت‌های تائویسسم ، بودیسم و هندویسم ، بازتناسخی استخراج شده و برآمده از مفاهیم ایدئولوژیک شرقی، سرفصل مهمی برای مشارکت در زندگی دوم به شمار می‌رود. در پایان فیلم آواتار البته این مفهوم بر اساس نگره‌های تائوییستی کامل می‌شود، یک ذهن که معادل روح نیز می‌توان آنرا تلقی کرد، توسط انرژی که توسط درخت حیاط ممکن می‌شود، انتقال کالبد را از انسان به یک ناوی (موجودی که خصلت‌های بشری دارد) ممکن می‌کند.

 در فرآیند آواتار سازی تولید و بازتولید کالبد یکی از مولفه های مهم است. اما در جهان اویسیس این بازتولید، کالبدی کاملا مجازی است. لازم به ذکر است که در سال ۲۰۰۹ فیلمی با عنوان بدل‌ها – جانشین‌ها – (Surrogates) نمایش داده شد  که به مفهوم جایگزینی کالبد انسانی به شکلی واقعی می‌پرداخت و آواتار داشتن به عنوان یکی از نشانه‌های پسامدرنیسم معرفی شد.

آواتاریسم در فیلم «بازیکن شماره یک آماده» به شکل مجازی در جهان اویسیس به صورت رابطه یک خالق و یک موعود در رابطه جیمز هالیدی و پرزیوال تعریف می‌شود. آواتار ریشه در کلمه آواتاراس دارد. آواتار سازی در تلقی تائو و بودیسم هندویی، به معنای فروکاست  و حلول در یک انسان، ماهی، لاکپشت، گاو و یکی از موجودات یازده گانه است.  حالا این مفهوم  در طریقت‌های شرقی تغییری ایدئولوژیک یافته و چاشنی نومسیحیت اوانجلیستی شده و به عنوان حلول خدا در منجی تحلیل  می‌شود. برای استناد سینمایی می‌توان به فیلم «ایکس من:آخرالزمان» مراجعه کرد.

از مرگ جیمز هالیدی مدت‌ زیادی می‌گذرد،اما زندگی مستمر و جاویدان او  در اویسیس با آواتار جدیدش ادامه دارد و موعود بودن را از آواتار خودش به آواتار  وید – پارزیوال – منتقل می‌کند.

شادمانی پایان و هپی اند فیلم با پرسشی جدی مواجه است. وقتی زندگی مجازی و اسطوره شدن در زندگی دوم زندگی اول را خواهد ساخت. Word bealding  مجازی ودنیای  ذهنی زندگی دوم، با اینکه  کشف رمز شده چه ارزش و اعتباری برای منجی اویسیس خواهد داشت؟ این تمدن، با کشف راز، به پایان رسیده است، استمرار حیات آن چه ارزش و اعتباری خواهد داشت؟

جامباتیستا ویکو فیلسوف سیاسی و تاریخ‌نگار اهل ایتالیا در عصر روشنگری می‌گوید:" تمدن با خرافه شروع می‌کند و با میت و اسطوره به اوج می‌رسد و در نهایت به مکتب و سپس به فرهنگ مکتوب انسان‌های ذهن گرا تبدیل  خواهند شد. یعنی در فیلمی سفر می‌کنیم که انسان با آواتارش(میت و اسطوره‌اش) بیشتر زندگی خواهند کرد و حیات ذهنی‌اش در دورانی که اسپیلبرگ نشان می‌دهد، تمدن فروپاشیده است.

در چنین شرایطی ویکو اشاره می‌کند زمینه برای فروپاشی بیشتر فراهم خواهد شد.  چون تعادلی میان جهان واقعی و مجازی وجود ندارد و در نهایت شادمانی و پیروزی  پوچ خواهد بود. در عصر برتری زندگی دوم، به استناد کتاب و فیلم، جهان واقعی به عصر انحطاط در اخلاق و فقر گستره رسیده است و زیبایی ‌های زندگی بشر در جهان مجازی تجلی یافته است.

در فیلم اسپیلبرگ هدف بشر انطباق سوژه و ابژه است، وقتی در زندگی دوم نوعی انطباق‌ناپذیری میان آنچه که در عالم بیرون وجود دارد با ذهنیت بشری مبتنی بر زندگی دوم بشر رخ می‌دهد،  ذهن فردی به ذهن جمعی تبدیل نمی‌شود و ساختار دموکراسی مبتنی بر جمع‌گرایی فروخواهد پاشید. جامعه‌ واقعی که اسپیلبرگ تصویر می‌کند، دوران فروپاشی را پشت سر می‌گذارد و دیکتاتوری پست ساینتیسم در حال تکامل است، این نقطه پایان سرمایه‌داری مبتنی بر جهان مجازی است. چون سرمایه داری برای احیا گوشه چشمی بزرگی به عصر مجازی دارد.

فیلم اسپیلبرگ رسما اشاره می‌کند که   در عصر انطباق ذهن و عین نیستم. تمدن به نقطه ای می‌رسد که فراانسان‌های علم‌گرا و غرق شده در ماتریکس فروخواهند پاشید. نوعی انحطاط در حقیقت زندگی بشری رخ خواهد داد. خطر بزرگی که تمدن‌ها را تهدید می‌کند و در بافت زندگی مجازی و اینترنت نهفته است. اساس  هستی شناسی که تمامی فلاسفه چندین قرن با آن دست به گریبان بودند معنای دیگری پیدا خواهد کرد و علم بر فلسفه پیروز خواهد شد.  زندگی دوم تا زمانی که در خلق اسطوره‌ها نمود پیدا می‌کرد، کاملا ذهنی و زمانی که در اینترنت ساخته می شود کاملا مجازی و سایبری تلقی می‌شود.

اما نکته جالب اظهار نظر ارنست کلاین است، نویسنده‌ای که اسپیلبرگ، فیلمش را از روی کتاب او ساخته است و آنرا به سواری شهربازی آینده در فضای مجازی تشبیه می‌کند که هیچ‌گاه از حرکت بازنمی‌ایستد. به همین دلیل فیلم ، برداشت متفاوت‌تری نسبت به کتاب  عرضه می‌کند که سینمایی تر از خود کتاب است.

پس از ساختن فیلم‌های تاریخی و موضوعات سیاسی اسپیبرگ به داستان‌گویی فیلم‌های تخیلی خود در دهه هشتاد بازگشته و تفریحی‌ترین مسئله ایدئولوژیک برای او بازگشت فرازمینی‌ها نیستند، بلکه مسئله آینده‌نگرانه او جهان آینده در قالب ماتریکس ساخته انسان است.

«فیلم بازیکن شماره یک آماده» اثر بشدت پیچیده‌ای است و برای تماشاگر عام سردرآوردن از آن نمی‌تواند ساده باشد، اما اسپیلبرگ هفتاد و یک ساله هر نگره پیچیده‌ای را طوری می‌سازد که بچه هفت ساله تا آدم‌های سالمند بتوانند با فیلم ارتباط برقرار کنند.

فیلم از یکطرف داستانی درون بازی کامپیوتری واقعیت مجازی موسوم به اویسیس، جهانی قائم به ذات است که در آن بازیگران هویت دلخواهی برای خودشان انتخاب می‌کنند. ابزار بازی گسترده است، از نقاب تا چیزهایی که در عالم مجاز برای خودشان ساخته‌اند به آن‌ها امکان شنیدن و دیدن و حس کردن دنیای مجازی را می‌دهد و همه چیز را در آنجا حس می‌کنند.

در این مسابقه قهرمانان فیلم یعنی وید (تای شریدان) در مجاز معروف به پرزیوال و همدست او در بازی سامانتا( اولیویا کوک ) معروف به آرتمیس با دار و دسته سوداگرانی در رقابت هستند که با کشف سرنخ‌هایی می‌خواهند به ثروتی که خالق اویسیس وقف کرده دست پیدا کنند و همینطور کنترل این دنیا را بدست بگیرند، در حالیکه قهرمانان فیلم می‌خواهند این دنیای مجازی را آزاد و مجانی نگاه دارند. ثروتی که به عنوان جایزه درنظر گرفته شده، یعنی نیم تریلیون دلار مجازی نیست و کاملا واقعی است.

فیلم بین این دو جهان در حرکت است، هر چه جلوتر می‌رود جهان واقعی تاثیر بیشتری بر دنیای مجازی می‌گذارد و مخاطب بیشتر با وید و سامانتا همذات‌پنداری می‌کند. واقعیت مجازی هر چند زرق و برق بیشتری دارد اما به قول اسپلیبرگ به صورت یک مغز جمعی، خشونت ، تهاجم بی وقفه و خودبزرگ پنداری انفرادی عرضه می‌کند. اویسیس جهانی است که جای معنویت را در آن پرستش احساساتی خدایان بی ارزش فرهنگ عامه گرفته‌اند.

هر چند شخصیت های اصلی فیلم دوستش دارند و تلاش می‌کنند که از متلاشی شدن  آن جلوگیری کنند اما تماشاگر آن را دوست دارد. جهان واقعی دنیای مخروبه و درهم شکسته‌ای است که  دنیای مجازی بر آن ارحجیت دارد. اما فیلم چنان سردرگم است که نمی‌دانیم استیون اسپیلبرگ در مقام هشدار دهنده قرار دارد یا تایید کننده؟

 فیلم در مورد یک تهدید بزرگ، زندگی دوم، است. پس چرا با آن پایان خوشحال، مولف این تهدید بزرگ را ستایش می‌کند. فیلم بر این مسئله تاکید ندارد که  جهان سال ۲۰۴۵ آینده‌ای بدبینانه و تلخی است و با همه تلخی‌ها در عالم واقعی، سرگرم کننده است. اسپیلبرگ با تسلط یک استادکار با تجربه به یک زبان سینمایی تازه دست یافته و راهکار تازه‌ای برای بیان فلسفه انسانگرایانه و اومانیستی در عصر مجازی پیش رو یافته است.

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.