به گزارش سینماپرس، وقتی سخن از تبلیغات میشود به بخش مهمی از فرآیند تکمیل یک محصول از مرحله پیش تولید تا پس تولید میرسیم و تبلیغ محصولات فرهنگی هنری در کشورهای مختلف به عنوان یکی از راه های رسیدن به کسب درآمد مورد توجه ویژه کمپانی ها قرار میگیرد ولی در کشورمان به دلیل نبود ساز و کار مشخص و همچنین کمبود افراد خلاق در امر تولید و تبلیغ معمولا به مواردی تکراری، پیش پاافتاده، تقلیدی و حتی ضدتبلیغ درباره تبلیغات فرهنگی میرسیم. از طرفی به طور مداوم آگهی های بازرگانی را لابه لای پخش سریالها و برنامه های تلویزیونی می بینیم که با کمترین خلاقیت تنها روی اعصاب مردم راه میروند و حتی تبلیغ کالاهایی را می بینیم که از استانداردها و ضمانت کیفی لازم برخوردار نیستند. همچنین تبلیغ مصرف گرایی و تجمل گرایی و تشویق مردم به زندگی لاکچری در میان انواع برنامه های تلویزیونی وجود دارد. در طراحی پوسترها و بنرهای تبلیغاتی هم هیچ نکته خلاقانه ای وجود ندارد و در نهایت میتوان ردپای کپی کاری طراحان را از نمونه های خارجی پیدا کرد.
اگر سری به بیلبوردها و بنرهای سطح شهر هم بزنیم، با وضعیت بهتری مواجه نخواهیم شد. برخی از تبلیغات از عفت و حیای فرهنگ ایرانی تبعیت نمیکنند و بعضی هم در بدترین مکان ممکن نصب شده اند و تنها هزینه ای بر دوش صاحبان آثار گذاشته اند و ثمری ندارند. نظارت مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما و سازمان زیباسازی شهرداری از کمترین میزان برخوردار است و تنها ملاک پخش و نصب تبلیغات، پرداخت پول توسط صاحبان و به بهانه کسب درآمد است. تلویزیون در حالی از کسب درآمد برای کسری بودجه حرف میزند که مشخص نیست این تشکیلات رسانه ای حیاتش را در گروی چه مواردی میخواهد ادامه بدهد و وجود این همه شبکه وقتی برای مخاطب ایرانی همراه با آرامش و درس آموزی و تفریح سالم نباشد، پس چه کارکردی میتواند داشته باشد.
وزارت ارشاد در حالیکه قوانین و مقررات تبلیغاتی کشور را در سال ۱۳۹۲ به تصویب رسانده است و از قانون مصوب سال ۱۳۵۸ به قانون فعلی رسیده است، خود را هنوز ملزم به نظارت پیگیر و جدی بر نحوه تبلیغات نمیداند و حتی به تازگی مدیر کل دفتر تبلیغات و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد وجود هرگونه محتوای نامناسب در تبلیغات را انکار میکند. فضای مجازی که دیگر بی در و پیکرترین محیط رسانه ای است که نه جغرافیا و نه صاحبی دارد. هر کسی میتواند هر دروغی را به اسم تبلیغ برای محصولی ارائه کند و بازارگرمی نماید. روابط عمومی چی ها و زردنویس های مجازی تنها در گروی گرفتن پول از فیلمی حمایت میکنند و در غیر اینصورت تبدیل به دشمن خونی آن فیلم میشوند. همین الان اگر سری به کانال های تلگرامی بزنیم با ماهیت افراد و گروه هایی پی می بریم که مدام دم از مستقل بودن میزنند و دیگران را به وابستگی محکوم میکنند اما در واقع جیب شان و حیاتشان به پول فلان فیلمفارسی ساز وابستگی کامل دارد. در چنین شرایطی تشخیص محصول با کیفیت و بی کیفیت برای مخاطبی که این ساز و کار فاسد را نمیداند، به غلط انجام می پذیرد و بسیاری از محصولات ارزنده و سالم فرهنگی و هنری یا جایی در تبلیغ پیدا نمیکنند یا بازنده قمار رسانه ای میشوند. پشت پرده تبلیغ محصولات و آمارهای ساختگی و اخبار دروغین را میتوان این روزها در فضای مجازی و حتی در میان رسانه ها و خبرگزاری های قانونی پیدا کرد. اینها همه نشان دهنده عدم وجود هرگونه نظارت رسانه ای است. حتی کار به جایی رسیده که تبلیغ مشروبات الکلی و استخدام کمک راننده زن برای سفر جاده ای و منشی زیبارو به راحتی از طریق یک سایت تبلیغاتی انجام میشود بدون اینکه شرایط ادامه فعالیت این سایت مختل شود. شرایط گزارشات تصویری آپارات و سوژه های گاه غیراخلاقی اش هم که دیگر زبانزد است اما وابستگی ها باعث استمرار هر نوع فعالیتی میشود.
یکی دیگر از روشهای سوء استفاده کننده در فضای رسانه ای، استفاده تبلیغاتی از شرایط روز جامعه است. همین الان تکلیف اکران فیلم «زهر مار» اولین ساخته سینمایی جواد رضویان برای عید فطر نامشخص است. تبلیغات این فیلم در فضای مجازی را اگر در روزهای گذشته رصد کنیم، همگی حاکی از سوء استفاده از شرایط مداحان در سالهای گذشته بوده است، در حالیکه در تبلیغات مجازی این فیلم مواردی مثل اسلحه کشیدن مداح به چشم میخورد، این فیلم ضعیف تنها تشابهش با این مسائل، وجود یک مداح به عنوان شخصیت اصلی است. شخصیتی که میتوانست هر شغل دیگری هم داشته باشد. در تبلیغات فیلم «شبی که ماه کامل شد» که بنا بر تعطیلی سینماها از ساعت ۱۷ روز ۱۵ خردادماه باید اکرانش آغاز شود، چند مورد تخلف برای فروش بلیت پیش از این ساعت وجود دارد. در سوی مقابل فیلم توقیفی «خانه پدری» در چندین مورد به اسم نقد و بررسی کارشناسانه در سالنهای مختلف شهر به نمایش درآمد و برای فروش آن بلیت مردمی فروخته شد.
گاهی این سوء استفاده تبلیغاتی به شکل دیگری هم درمی آید. مثلا در روزهایی که جامعه ایران در شوک قتل یک زن توسط تکنوکرات شناخته شده قرار گرفته است، کارگردان و نویسنده فیلم جنجالی و ضعیف «زندگی خصوصی» با انتشار سکانسی از فیلم و نوشتن یادداشت از خودشان هنرمندان پیشرو ساختند و رسانه هایی که در زمان اکران زندگی خصوصی جزو منتقدان این فیلم بودند، از چنین تفکر فیلمفارسی دفاع کردند. در یکی دیگر از خبرها در تبلیغات یک فیلم کوتاه هم به تشابه داستان آن به ماجرای شهردار سابق تهران اشاره شد و آن را آسانسوری برای بازارگرمی فیلم خود قرار دادند.
همه این موارد را کنار هم بگذاریم با یک وضعیت آشفته و سردرگم تبلیغاتی مواجه میشویم که طیف وسیعی از رسانه ملی تا فضای مجازی را در برگرفته است و هیچ مسئولی هم به خود زحمت نظارت و ورود به این فضای به هم ریخته را نمیدهد. در این بین بازنده اصلی فرهنگ ایرانی و مخاطب پاکدلی است که به دنبال کالای معقول و سالم ایرانی است.
*آوینی فیلم
ارسال نظر