به گزارش سینماپرس، دهه 1360 خورشیدی تلویزیون، هم برنامههای عروسکی، هم مسابقه، مجری و هم برنامههای ترکیبی داشت. در این دهه که هنوز "عمو و خالههای تلویزیونی" ظهور و بروز نداشتند، چهرههایی چون مجید قناد، گیتی خامنه، الهه رضایی و مینا هاشمی مجریان برنامههای کودک بودند و آثاری چون «هادی و هدی»، «محله بروبیا»، «محله بهداشت»، «خونه مادربزرگه»، «هوشیار و بیدار»، «مدرسه موشها»، «چاق و لاغر»، «کار و اندیشه»، «زیر گنبد کبود (آقای حکایتی)»، «النگ و دولنگ» و «بازم مدرسهام دیر شد» از جمله شاخصترین برنامههایی بودند که روی آنتن رفتند.
در این میان سهم خلق آثار کودک تلویزیون و سینما بیشتر از همه بود؛ «مرضیه برومند» که متولد خردادماه سال 1330 است، از ابتدای حضور در عرصههای هنری جذب گروههای مختلف تئاتری کودک و نوجوان شد و البته پیش از ورود به دانشکده هنرهای زیبا، حضور در تئاترها و نمایشهای تلویزیونی را تجربه کرد. شاخصترین مجموعه تلویزیونی "مرضیه برومند" «خونه مادر بزرگه» و «مدرسه موشها» است. «خونه مادربزرگه» روایتگر داستان پیرزنی مهربان بود که با حیوانات بازیگوش مزرعهاش داستانهای جذاب و بهیادماندنی برای یک نسل خلق کردند.
"مدرسه موشها" مجموعهای که خاطرهانگیزترین مجموعه تلویزیونی برای نسلهای جوان و میانسال امروز بهحساب میآید: مجموعهای پر از شخصیتها و عروسکهای مختلف که هرکدام پرداخت و شخصیتپردازی ویژهای داشتند، عروسکهایی چون نارنجی، کپل، خوشخواب، گوشدراز، دمباریک، عینکی و سرمایی که تنها اسم آنها برای شناخت کامل شخصیتها و خصوصیاتشان نزد کودک کفایت میکرد.
خبر خوش برای کودکان بازگشت مرضیه برومند به سینمای کودک بعد از پنج سال است؛ «سرزمین بود و نبود» که همایون اسعدیان آن را تهیه میکند؛ حضور دوباره او در تلویزیون و احیای گروه کودک شبکه یک سیما با حضور این نویسنده و کارگردان قدیمی حوزه کودک است؛ همانطور که او در جریان گفتوگو هم این همکاری جدید را تأیید کرد؛ قرار است با زینالعابدین مدیر شبکه یک کار عروسکی بهنام «مدرسه دوستان» را آماده و مهیای آنتن تلویزیون کنند.
مجری خاطرهانگیزی که کنار مرضیه برومند قرار گرفت کسی است که در همان دهه خاطرهانگیز کودکِ تلویزیون، برنامهها و کارهای خاطرهانگیز را او از تریبون سیمای جمهوری اسلامی ایران اعلام میکرد. «گیتی خامنه» مجری قدیمی و کاربلد تلویزیون به تسنیم آمد؛ او هم همچون «مرضیه برومند» نگران کمکاریها و غفلتهایی که نسبت به کودک در تلویزیون میشود، است.
امروز کودکان ما با دیدنِ انیمیشنهای کاملاً خارجی غیرمنطبق با فرهنگ ایرانی ــ اسلامی در صفحههای مجازی و VOD گرفتار هجمهاند؛ در سیما هم تولیدات خارجی بر تولیدات ایرانی غلبه کردهاند. ایکاش هرچه زودتر مدیران تلویزیون همچون زمانهای گذشته برای کودک این جامعه تمهید جدی بیندیشند؛ این کودک هم برنامه جذاب آموزنده و هم سریال و اثر نمایشی مخاطبپسند میخواهد.
مسئولین و دستاندرکاران امر بهفکرِ برگرداندن و استفاده از خالقان بافکر و اندیشه گذشته و تربیت و پرورش استعدادهای امروز باشند؛ کودک ایرانی نیازمند اندیشههای ناب ایرانی اسلامی است.
مشروح این گپ و گفت در ادامه از نظرتان میگذرد:
خیلی دلم میخواست بگویم نقش واقعی را چه کسی دارد
*بگذارید از اینجا شروع کنیم که دوران طلایی کودک تلویزیون به دهه 60 و کارهای ماندگار شما برمیگردد. خانم برومند کارگردانی و بازیگری و خانم خامنه هم در مقام اجرا و برنامهسازی فعالیت کردند. چطور به آن همه نوآوری و خلاقیت میرسیدند و روی آنتن شاهدش بودیم و امروز کمتر این فکر کردنها و تلاش برای نوآوری و خلق بهترینها رقم میخورد.
گیتی خامنه: من از شما تشکر میکنم که چنین فرصتی را فراهم کردید؛ تعارف نیست من هیچ زمانی را پیدا نکردم که از خانم برومند رو در رو تشکر کنم به خاطر همه خاطرهها و نوستالژیهایی که برای همه ساختند. وقتی من 15 ساله بودم و به تلویزیون آمدم،وقتی کودکان و نوجوانان به خاطر پخش کارتونهای جذاب تشکر میکردند خیلی دلم میخواست به آنها بگویم پشت صحنه این کارهای جذاب، افرادی هستند که صاحب ایده و اندیشهاند و ما هم داریم حظّ آن را میبریم؛ آن زمان پخته نبودم که بتوانم توضیح بدهم نقش واقعی را کسی دارد که صاحب ایده و فکر است.
به من مجوز دادید برنامههایتان را معرفی کنم
بعدها که بزرگ شدم فهمیدم آدمها فکر، اندیشه و ایده را خوب تشخیص میدهند و خودم هم جز آدمهایی شدم که دلم میخواهد از شما تشکر کنم و البته قدردانی من بیشتر است. چون به من این مجوز را دادید افتخار معرفی کارهای شما را داشته باشم.
آموزهها و پیامها مهم بود
آن زمان ما ساختمان پخش قدیم را داشتیم که در یکی از رژههای آنجا به اتاق فرمان میآمدیم؛ ساعت 4 میرسیدیم داخل و به ما میگفتند چه برنامههایی داریم؛ ما از آن برنامهها استفاده میکردیم و اغراق نمیکنم زمانی که این برنامه میخواست پخش شود من خودم حظ میکردم که میخواهم این برنامه را به بچهها معرفی کنم. علت آن هم فرم، قالب زیبا و شکل و شمایل جذابش نبود بلکه پیامها و آموزههایش بود.
با زمان عروسکهایتان، با جامعه حرف میزدید
الان دیدم همینجا به بچهها میگفتید حقایق را اینطوری باید به جامعه ابلاغ کرد؛ آن زمان با زمان تلطیف شده عروسکهایتان، پیامهای دوستداشتنی به ما میدادید. الان که سنم بالاتر رفته میبینم که هیچ زبانی به میزان زبان بینالمللی هنر مؤثر نبوده است. باز هم قدردان شما هستیم به خاطر اینکه زیباترین پیامهای انسانی را به وسیله عروسکهای زیبایی دادید که شاید هیچکس به میزان آنها نمیتوانست روی ما تأثیرگذار باشد.
این یک متر به عقبرفتنها تلفات داشت
*خانم خامنه! آنقدر زبان و رفتار شما در اجرا مؤثر بود که میگفتید "یک متر به عقب بروید"؛ این اتفاق میافتاد؟
وقتی من میگفتم "بچهها یک متر به عقب بروید" میرفتند! اما این عقبرفتنها تلفات داشته است؛ مثلاً شخصی را دیدم که جایی از بدنش را نشان میداد و میگفت تو به من گفتی به عقب بروم، این اتفاق برای من افتاد!
مرضیه برومند: (خنده) فکر کنم تلویزیونشان را در راهرو گذاشته بودند.
این خانم الان اینجاست
خامنه: من نمیدانم خانم برومند! فکر میکنم خانم برومند عمر پربرکتی داشتید که هم خودتان حظ بردید و هم اجازه دادید فرزندان این سرزمین از هنر باشکوهتان بهره ببرند. اینجا آمدهام بیشتر حرفهای شما را گوش کنم و خوانندگان هم میخواهند صحبتهای شما را بشنوند؛ همان صاحب فکر و ایده؛ کسی که همراه همکارانش فراوان تلاش کردند و عرقریزان روح داشتند؛ این خانم خلاق و پُر ایده الان اینجاست؛ فکر میکنم دنیا دنیا خاطره برای گفتن دارد.
متأسفانه ماجرای فرهنگ و هنر با تجارت و اقتصاد، درهم آمیخته است
مرضیه برومند: حرف زیاد دارم اما دلم میخواهد این حرفها را خلاصه، موجز و روشن بگویم؛ وظیفه هنر این است که مبلغّ خوبیها باشد؛ مبلغ عشق، راستی، درستی، عدالت و همه اینها وظیفه هنر است؛ هنرمندی که قائل به اینها باشد به کمالگرایی در هنر میرسد. هنرمندی که قائل به کمال و رشد در هنر و هنرمندی باشد همیشه آرزوی بهترین دارد و حتی در بهترین شرایط، دلش میخواهد جامعه رشد پیدا کند. هنرمندان واقعی کمالگرایند! اینکه در دوره و نسل ما کارهای خوب اتفاق میافتاد به این معنا نیست که الان فرزندان این نسل کار خوب نمیبینند. هنرمندان امروز با روح و روان و دل و جانشان کار میکنند و در خدمت کودکانند! اما شرایط به گونهای است که آنها در رسانه کمتر هستند و به ندرت دیده میشوند؛ متأسفانه ماجرای فرهنگ و هنر خیلی با تجارت و اقتصاد در همآمیخته است.
ماجرای اخراج مرضیه برومند از تلویزیون
زمان ما تنها تلویزیون بود و این همه شبکه و رسانه هم وجود نداشت؛ وقتی بارها بارها من را از تلویزیون اخراج کردند؛ حتی همانموقع که «خونه مادربزرگه» را میساختم من را اخراج کردند و گفتند "شما بلد نیستید کار کنید". آن موقع مثل الان امکانات کار در سینما، شبکه نمایش خانگی و فضای مجازی فراهم نبود و امروز دست هنرمندان بازتر است. درست است که مشکلات زیادی وجود دارد و همه با مسائل اقتصادی درهم تنیده شده است؛ اما من فکر میکنم نیتها درست باشد مخاطب هم راضی میشود. من فکر میکنم در دهه و نسل ما نیتها بهتر بود و پولی نبود و احساس میکنم میگویند یک سریال میسازم به نیت پولدار شدن قربتالی التلویزیون!
وطنپرستی را به فرزندانمان بیاموزیم
به نظرمن تفرقه و خطکشی آسیب امروز ما در صحنه هنر و هنرمندی شده و باید از این فضاها فاصله بگیریم؛ ما باید در مشترکاتمان هم نظر باشیم؛ اصرار نکنیم همه را به شکل خودمان درآوریم، چون ریاکاری پیش میآید.
بیاییم روی مشترکاتمان کار کنیم و به هم احترام بگذاریم؛ چیزی که اتفاق افتاده علیرغم این ظواهر، در آموزش و پرورش به بچهها آموزش دادیم و این راه و مسیر آموزش اشتباه بوده و همچنان هم ادامه دارد. در حالی که این سرزمینمان است جنگلها، دریاها،کوهها، هوا و خاکمان است که همه با هم مالکش هستیم؛ تا زمانی که همه مردم با هم روی این ثروتهای بزرگ احساس مالکیت نکنند نمیتوانیم از آن نگهداری کنیم. ما این حسّ مالکیت، وطنپرستی و نگهداری از ثروتهای مملکتی را به فرزندانمان نمیآموزیم و یاد ندادهایم.
تیزر گفتوگوی با مرضیه برومند و گیتیخامنه
من خیلی نگرانم!
من خیلی نگرانم یک چیزهایی آسیب میبیند و از بین میرود که خیلی ناراحتکننده است؛ اینکه همدل و در کنار هم باشیم و همدیگر را اول از همه دوست داشته باشیم و سعی کنیم که اختلافنظر و سلیقه را کنار بگذاریم؛ البته این توصیهها و موضوعات را با کسانی که دل با این مملکت دارند درمیان میگذارم یک عده دل با این مرز و بوم ندارند و سوء استفاده میکنند؛میخواهند بروند که زودتر بروند.
نفرت و تفرقه آسیب بزرگ است
*این نکاتی که اشاره میکنید فقط آرزوست یا به تحققش هم امیدوار هستید؟
مرضیه برومند: امیدواری من در امیدواری جوانها است؛ اگر ما یک نسل ناامید به وجود بیاوریم یک عده بچه بیآرمان پرورش پیدا میکنند. چرا این آرمانگراییها ضعیف شده است؟
بیشتر بخوانید
*خانم برومند بچهها همیشه اولویتهای برنامهسازیهای شما بودهاند ؛ یکی از دلایل ماندگاری کارهایتان هم همین است که اولویت کاریتان را مشخص کردید؛ آیا الان امکان اینکه یک طرحی بسازیم برای بچههای دیروز و بچههای امروز وجود دارد؟
به این طرح فکر میکنم؛ شاید در آثار آیندهام به آن پرداخته شود؛ ما باید برنامهسازیمان را به سمتی ببریم که از جامعه دور نباشد؛ قبل از اینکه دیگران ما را نقد کنند خودمان به ضعفها و کاستیهایمان برسیم و آنها را در برنامههایمان فریاد کنیم. فکر میکنم برای رسیدن به این مهم، هیچ راهی وجود ندارد غیر از اینکه همدیگر را دوست داشته باشیم؛ اول باید همدیگر، مملکت و آب و خاکمان را دوست داشته باشیم؛ نفرت و تفرقه آسیب بزرگ است.
اکثر سیاستگذاران فرهنگی ما سیاسیاند!
*این عشق و صمیمیتی که شما در جریان صحبتهایتان بر آن تأکید دارید نمود واقعی این توصیهها در کارهایتان بوده است؛ چرا نمیتوانیم این نوع کارهای آموزنده و پرورشی جذاب کودکانه را امروز در تلویزیون داشته باشیم؛ چرا در سینما فقط روی کارهای کمدی سرمایهگذاری میشود در صورتیکه فیلمهای کودک آن زمان بیشترین فروش در سینما را داشتند. در «قصههای تا به تا» - زیزیگولو چه آموزههایی که در آن دوران با زبان زیبای هنر، آموخته نشد و امروز در تلویزیون ما این خبرها نیست؟
خیلی از این موضوعات در برنامهها و کارهای آن زمان را خودجوش انجام دادیم؛ الان میگویند که اسپانسر دارد و این نکته آموزشی را بگویید! آن زمان بدون اینکه شهرداری بیاید سفارشی داده باشد و پولی بدهد ما میگفتیم: "بچهها شهر ما خانه ما؛ آشغال نریزید!" متأسفانه یک مقدار زیادی از آنها که سیاستگذاران فرهنگی ما هستند خاصه در تلویزیون، آدمهای آگاهی نیستند؛ در این انحصارطلبیها تعداد کسانی که مدیریت فرهنگی میکنند و اوایل انقلاب آمدهاند حالا نیستند؛ متأسفانه اکثر سیاستگذاران فرهنگی که الان هستند اصلاً از جنس فرهنگی نیستند و سیاسیاند! یعنی اگر بخواهی با آقایی که از جنس فرهنگ نیست حرف بزنی اصلاً دیالوگ برقرار نمیشود. برای امثال این مدیران، چیز دیگری مهم است. وقتی فرهنگ را به بازار بسپاریم بهترین از این نمیشود.
هیچکس نمیتواند جلوی من را بگیرد که رأی ندهم
*با تمام این اتفاقاتی که افتاد هیچزمانی به این نتیجه رسیدید که دیگر این کار را کنار بگذارید
مرضیه برومند: نه؛ همانطور که کسی نمیتواند من را به جایی برساند که رأی ندهم هر سال میروم و رأی میدهم، هیچکس هم نمیتواند من را به جایی برساند که کار نکنم؛ آنها دشمنان ما هستند یا اینکه ناآگاهاند.
زمانی فیلمنامه مهم بود و امروز میگویند دستمزد چقدر است؟
*پس این انگیزه کار کردن از کجا میآید؟
چون برای من شخص مهم نیست من اگر بخواهم یک سریالی بسازم باید حرفهایی بزنم؛ فکر میکنم باید یکسری نکات و توصیهها در قالب آثار نمایشیام بگویم و دیگر زمانی نمانده! نهایتاً ده سال دیگر بتوانم کار کنم.
امروز میپرسند چقدر پول میدهند و بعد میگویند میآیم! اما آنزمان هرکس میخواست کار کند میگفت فیلمنامه را بفرستید بخوانم؛ امروز هنوز فیلمنامه خوانده نشده دنبال دستمزدند و بعد در صورت رضایت از دستمزد جلوی دوربین قرار میگیرند.
کار سینمایی جدید در راه
* بعد از چند سال قرار است فیلم سینمایی "سرزمین بود و نبود" را به تهیهکنندگی آقای اسعدیان بسازید؛ ماجرا از چه قرار است؟
این کار در مرحله طراحی قبل از پیشتولید است.
بسیاری از عروسکهای تلویزیونی از بین رفتهاند
* وضعیت عروسکهایتان در "پارک ولایت" به کجا رسید؟
آن دکور از بین رفت اما آن عروسکها پیش من است؛ امیدوارم بتوانیم آنجایی که برای موزه گرفتهایم راهاندازی کنیم تا موزه عروسک درست شود؛ چون بسیاری از این عروسکهای تلویزیونی از بین رفتهاند و نمیدانیم کجا هستند؟ عروسکهای "مدرسهموشها" دستکشی بود؛ آنها را خودم درست کرده بودم و میگویند در شهرک غزالی است؛ عروسکهای "خونه مادربزرگه" که میدانم از بین رفتهاند چون اسفنج بودند و باید به صورتهای خاصی نگهداری شوند.
"زیزیگولو" پیش خودم است
"زیزیگولو" پیش خودم است؛ اما عروسکهای به یادماندنی تلویزیون کارهای "طهماسب" و "جبلی" مثل "کلاهقرمزی" و عروسکهای دیگر که تعدادشان زیاد است حتماً دست خودشان است و بسیاری از عروسکها هم در موزه سینما در حال از بین رفتن است. من خودم کلی عروسک به موزه سینما دادم که رفتم و دیدم تکهپاره شدهاند؛ مثلاً عروسک "خاله قورباغه" و "خرسهای گلنار" یا عروسکهای سریال "در به درها" را در کارگاه ساخت عروسکی "شهر موشها" تعمیر کردیم و به موزه سینما تحویل دادیم؛ رفتم آنجا دیدم که در ویترین هستند اما برای نگهداری از آنها جای مناسب و مطلوب ندارند.
مرکز آرشیو اسنادی کودک راه بیفتد
بخش کودکشان آنقدر کوچک است و هواره میگویند داریم طراحی میکنیم؛ نگهداری این عروسکها هم ساز و کارهای خاصی میطلبد؛ باید عروسکها در موزه نگهداری شوند، مرکز آرشیو اسنادیشان راه بیفتد؛ چند دوره جشنواره عروسکی داشتیم که 17 دوره آن من بودم؛ این عکسها، فیلمنامهها و اسناد مربوط به هنر شریف این مرز و بوم است و باید از آنها نگهداری شود؛ چون سابقهملی یک نسل هستند.
سهم کودک در تلویزیون چقدر است؟
*دسترسی راحت کودکان به فضایمجازی قدری خانوادهها را هم نگران کرده و در تلویزیون هم نمیتوانند آن آموزههای لازم را با همان قصههای جذاب کودکانه پیدا کنند.
اصلاً معلوم نیست در تلویزیون چطور برنامهریزی میکنند و سهم کودک چقدر است؟سهم کودک مدتی است مغفولمانده و ما نمیدانیم بودجه تلویزیون چطور تخصیص پیدا میکند و سهم کودک چقدر است؟ نمیگویم که سهم شبکهها بلکه سهم کودک به طورکل مشخص شود آنوقت چند تا شبکه برای کودک کار میکنند و داستان چیست؟! چون خیلی پراکنده است و برنامهریزی تخصصی در این حوزه وجود دارد.
آموزش و پرورش از سینمای کودک حمایت کند
هرچه رفتیم و آمدیم نشد که ما با آموزش و پرورش به یک تعاملی برسیم که آموزش و پرورش از سینمای کودک حمایت کند؛ یعنی 9 ماه در سال که کودک به مدرسه میرود در زمستان هم تا به خانه میرسد و تکالیفش را انجام میدهد به سینما نمیرسد؛ بنابراین برای بچه سخت است باید با والدینش به سینما برود.
برنامهها کیلویی و سهلانگارانه ساخته میشود
*خانم برومند به نظرتان این رویه تلویزیون که کودک را در یک شبکه تخصصی متمرکز کرده درستتر است یا در گذشته گروههای کودک در شبکههای سیما فعال بودند؟
رقابت در شبکههای مختلف باشد بهتر است و به همینخاطر شبکه یک میخواهد بخش کودکش را راه بیندازد. مشروط بر اینکه تکلیف معلوم شود چقدر برایشان ژانر کودک اهمیت دارد و میخواهند در این حوزه سرمایهگذاری کنند. متأسفانه شرایط امروز به صورتی است که کمترین پول را به بخش کودک میدهند مثلاً دقیقهای 200، 300 تومان برنامه ساخته میشود؛ به همین خاطر برنامهها کیلویی و سهلانگارانه ساخته میشود؛ در صورتیکه میتوانند با یک بودجه مناسب و سناریوهای خوب، پروژههای فاخر کودک تولید کنند.
من با خصوصیسازی موافقم با خصولتی مخالفم!
*میتوانستیم امروز عروسکها و کاراکترهای ماندگار کودکانه را حتی در محصولات فرهنگی صادر کنیم...
ما حقوق معنوی نداریم و معلوم نیست حق رایت کاری که من برای تلویزیون انجام میدهم، دست چه کسی است؟ ما میتوانیم از این کاراکترها، شخصیتها و فرصتهای فرهنگی بهره لازم را ببریم و بازگشت اقتصادی خوبی داشته باشد. من با خصوصیسازی موافقم با خصولتی مخالفم! چون مشخص نیست دولتی است یا خصوصی و به هر حال دولت هم باید یارانه بدهد؛ ما یک سینمای خوب داشته باشیم، استودیوهای خوب نداریم؛ کارهای تلویزیونی که در برخی از استودیوها انجام میشود، غیراصولیاند.
*تسنیم
ارسال نظر