به گزارش سینماپرس، حمید اندرزچمنی کارشناس سینما و تلویزیون و دبیر وقت شورای فیلم و سریال معاونت اجتماعی ناجا در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری صبا قرار داده است، حضور پلیس را در مجموعه تلویزیونی «بوی باران» مورد نقد و بررسی قرار داده است.
متن یادداشت حمید اندرزچمنی به شرح زیر است:
«با وجود پتانسیل های عظیمی که در هنر و آثار هنری جهت تمدن سازی و شکل دهی به رفتار اجتماعی و فرهنگ زندگی مردم یک سرزمین وجود دارد و در بسیاری از کشورها، ارکان حاکمیتی آن را در مسیر خدمت به منافع ملی، افزایش قدرت ملی، ترسیم وجهه بین المللی و دیپلماسی عمومی به کار گرفته و می گیرند، ولی متاسفانه در بسیاری جهات ما چنین مسئولیتی را برای جامعه و مردم قایل نشده و احساس تکلیفی در این باره نمی کنیم.
در سینما و تلویزیون ما هر ساله مضمون های اجتماعی زیادی هستند که با طیف گسترده ای از رفتار و آداب و گفتار و کردار دستمایه تولیدات نمایشی قرار می گیرند که اگر درست به آنها پرداخته شود، می توان جامعه و افکار مردمان آن را هدایت و مدیریت کرد ولی متاسفانه با فلسفه بافی های سطحی و تراکمی از عشق و شور و حال، ترویج روحیه جامعه گریزی با رسوبات حسی برگرفته از نگاه های نهیلیستی در فضای اگزیستانسیالیستی اکثریت آثار سینما و تلویزیون کشور را شامل و با ترسیم بحران های فزاینده در ساختار ضد اجتماعی و عشق های مدفونی افکار عمومی را تحت تاثیر پاره ای از تکانه های عاطفی قرار داده و به تسخیر خود درآورده است. اما عمده تولیدات نمایشی در این دسته، نه تنها خدمتی به فرهنگ و آداب جامعه نداشته که بعضا با ترسیم غلط ساحت مثلث عاطفی، پارادوکس های جدای از عرف و شرع، سیاه نمایی، قباحت زدایی، پرده دری، تزریق ناامیدی، گرفتن باورهای الهی و ارزشی مخاطب ایرانی را به سمت ناکجاآباد و برهوتی دهشتناک سوق داده اند. آثاری که بعضا نتیجه آن با نواختن شیپور از سر گشاد آن هم با چند فقره لوس بازی های احساسی به ولنگاری فرهنگی رسیده و رواج پلشتی در مناسبات اجتماعی را دامن می زنند و چه بسا بعید هم نیست در آینده ای نه چندان دور به اضمحلال فرهنگی بیانجامد.
نظریه های علمی زیادی وجود دارد که تاکید و تایید دارند بر این مهم که بخش زیادی از شناختها، هیجانات و رفتارهای آدمی از طریق «مشاهده» الگوها و مدلهاشکل می گیرند. نیازی به حجت نیست که فیلم و سریال های تلویزیونی بیش از هر عامل دیگری امکان الگوگیری فوری و سریع را فراهم می سازند. به ویژه، مخاطبان اغلب به صورت ناهشیارانه با بازیگران محبوب خود، همانندسازی می نمایند و کنش ها و هیجانات خود را با آنان همانند و منطبق می سازند.
بروز و ظهور غم و اندوه و افسردگی و ترس، گسست نسلی و «کژروی های اجتماعی» همه و همه نشان می دهند که تولید آثار نمایشی گل درشت و مقوایی نرخ وقوع هر یک از این رفتارها و خلقیات و کنش های ناپسندیده و نکوهش شده فردی و اجتماعی را فزونی بخشیده و ناامنی و واهمه را در میان جماعات انسانی بسط و گسترش می دهند. بدون تردید در سایه مدیریت توام با نظارت و هدایت می توان موضوعات و مضمون هایی را دستمایه تولید فیلم و سریال ها قرار داد تا هماره نقش بی بدیل و شگرفی در پرورش و تقویت اخلاقیاتی همچون نوع دوستی، راستگویی، همدلی، مهربانی، شجاعت و احترام به دیگران داشته باشند و از همه مهمتر اثرات ژرف و ماندگاری در بهبود پیوندهای اجتماعی، تقویت روحیه جمعی، نزدیک شدن اذهان و قلوب ملت ها و گروههای اجتماعی به یکدیگر، بسط فرهنگ گفتگو (دیالوگ) و در ارائه راهکار برای گره گشودن از تعارضات اجتماعی و بین فردی بگذارند.
قتل، خشونت، خیانت، دورویی، طلاق عاطفی، ازدواج سفید، اعتیاد، قاچاق در کنار تصویر اگزجره ای از مردی که از شدت خوب بودن مانند یک قدیس ناجی یک زن افغان میشود و پزشک فداکاری که برای آزادی برادر لات و آشوبگرش محقانه خود را به آب و آتش میزند و با ریاکاری و تشویق خانم وکیل به تجسس در خانه و پلیس هایی که با رفتار و کردار فانتزی خود موقعیت های پر مضیقه ای را برای نیروی انتظامی در بحث اعتمادسازی بوجود آورده است…
سریال با خلق موقعیت های سرگردان خود پلیس را در سکانس باسمه ای در کمین مجرمین قرار داده و به کشتن می دهد و و و، مجموعه ای از انواع حماقت و رذالت هاست که در شصت و اندی قسمت به خورد مخاطبان داده است و من سال ها خواهد گذشت تا پاسخ سوال خود را بگیرم که واقعا چرا مضمون های اجتماعی مناسب در هنر هنرمندان این مرز و بوم به صورت نامناسب در ساختار ضداجتماعی تولید می شوند؟»
ارسال نظر