چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۵۹

یادداشتی به مناسبت روز جهانی قدس؛

چرا صنعت سینمای ایران به سراغ دشمن صهیونیستی نمی رود؟

صنعت سینمای ایران و دشمن صهیونیستی

سینماپرس: صنعت سینمای ایران در طول سال ها گذشته به مضامین ضد صهیونیسمی در آثار بسیار محدودی توجه نموده و گویی هیچ عزم مشخصی در پشت پرده صنعت سینما و حتی سریال سازی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی دیده نمی شود که بتواند ضمن رعایت غنای داستانی، اقدام به تبیین ماهیت صهیونیسم به عنوان دشمن غیرقابل مذاکره و غیرقابل تغییر انسان مسلمان ایرانی بپردازد.

سید علی فاطمی / رسانه های تصویری هر کشوری با هر فرهنگ و اعتقادی در جهت آرمان ها و ارزش های خود گام بر داشته و در تلاش هستند تا هر چه بهتر و بیشتر به موضوعات و دغدغه های خود بپردازند و در این راه طبیعتا از هیچ کوششی مضایقه نمی کنند و در این مسیر با تعریف چهار گروه: دوست، رقیب، حریف و دشمن؛ به تنظیم تولیدات رسانه ای خود پرداخته و صد البته در اکثر مواقع علیه دشمنان و متجاوزان به آرمان ها و اهداف کشورشان در مجموع تولیدات رسانه ای و بوِزه در فیلم هایشان موضع گیری شفاف و رسمی می نمایند و با ابزار تصویری که در اختیار دارند به تولید آثاری با داستان های جذاب و با فرم مناسب در جهت تبیین ماهیت و اهداف دشمنان و متجاوزان به جامعه برآمده و با ترسیم برتری و غلبه خود بر ایشان و ارایه تصور خودباورانه به جامعه، سمت و سوی رسانه ای خود را به صورتی کاملا غیر مستقیم در مسیر آموزش دشمن شناسی تنظیم و حفظ منافع ملی و عقیدتی را سرلوحه اقدامات رسانه ای خود قرار می دهند.



در این رابطه مثال های زیادی می توان از کشورهای مختلف آورد که کاملا در جهت سیاست های کلان کشور خود گام برداشتند و توانسته اند اثر گذاری های زیادی بر تثبیت آرمان های خود داشته باشند که شاید  بدیهی ترین مثال آن صنعت سینمای هالیوود است که سالانه تعداد مشخصی از تولیدات خود را به آثاری در رابطه با سیاست های کلان ایالات متحده آمریکا در سطح داخلی و بین المللی اختصاص می دهد و سوای نظر از وجاهت اقتصادی این تولیدات، اقدان به عرضه گسترده و بدون انتفاع مالی آن در بازار های جهانی می نماید.


ایالات متحده آمریکا که به واسطه سیاست های استعماری و سلطه طلبانه خود با کشورهای زیادی مشکل های بنیادی  دارد همواره تولید آثاری علیه کشورهایی مثل روسیه یا شوروی سابق، ایران، کره شمالی و... در دستور کار خود قرار داده است که شاید مشهود ترین نمود آن را بتوان در تولیدات سینمایی این کشور در تقابل با بلوک شرق و شوروری سابق معرفی نمود؛ تقابلی که به صورت رسمی ۵۰ سال به طول انجامید و حتی پس از فروپاشی شوروری نیز همچنان در تولیدات رسانه ای این کشور از جایگاه برجسته ای برخوردار می باشد. البته باید توجه داشت که پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ هجری شمسی، رویکرد رسانه ای این کشور به سمت تعریف دشمن جدیدی با عنوان جمهوری اسلامی تغییر سمت داده و امروزه ایران اسلامی به عنوان دشمن رسمی ایالات متحده در عموم تولیدات سینمایی هالیوود جای خوش کرده است.



فیلم سینمایی آرگو (Argo) محصول سال ۲۰۱۲ میلادی را می توان به عنوان یکی از نمونه تولیدات برجسته هالیوود در زمینه تبیین و تعریف دشمن ارزیابی نمود؛ اثری که در سال ۲۰۱۳ میلادی برنده جایزه بهترین فیلم اسکار گردید و سبب شد تا بیش از پیش متوجه این موضوع شویم که هالیوودی نه تنها به ساخت چنین فیلم هایی اقدام به تخریب دشمنان خود می نماید، بلکه به منظور دیده شدن هرچه بهتر این گونه آثار و شویق مخاطبان جهانی از برای پیگیری تماشای این تولیدات، جوایز مهمترین جشنواره های سینمایی خود را به آن ها اختصاص می دهند و با این اقدام فیلمسازان خود را بیش از پیش به ساخت و تبیین چنین دشمنی تشویق نموده و در جهت ایجاد تصویری مشترک از دشمن در اذهان عمومی جهانیان تلاش ویژه ای می نمایند.



البته رویکرد صنعت سینمای هالیوود اتفاقی است که نقطه عکس آن در کشور ما رخ می دهد و سالانه نه تنها شاهد تبیین دشمن در تولیدات سینمایی خود ساخت چنین فیلم هایی در صنعت سینمای ایران نیستیم بلکه معدود فیلم هایی که در جهت ترسیم و تبیین دشمن و معرفی آن به جامعه، با مشقت های فراوان ساخته می شود نیز مورد توجه هیچ جشنواره داخلی قرار نمی گیرد و حتی از مهمترین جشنواره های سینمایی کشور نیز طرد می شوند.



با تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، در کنار مفاهیمی که در راستای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که شالوده ی اصلی انقلاب اسلامی را تشکیل می دادند و ... مفهومی به نام  صهیونیسم بیش از پیش نزد جامعه اسلامی-ایرانی مطرح شد و باعث شد که تا جامعه موضع قطعی و مشخصی در رابطه با رژیم غاصب صهیونیسم داشته باشند و این موضع  از ایران اسلامی به کشورهای دیگر اسلامی نیز منعکس و تسری یافت و به عنوان یکی از دشمنان غیر قابل تغییر ایران اسلامی مبدل گردید.



همین دشمنی اساسی و آشتی ناپذیر با صهیونیسم سبب شد تا یکی از ایام شاخص در سال به نام روز قدس نام گذاری و به دستور امام خمینی در راستای تبیین جایگاه و حقانیت این دشمنی و در جهت دفاع از ملت های تحت ظلم و بالاخص ملت مظلوم فلسطین نام گذاری گردد. البته انتظار میرفت که تبیین این دشمنی به عنوان مطالبه جهانی و اسلامی در رسانه های تصویری و به خصوص در زمینه ی صنعت سینمای ایران از جایگاهی ویژه برخوردار گردد و جریان سینمای داستانی کشور که ابزارهای مناسبی را نیز در اختیار دارد به شکل گسترده ای در طول چهل سال گذشتع، اقدام به طرح دراماتیک این دشمنی از زوایای دید مختلف و در ژانرهای گوناگون مبادرت ورزند، که مع الاسف همچنان آرزویی محقق نشده می باشد!



جای تاسف است که صنعت سینمای ایران در طول این سال ها به مضامین ضد صهیونیسمی در آثار محدودی توجه نموده و گویی هیچ عزم مشخصی در پشت پرده صنعت سینما و حتی سریال سازی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی دیده نمی شود که بتواند ضمن رعایت غنای داستانی، اقدام به تبیین ماهیت صهیونیسم به عنوان دشمن غیرقابل مذاکره و غیرقابل تغییر انسان مسلمان ایرانی بپردازد.



نتیجه این بی توجهی در طول چهل سال گذشته سبب شده است که فقط به اندازه تعداد انگشتان دو دست آثار تصویری قابل قبول در عرصه رسانه ای کشور و در جهت تبیین و معرفی صهیونیسم وجود داشته باشد.


صهیونیسم جنبشی ضد بشریت است که ضمن اهانت به قبله‌ی اول مسلمانان در این عصر، بسیاری از مراکز محترم دینی را به عنوان سرمایه های اصیل انسان و انسانیت با تخریب و توهین و زوال مواجه ساخته است؛ جامعه‌ای جعلی که در حساس ترین نقطه‌ی جهان اسلام، از آغاز شکل‌گیری تاکنون، نقش یک پایگاه نظامی و امنیتی و سیاسی برای دولت های استکباری با محوریت غرب استعماری ایفا نموده که به علل گوناگون، دشمن اتحاد و اعتلاء و پیشرفت کشورهای اسلامی است و در این راستا از صهیونیست ها همواره همچون خنجری در پهلوی امت اسلامی استفاده نموده اند.




شاخص ترین این آثار فیلم سینمایی شکارچی شنبه به کارگردانی و نویسندگی پرویز شبخ طادی می باشد که برخلاف بایکوت در فضای اکران و در محافل سینمایی کشور، مورد تحسین فراوان جامعه و بالاخص رهبر معظم انقلاب قرار گرفت و استقبال ویژه مخاطبان نشان داد که چنین آثاری به راحتی  قابلیت جذب بیننده را نیز دارند.


فیلم سینمایی شکارچی شنبه که به موضوع شکل گیری صهیونسیم در فلسطین پرداخته است در بیست و هشتمین جشنواره فجر از جشنواره کنار گذاشته شده بود که البته  با وساطت برخی از مسئولین وقت سینمایی کشور و بالاخص معاونت سینمایی وقت، اگر چه به بخش مسابقه بازگشت داده شد، اما با بی مهری ویژه هیات داوران و به نوعی عدم دیده شدن در فضای جشنواره همراه گردید. فیلمی که با نقش آفرینی علی نصیریان در نقش یک یهودی تحسین های بسیاری از منتقدین را برانگیخت و بارها بارها از شبکه های سیما نیز پخش شد.




همچنین صدا و سیما که باید سردمدار تولید آثاری از این دست باشد در طول این سال ها نتوانسته است به خوبی از پس چنین نقش خطیری براید و تعداد سریال ها و مجموعه های تلویزیونی که به این موضوع مهم پرداخته اند نیز بسیار اندک بوده و در این میان حتی می توان به سریال مدار صفر درجه ساخته حسن فتحی اشاره کرد که سوای نظر از برخی ابهامات محتوایی خود، با دستاویز قرار دادن یک داستان عشقی در میان جنگ جهانی دوم بین یک پسر ایرانی و یک دختر یهودی سعی داشت که به صورت جزئی به این مسئله بپردازد؛ اثری که با رویکرد محافظه کارانه شدیدی تولید گردیده بود و همین محافظه کاری در بیان موضوعات موجب شد تا این اثر نتواند ابعاد گسترده مفهوم صهیونیسم و مظلومیت مردم فلسطین را تبیین و تنها یک درام عاشقانه و بعضا مبتذل را در ذهن مخاطبان خود ترسیم نمایند.


متاسفانه در طول سال های اخیر تمام بضاعت رسانه ای کشور و بالاخص تولیدات سازمان عریض و طویل صدا و سیما، در تبیین صهیونیسم محدود به تولید ویدئو کلیپ های دو تا سه دقیقه ای با مضمون و مظلومیت مردم فلسطین شده است! تولیداتی که بعضا ماهیت اهدایی داشته و از تولیدات خود سازمان نبوده است و به عنوان محصولات مراکز فرهنگی دیگر نهادها قلمداد و صدا و سیما تنها نقش پخش کننده آن را ایفا نموده است. پس باید بررسی نمود که چرا این سازمان تاثیر گذار با این طول و عرض مادی و معنوی، تولیدات چنین محتوایی را وظیفه خود ندیده است و یا اساسا چرا نتوانسته است آثار قابل ملاحظه و قابل قبولی در فضای داستانی تولید نموده و بجای آنکه مخاطبان شبکه های مختلف سیما را درگیر داستان های عشق و عاشقی این و آنی سازد و ... ایشان را با ابعاد مفهوم صهیونسیم آشنا ساخته و سازوکار دشمنی این دشمن را به صورتی دراماتیک از برای مخاطبان خود تبیین نماید.



جالب است که بدانیم دست آورد صنعت سینمای ایران در دهه اول انقلاب اسلامی را می توان تنها در تنها دو اثر سینمایی خلاصه نمود؛ یکی با عنوان سرب، به نویسندگی و کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۶۷ هجری شمسی و دیگری با عنوان آتش پنهان، به نویسندگی و کارگردانی حبیب الله کاووش در سال ۱۳۶۹ هجری شمسی، خلاصه نمود؛ آثاری که با توجه به موضوع فلسطین تولید شده بود و متاسفانه در هر دو این آثار، تطهیر وجهه  و تعریف تعارضات اقلیت یهودیان غیرصهیونیست، با مشی و جنایات یهود بین‌الملل و صهیونیسم جهانی، به عنوان اولویت اصلی انگاشته می شود.




کارنامه صنعت سینمایی کشور نیز در این رابطه مشخص است و در طول این سال ها ما فقط شاهد افتخار به تعداد محدودی تولید و بازپخش آثاری بودیم که توسط افرادی خاص در دوره هایی مشخص ساخته شده است. به عنوان مثال فیلم سینمایی بازمانده ساخته مرحوم سیف الله داد که از معدود آثار ماندگار این حوزه محسوب می شود و بارها بارها در طول سالیان گذشته به عنوان تنها دستآورد سینمایی کشور، در هر محفل و مجلسی مورد تقدیر قرار گرفته و به عنوان یکی از تنها دستاوردهای سینمای ایران از شبکه های مختلف سیما در ایام روز قدس در تمام سال های گذشته پخش شده است و دریغ از اینکه در این سال ها اثری هم پایه و هم ردیف این اثر در سینما و تلویزیون ما ساخته شود و گویی صنعت سینمای ایران در بازتولید چنین اثری عقیم شده است و اساسا نمی تواند با استفاده از امکانات بصری روز که نسبت به بیست سال پیش بسیار پیشرفته تر شده، اثری حتی بهتر از بازمانده در راستای منافع ملی و عقیدتی خود بسازد و جایگاه و نقش دشمن قسم خورده خود یعنی نظام صهیونیسم را برای مخاطبان مشتاق و علاقمند خود به تصویر بکشد.



آیا سینمای ایران بضاعت نداشته و یا نخواسته است؟ مدیران فرهنگی و سینمایی بودجه و امکانات در اختیار نداشته اند یا نخواسته اند؟ از میان قریب ۲۴۰۰ فیلمی که در دهه های گذشته در سینمای ایران ساخته شده اند، تنها تعداد محدودی اثر به طور مستقیم با موضوع فلسطین و رژیم صهیونیستی مرتبط است و از میان آنها تنها فیلم های سینمایی نام آشنایی همچون بازمانده و شکارچی شنبه در طراز استراتژیک قرار می گیرند و به این ترتیب اولین اثر قابل قبول سینمایی ایران در زمینه ی د فاع از مردم فلسطین، فیلم سینمایی بازمانده ساخته زنده یاد سیف‌الله داد است که محصول سال ۱۳۷۳ هجری شمسی است و ۱۵ سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی تولید شد.




البته ما نیز در آثاری مانند فیلم سینمایی سی و سه روز ساخته جمال شورجه توانسته ایم ابعاد گسترده ای از مناسبات رژیم صهیونیستی را نشان دهیم اما همواره در به تصویر کشیدن چهره ی واقعی و خبیث این رژیم در دشمنی با ملت ایران موفقیتی در پی نداشته ایم و تنها در داستان هایی که در این حوزه طراحی شده است به حضور افرادی ایرانی اکتفا نموده ایم که که فریب خورده دستگاه های موساد و ... بوده اند و به عنوان کاراکتر در فیلم ها یا سریال ها حضور داشتند.


به راستی چرا رسانه های ایران نمی توانند به ترسیم دشمن بپردازند؟ و دشمنان ایران اسلامی را آنگونه ترسیم سازند که آن ها سعی می کنند در آثار خود چه تلویزیونی و چه سینمایی به ارزیابی موقعیت و جایگاه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در تولیدات خود بپردازند و حتی بارها و بارها در سریال ها و فیلم های سینمایی هالیوودی شاهد حضور شخصیت های ایرانی یا نقل و حرفی از ایران بوده ایم که این اتفاق به انواع مختلف در آثار هالیوودی تکرار شده است.




از معدود آثاری که شاهد حضور نسبتا پررنگ افراد اصلی سازمان موساد در فیلم بوده ایم می توان به فیلم سینمایی روباه ساخته بهروز افخمی اشاره کرد که در آن شخصیتی با بازی جلال فاطمی حضور داشت که به برادر نتانیاهو شناخته می شد و در این فیلم  سعی بر طراحی شخصیتی خاکستری برای او جهت نمایش ابعاد گسترده پشت پرده صهیونیسم و سازمان موساد بود البته در این فیلم هم این شخصیت یکی از کاراکترهای فرعی بود ولی به طور کلی میتوان این اثر را در به تصویر کشیدن بخشی از ابعاد موساد قابل قبول دانست.


در مجموع موضوعی که بسیار نگران کننده می باشد، عدم دغدغه مندی فیلمسازان جوان و پیشکسوت سینمای ایران نسبت به منافع ملی و عقیدتی ایران و لزوم ساخت آثاری برای آرمان های خرد و کلان کشور است و همچنان باید امید داشت که پس چهل سالگی انقلاب اسلامی، اتفاقات مبارکی در حوزه ی رسانه ای کشور و بالاخص در تولیدات صنعت سینمای ایران بیافتد



ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.