در این روزها تصمیم رامبد جوان وهمسرش همچون تعدادی دیگر از سلبریتی ها به مناسبت تولد فرزندشان موجب انتقاد بسیاری از مردم شده، شخصی که با دست و پای کوبی ابراز دوستی خود به مردم ایران را فریاد زده و در قامت حمایت از کارگر ایرانی کالای ملی را تبلیغ می کرد. در برابر انتقادهای به حقی که به این شخص در تقابل ادعا و عمل در وطن دوستی و ترغیب و تشویق دیگران به این امر شده پست اینستاگرامی امیر مهدی ژوله نویسنده و کارگردان در حمایت از او قابل تأمل است. او در مقام دفاع، رامبد جوان را در مقام مهره ای که تنها نقشی تهی از اعتقاد بازی می کند قلمداد نموده و کذب ادعاهای او را در وطن دوستی و ملی گرایی بیان می دارد. این نکته بسیار حائز اهمیت است زیرا سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی در به کار گرفتن افراد معلوم الحال یا حتی مجهول و تریبون در اختیار گذاشتن آنان، به طرق مختلف در جهت سست کردن و بی اعتمادی مردم عمل می نماید! زیرا این خطاها ممکن است در کوتاه مدت روشی برای جذب مخاطب رسانه ملی باشد اما در دراز مدت نتیجه معکوسی حداقل در باورپذیری مردم خواهد گذاشت.
آقای ژوله مردم ایران را غمگین و افسرده و گریه بلد معرفی می کند تا رامبد جوان با ماموریتی که برایش تعریف شده به این مردم شادی و عزت نفس و مجالی برای خنده بدهد! حال آنکه درآمد حاصل از آن را برای تولد فرزندش در خارج از کشور صرف می نماید. این نکته محل مداقه است که در شرایط سخت اقتصادی ایجاد شده به واسطه مدیران غرب گرا که سلبریتی ها نقش به سزایی در جلب رای مردم و مدیریت افراد متبوع خود بر کشور ایفا کردند، انتظار می رود که اولا اندکی برای جبران اشتباه و ثانیا برای جامه عمل پوشاندن به توصیه و ارشادهای خود که به فراخور زمان و به مصلحت مردم را به آن فرا می خوانند، عمل نمایند؛ به همین دلیل آقای ژوله و دیگر دوستان و طرفدارن رامبد جوان می بایست که به ایشان سفره خالی فقرایی را که در ایام خاص به یکباره شمار دلسوزهایشان افزایش می یابد، گوشزد می نمودند تا ایشان هزینه سفر و دریافت تابعیت کشور دیگر را در ازای اثبات وطن دوستی خود در داخل و صرف فقرا نماید. ضمن اینکه کسی که در کشور خود شادی و احساس عزت نفس ندارد چگونه در القا آن به سایرین می تواند نقش ایفا کند نیز در جای خود جالب است؛ اما فرای این بحث ها، با هیچ نوع توجیه تراشی نمی توان بر توهین امیر مهدی ژوله مبنی بر ادعای غمگینی و افسرده بودن و گریه بلدی مردم ایران سرپوش گذاشت، بگذریم از اینکه ایشان به سبک نظرسنجی چهره ای رئیس جمهور محترم به این نتیجه رسیده اند و یا واقعا دلیل علمی و آماری برای این ادعای خود دارند اما اینکه چه قشری از مردم افسرده و چه قشری گریه بلدند با یکدیگر جمع پذیر نیستند. بدون بحث و آمار علمی هرکسی می تواند فرد غمگین افسرده را با گریه بلد مقایسه کند چرا که هدف و نوع گریه و همچنین خنده، در مردم نمی تواند در قاعده قیاس با نفس ایشان بگنجد. متاسفانه به دلیل ذائقه سازی های صورت گرفته و انگاره های غلطی که نشأت یافته از سیاست های اشتباه رسانه ها و بخصوص رسانه ملی در جامعه است و همچنین اختلال در مدیریت فرهنگی در بخش های مختلف، تعریف و نمونه صحیحی از شادی کاذب و واقعی در جامعه ارائه نشده و تنها با الگو برداری از رسانه های هدفمند خارجی برنامه هایی بی محتوا و با محوریت سرگرمی و موسیقی به خیال خنداندن مردم تولید و پخش شده، به همین دلیل ادرس اشتباه دادن ها به جامعه و تغییر ذائقه و پس از آن عملکرد مطابق و مورد درخواست چنین سلیقه ای در زمانی که فضای ولنگاری بر فرهنگ حاکم است هر شخصی که توان پاسخ به مطالبات ساختگی را با توسل به هر کاری هر چند سخیف، داشته باشد مقبول واقع می شود؛ حال آن شخص رامبد جوان باشد با تحرک بالا و خنده مصنوعی که در پس آن شادی واقعی متبادر نیست و چه بسا افسردگی نمود بیشتری دارد و یا فیلم های سینمایی باشد که با توسل به شوخی های جنسی و فحاشی و بی ادبی وسیله ای هستند برای تنزل فرهنگ و ادب غنی مردم ایران. قرار گرفتن در معرض تهاجم فرهنگی و پمپاژ شبانه روزی پیامهای متضاد با فکر و فرهنگ مردم توسط رسانه های بیگانه و اقدامات عجولانه و فکر نشده مسئولان رسانه ملی با توجیه غلط جذب مخاطب و میدان دادن های نسنجیده به سلبریتی ها و عوامل دیگری مانند مسائل مالی و افزایش تعداد شبکه ها و مسائل بسیاری که ذکر آن ها در این مجال نمی گنجد، از طرف دیگر تاثیرات سینما، تئاتر، انیمیشن و... که متفق با هم دست برتری در کپی برداری و هر آنچه منجر به عدم ابتکار و خلاقیت در ارائه الگوی صحیحی از سبک زندگی ایرانی اسلامی باشد، دارند، تلقی های غلطی در زمینه هنر ایجاد نموده و در یک جمله نسخه تقلبی از شادی و خنده واقعی دراختیار مردم قرار گرفته است. بنابراین در شرایطی که بسط ولنگاری فرهنگی قابل مشاهده است و فضا برای نفوذی ها در سطح بالایی فراهم است تا از سویی فرهنگ ملی مردم ایران را تخریب نموده و از سوی دیگر به همراه کم کاری رسانه ها مانع اطلاع مردم از واقعیت هایی که مردم کشورهای غربی را به غم و اندوه مبتلا نموده شوند، شاید مقصر امیر مهدی ژوله نباشد که غم و افسردگی را با گریه بلدی مردم ایران برابر می داند چرا که او تربیت یافته چنین شرایطی است و قطعا فرق بین شادی کاذب و واقعی و گریه از سر افسردگی و غم را با گریه بلدی ویژه و هدفمند مردم پرشور و عاطفه ایران را درک نکرده چرا که اگر تجربه آن را داشت متوجه علت گریه بلد بودن مردم و تفاوت در نوع گریه ها شده بود که نوع آن بسیار متفاوت از گریه کردن مردم کشورهایی ست که فرزند رامبد جوان را مستحق زندگی و به دنیا آمدن در آنجا می داند.
ارسال نظر