به گزارش سینماپرس، مجموعه سینمایی «جنگهای ستارهای» که در سالهای اخیر از اقبال عمومی و توجه بسیار جدی مخاطبین خود در جهان برخوردار شده است، در حقیقت آرمانشهری است که روبه افول نهاده و حالا بعد از آشوب و افسارگسیختگی، قهرمانانی از جنس عرفانهای شرقی و مسیحی دارد. قسمت بعدی این مجموعه قرار است توسط دو کمپانی بزرگ فیلمسازی یعنی مارول و دیزنی به صورت مشترک ساخته شود. از همین رو نگاهی داریم به این فیلم سینمایی که از ساخت آن نزدیک به نیم قرن میگذرد.
سلسله آثار سینمایی «Star Wars» که در ایران بیشتر با نام «جنگ ستارگان» شناخته میشود، یکی از بهترین مجموعههایی است که فرهنگ و ایدئولوژی غربی و آمریکایی را تبلیغ میکند. جنگ ستارگان دربردارنده حقیقتی است و آن عبارت است از پدیدهای رمز و راز آلود به نام The Force «نیرو» که در کهکشان مسیطر و عامل حقیقی نظم و توازن بین کهشکان، سیارات و اقمارِ جهان فضا Space است.
هرکس که بتواند خود را سرشار از نیرو کند، استعداد و قابلیت رهیافت به سمت شوالیه روشنایی The Jedi و یا شوالیه تاریکی The Sith شدن را دارد. جدای و سیث دو نوع شوالیهاند که یکی با عدم رهیافت به تاریکی و ظلمت و تلاش در مسیر صلح و عدالت به «جِدای» تبدیل میشود و دیگری با خشم و نفرت و قدرت طلبی در مسیر «سیث» قرار میگیرد.
لوگوی جنگ ستارگان
شیوه شوالیه شدن، آئین، راه و رسم و حتی پوشش سلحشوران و در کل سبک زندگی آنان شباهت ویژه به رهبانیت، خصوصاً رهبانیان مسیحی دارد. ردایی پشمین با کلاه و موهای بلند و محاسن نتراشیده. اساتیدی که در محلهایی در میان جنگلها و کوهها به تنهایی زندگی میکنند و شیوه زهد و دوری از مردم را پیش گرفتهاند.
فیلم به خوبی آئینهای بودایی، هندوئیسم و رهبانیت مسیحی را تبلیغ میکند. البته رهبانیت را بسیار کمرنگتر از آیینهای شرقی میبینیم. استاد قهرمان فیلم یعنی «Sky Walker» نامش حتی نزدیک به خود فرهنگ شرقی است: «یودا». ترکیبی از یوگا و بودا دو نام و اصطلاح مهم بودیسم. اما این فرهنگ شرقی و فضای عرفانی موجود در شوالیهها و تاریخ آنان بهخوبی و با ظرافت در خدمت تبلیغ مسیحیت قرار میگیرد.
اول آنکه جدایها همگی در لباس رهبانیت مسیحی قرار دارند و به تعبیری سادهتر همگی در شاکله فردی غربی با مشخصههای روشنی مانند موی بور و چشم آبی قرار دارند. شمشیرهای آنان لیزرهایی به رنگ سبز و آبی است و برای سیثها که نیروهای اهرمینی در آنان راه یافته است قرمز رنگ است.
اما مهمتر از این دلیل، محوریت موجود در فیلم یعنی منجیگرایی مسیحی است. «Sky Walker» که معنای فارسی آن «راهبر آسمان» میشود کودکی است که پدرش بعد از گمراهی و انحراف نهایتاً به سیث تبدیل شده است، از او دور میماند تا دیگر اساتید در زمان موعد خودش وی را تعلیم دهند تا در مسیر جدای قرار بگیرد. این کودک در سهگانه اول این مجموعه توسط ۲ استاد خود قرار میگیرد و کاملاً آزموده میشود. وی در سختترین مسیر خود یعنی روبرو شدن با پدر شیطانی خود یعنی «لرد وایدر» قرار میگیرد و با وجود هشدارهای یودا به مصاف او میرود. این موضوع باعث آن میشود تا تاریکی کمکم بر روشنایی او غلبه کند، دستش را از دست بدهد و به نور و روشنایی شکاک شود.
لرد وایدر
اما با تمام این اوصاف اگرچه او دیگر همان منجی گذشته نیست اما نهایتاً به همراه «لرد وایدر»، ارباب همه سیثها را شکست میدهد و پدرش نیز در لحظه آخر میمیرد. برای همین منجی واقعی دیگری از راه خواهد رسید که رهبری جریان شورشیها را علیه امپراطوری مستبد هدایت کند؛ و او کسی نیست جز خواهر اسکای واکر، یک رهبر زن برای هدایت بشریت و مقابله با جور و بیعدالتی و نگهبانی از صلح و برابری. این فاز فمینیستی که در پایان سهگانه نخست فیلم ایجاد میشود بیننده را تا پایان سهگانه سوم فیلم منتظر خود میگذارد تا متوجه نقش مهم و البته احتمالی جام مقدس بشویم. همان کاراکتری که سارا کانر در سهگانه The Terminator بر عهده داشت.
جام مقدس همان رحم مریم مقدس است که در فیلم رمز داوینچی از آن رمزگشایی شده است. محلی برای نگهداری عیسی مسیح (ع) که سارا کارنر در سهگانه The Terminator نیز وظیفه حفاظت از منجی آخرالزمانی را داشت.
این تم منجیگرایی آخرالزمانی در آثار دیگر هالیوود زنده است و سالها است که به فعالیت خود ادامه میدهد. ترمیناتور، ارباب حلقهها، ماتریکس و آثار متنوع دیگری که هالیوود ساخته است نشانههای واضحی از این جریان دارد. پس ایدئولوژی در بطن این آثار بهخوبی دیده میشود و نباید فریب این دیالوگ را بخوریم که سینما فقط سرگرمی صرف است.
جنگ ستارگان به ما میگوید چیزی که منجر به تبدیل شما به قهرمان و یا شوالیه روشنایی میشود توجه و تمرکز به نیروی درون شما است که البته در کهکشان نیز موجود است. انرژی کیهانی شاید نزدیکترین مفهوم به این مسئله باشد که بتوان در میان نظریات علمی منجمان، فیزیکدانان، طبیعتشناسان و دانشمندان غربی پیدا کرد.
این نظریه را «جورج لوکاس» کارگردان فیلم از استاد اسطورهشناس خود «جوزف کمبل» یادگرفته است. جوزف کمپبل استاد و نویسنده اسطورهشناسی از آمریکا بود. او از جمله اساتیدی بود که سعات و خوشبختی را در مسیر درون انسان جستوجو میکرد. بودا و تفکرات او سرمشق نظریات فلسفی و مذهبی این نویسنده بود. جمله بهیادماندنی او «بهدنبال سعادت خویش باش» (Follow your bliss) امروزه تبدیل به نوعی دیدگاه فلسفی شدهاست.
جوزف کمبل اسطوره شناس مطرح آمریکا
نحوه نگرش فیلم دقیقاً نزدیک به همان مفاهیم بودیسم است و علت آنکه کارگردان به سراغ مفاهیم مسیحی صرف نرفته است این باشد که روحیه تعلیم و تربیت و فضای استاد و شاگردی در میان بودیسم خصوصاً بهعلت هنرهای رزمی و تمرینات سخت جسمی و روحی بیشتر است. در هر حال نگرش کلی این تعالیم چه در بودیسم و چه در هر آئین و مسلکی، اومانیسم و اصالت اراده Voluntarism است. اینکه در عالم کائنات همهچیز تحت طبیعت تو قرار دارد و اراده ما فرای عقل است.
این اراده است که حتی «لرد وایدر» را که نیروی اهرمینی سالها است در او حضور دارد، مجبور به قبول واقعیت میکند و تصمیم میگیرد تا امپراطور سیث را در یک ثانیه به قعر سیاره پرتاب کند. جنگ ستارگان اومانیستی است و در عین حال به خوبی حافظ و نگهدارنده تبلیغ منجیگرایی مسیحی است. این دو خصلت همیشه در کنار هم در سینمای بدنه ایدئولوژیک آمریکا و هالیوود جریانسازی کرده است و راهبرد کلی تفکر حاکم بر جامعه و سیاست آمریکا را برای مخاطبان سینمای قدرتمند خود در جهان بیان میکند.
«جورج لوکاس» در پشت صحنه قسمت اول فیلم
نکته آخر اینکه سالهایی که جنگ ستارگان خلق شد سالهای پر آشوبی از حیث تفکر و فرهنگ در غرب خصوصاً در آمریکا بوده است. هیپیها و تفکرات اگزیستانسیالیسم، مصرف و ترویج مدام ماریجوآنا، موسیقی خشن راک و هوشربودگی یا «سایکدلیا»، شوریدگی و عصیان، جنجالها و آشوبهای خیابانی، ادیان و فرقههای گوناگونی که «یان کارل فن بالن» کشیش نویسنده در آمریکای شمالی از آن با عنوان «هرج و مرج فرقهها» یاد میکند و نام کتاب خود میگذارد و حوادث گوناگون سیاسی و فرهنگی مختلف، همه قطعاً در ساخت سهگانهای که در بطن خود پشتوانه فکری و فرهنگی متعالی داشته باشد سهیم بودهاند.
جنگ ستارگان تلاش کرده است تا در دورانی که فرهنگ دچار پوچی و کرمخوردگی میشود زمینههای صلح، عدالت، آموزش و نظام تربیتی، ارزش نظام سیاسی جمهوری و دموکراسی و مهمتر از همه نظم نوین جهانی را بعد از مدتی بیقراری و شورش برگرداند و حافظ منافع ایالت متحده باشد.
صفوف تماشای فیلم در آمریکا
سیل صف مردم برای دیدن این فیلم یکی از تاریخیترین صفهای سینما است. مجموعههای مختلف تلویزیونی، انیمیشن، کارتون، اسباببازی، لباس و پوشش و ۱۰ ها گونهی مختلف فرهنگی، همگی نشان از قدرت پیوست فرهنگی این مجموعه سینمایی دارند که برای ملت آمریکا ارمغان سبک زندگی رویایی آمریکایی و از آن مهمتر بازگشت به فرهنگ برندینگ، مارکتینگ و به قول بودریار مصرفگرایی و ایجاد نظم شد و برای سرمایهداران ثروت هنگفت بهدست آورد.
اسباب بازیهای کاراکترهای فیلم
Star wars قطعاً بینسبت به فضا و شرایط آن دوران نبوده است و نه فقط جنگ ستارگان بلکه عموم آثار مهم هالیوود که دربردارنده مفاهیم تمدنی و فرهنگی مهم بودهاند همواره برای تثبیت فضای جامعه و پیشبرد اهداف کلان ایالت متحده آمریکا تلاش کردهاند.
حال این همان The Force یا نیرو است که با تبلور آن در اراده فردی و خرد جمعی میتواند عالم را تحت سیطره و قدرت سیریناپذیر خود درآورد و بدون آنکه هدایتگری از فوق راهبری بهسوی آسمان کند مسیر خود را تا برهوتی بهنام مدرنیته و وضعیت فعلی جهان معاصر (خشم و شهوت، همان مؤلفههای تاریکی که منجر به پیوستن به فرقه سیثها میشد) ادامه و پایان دهد.
منابع:
http://moongadget.com/origins/myth.html
https://folkstory.com/articles/petersburg.html
*تسنیم
ارسال نظر