به گزارش سینماپرس، گونه سینمایی حادثهای، پلیسی و تریلر در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ از فروش بسیار خوبی برخوردار بود و مردم برای تماشای آنها در سینما صف میکشیدند. این گونه سینمایی آرامآرام در پایان دهه ۱۳۷۰ و آغاز دهه ۱۳۸۰ کمرنگ شد تاجایی که بهسختی در سال چند فیلم سینمایی در این ژانر مهم و جذاب و مخاطبپسند ساخته میشود. فیلم «عقابها» ساخته «ساموئل خاچیکیان» را بهعنوان پرفروشترین فیلم سینمایی تاریخ ایران مینامند که با حساب تورم و میزان مخاطب بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان فروش داشته است.
درباره چرایی فروش خوب این سبک سینمایی در زمان خودش و کمرنگ شدن آن در سالهای بعد و همینطور وضعیت آن، در روزگار فعلی سینمای کشور با یکی از چهرههای سینمای حادثهای یعنی «حسین زندباف» گفتوگو کردهایم.
«دست شیطان» «مرگ سفید» «معما» و «مأموریت» چند فیلم سینمایی است که وی کارگردانی کرده است. البته زندباف تدوین آثار مهم زیادی را مانند «مهاجر» «آپارتمان شماره ۱۳» «دو نفر و نصفی» «از کرخه تا راین» «حمله به اچ۳» «بانی چاو» و ۱۰ها فیلم دیگر را بر عهده داشته است که از این میان برای فیلمهای «مرگ سفید» «اتوبوس» «چشم شیطان» «حمله به اچ۳» برنده سیمرغ بلورین بهترین تدوین از جشنواره فیلم فجر شده است.
نظام توزیع در سینما اثر مستقیم در ماندگاری ژانر دارد
آقای زندباف به عنوان یکی از تدوینگران فیلمهای مطرح حادثهای و کسی که چند فیلم خوب و معروف در این گونه سینمایی دارد، علت رشد و صعود فیلمهای سینمایی اکشن و جنایی را در سالهای بعد از انقلاب تا پایان دهه ۱۳۷۰ چه میدانید؟
عوامل زیادی وجود دارد که چرا مخاطب به گونهای از فیلم و ژانر علاقه بیشتر نشان میدهد. من در سال ۱۳۶۰ فیلم «دست شیطان» را ساختم همان سال که این فیلم را ساختم هم تشویقم کردند و هم یقهام گرفتند. به من گفتند خسته نباشی اما دیگر فکر ساخت این سبک آثار را از ذهنت بیرون کن و به بقیه هم بگو که نباید از این سبک فیلمها ساخته شود. پس مسئولین سینمایی و مدیران وقت روی این موضوع خیلی اثرگذارند. زمانی مدیران میگویند که مردم باید روحیه بگیرند و بخندند برای همین سینمای کمدی روی بورس میآید.
پوستر «دست شیطان»
شرایط اکران در حال حاضر حکم تعیین تکلیف برای سینما و ژانر دارد
اگر بخواهم به دیگر عوامل فرامتنی اشاره کنم، حتی میتوانم اثر سالنهای سینما را نیز در این موضوع دخیل بدانم. موضوع مهم «عدالت در اکران» که درباره آن زیاد بحث میشود متأثر از همین مسئله است. زمانی که قرار داد اکران فیلم بهگونهای بسته میشود که فقط در چند سینمای محدود آنهم در سانسهای مرده، نمایش داده میشود، دیگر چه انتظاری هست که فیلم فروش مناسبی داشته باشد؟ حالا تصور کنید که فیلمی در گونه و سبک خاصی در اینچنین اکرانی وارد شود، طبیعتا بعد از مدتی بهدلیل عدم استقبال مناسب فراموش میشود. پس نظام توزیع فیلم بهصورت بسیار وحشتناکی روی سینما و ذائقه سازی مخاطب اثر میگذارد.
ما در سینما سه اصل داریم: تولید، توزیع و نمایش. زمانی که این سه اصل در کنار هم قرار دارد و بهخوبی ارتباط مناسب باهم دارند، میتوان به سینما امیدوار بود. اما همیشه این سه اصل دارای مشکلات و تقابلاتی در کنار همند. شورای صنفی پروانه ساخت و نمایش از اهمیت بسیار بالایی و کارکرد راهبردی برخوردارند. شما میبینید که فیلمی از یکی از اعضای همین شوراها از فروش بسیار خوبی برخوردار میشود. بعد که سؤال میپرسید که چرا از این شرایط اکران برخوردار شد میگویند که این فیلم فقط در همین بازه زمانی میتوانست اکران شود! پس ببینید آن فردی که در شورای صنفی نمایش نیست از چه تبعیضی برخوردار میشود. اگر توزیع خوب باشد میتواند به تولید کمک کند و به آن رونق ببخشد.
ما واقعاً تولیدات بسیار خوبی را داریم اما خروجی ما سرطانی است. پس شرایط اکران و سالنهای سینمای ما بسیار مهم است و آنها حتی موفقیت و ماندگاری گونهای سینمایی را تضمین میکنند. همان فیلم «دست شیطان» را در زمان خودش به چاه نفت میخواندند چون همه به هم معرفی میکردند و فروش بسیار خوبی داشت.
شرایط سالنهای نمایش نیز در آن سالها در فروش خوب فیلمها اثرگذاری بسیار جدی داشتند، در سالهای دهه ۱۳۶۰ سالنهای نمایش بهخصوص در شهرستانها شرایط خیلی خوبی را نداشتند. یا صدا خوب بود یا تصویر. بهیاد دارم زمانی برای تماشای فیلمی به همدان رفتم؛ دیدم که از دستگاه ترانزیستور و لامپ بنز و... برای اکران فیلم استفاده کردهاند. بنابراین فیلمهای اکشن را بهتر میشد دید، زیرا اگر صدا مشکلی داشت از دیدن تصویر میشد لذت برد اما برای دیدن فیلم خانوادگی بهخاطر مشکلات صوتی چندان فیلم قابل فهم نبود.
نظام توزیع فیلم بهصورت بسیار وحشتناکی روی سینما و ذائقه سازی مخاطب اثر میگذارد
البته علت فروش خوب فیلمهای پلیسی و جنایی و دفاع مقدس این نبود که چون فیلمهای دیگر خانوادگی بهخوبی قابل تماشا نبودند پس فیلمهای سینمایی گونههای دیگر دیده شدهاند. علت اصلی فروش خوب فیلمهای سینمایی اکشن، حادثهای و پلیسی در متن، درام و قهرمانهای آنها بود.
بنابراین شرایط اکران حال حاضر در حقیقت به تعبیری حکم تعیین تکلیف را برای سینما و ژانر دارد. یا رد کردن برخی خط قرمزها در سینما میتواند منجر به فروش بسیار بالا شود و شرایط را برای فروش بهتر ژانر مهیا کند مانند «هزارپا» که فروش بالای خود را مدیون همین فن است. باید اضافه کنم که قوانین در سینمای ما چندان کارهای نیست و بهخاطر وجود آنارشی در آن هر روز سینما به سمتی حرکت میکند. همانطور که گفتم تولیدات بسیار ارزشمندی داریم اما خروجی ما بیمار است.
پوستر فیلم «دو نفر و نصفی»
یکی دیگر از عناصر مهم و تاثیرگذار در جا افتادن گونهای سینمایی و فروش خوب آن، تبلیغات بود. اگر فیلمی توسط حوزه هنری ساخته شده باشد در تبلیغات خیلی میتواند موفقتر باشد تا فیلمی که بخشخصوصی آن را بسازد. برای فیلم «دو نفر و نصفی» با همان جمله معروف «شیر خشک براش بگرفتی؟» توانست کلی مخاطب را به سینما بیاورد و مردم برای دیدن فیلم صف بکشند. زمانی که فیلمی پروانه نمایش دارد و توسط سالندارها تحریم میشود تکلیفش در فروش و اثرگذاری در گونه سینمایی معلوم است.
«حمله به اچ۳» فروش واقعی خود را نکرد
یکی از نمونههایی که تبلیغات بد فیلم در سالهای دهه ۱۳۷۰ فروش تاریخی فیلم را دچار مشکل کرد فیلم «حمله به اچ۳» بود که تدوینش با من بود. فیلمی فوقالعاده درباره یکی از حملات جانانه خلبانان ما که دنیا را انگشت به دهن گذاشته بود. همین حمله و دفاع مردان ما بود که باعث شد دنیا به خودش اجازه ندهد که به ما حمله کند. اما به علت نبود تبلیغات خوب و حسابشده از آن فروشی که باید برخوردار میشد نشد. البته اگر فیلم چندسال قبلتر و در سالهای خود جنگ اکران میشد از فروش بسیار بهتری برخوردار میشد. تازه این فیلم در زمان خودش فروش خوبی داشت اما انتظار از آن بسیار بالاتر بود.
پوستر «حمله به اچ۳»
آقای زندباف از موفقیت فیلمهایی نظیر عقابها بگویید. این فیلم در حقیقت پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای کشور است. آیا شما در کارهای فنی فیلم دست داشتید؟
در زمانی که فیلم «عقابها» ساخته شد مسئولیت مونتاژ آن با من و مرحوم «امیر قویدل» بود. البته در «عقابها» برای تدوین اسم من نیست اما تدوین کار با من بود. مرحوم «خاچیکیان» و دیگر کارگردانانی که مانند او فیلم میساختند سوژه و ذائقه مردم را میشناختند و همراه با آنان برای تماشای فیلم به سینما میرفتند؛ نه فقط در تهران بلکه در شهرستانها! کارگردانهای مانند «خاچیکیان» قهرمان و قصه را آنطور که باید در سینما ترسیم میکردند و فیلم را در گونه و فرم ملی خود بهخوبی شناخته بودند. در آن زمان در هر صورت مدیریت سینمایی توانسته بود با این گونه سینما همراه باشد اما در دورهای دیگر تا به امروز این همراهی چندان وجود نداشته است.
زمانی که فیلمی پروانه نمایش دارد و توسط سالندارها تحریم میشود، تکلیفش در فروش و اثرگذاری در گونه سینمایی معلوم است
در سالهای دهه ۱۳۷۰ روی فیلمنامه و قصه اهمیت بسیار زیادی وجود داشت، یا شاید حتی باورتان نشود اما بهخاطر گران بودن نگاتیو، کارگردان مجبور بود که قبل از فیلمبرداری صحنه، تمام عناصر را بسنجد تا مبادا سکانسی که میگیرد بد از آب دربیاید. بنابراین میدیدید که همین عامل هم میتوانست در ساخت فیلم خوب سینمایی چقدر مؤثر باشد، هنوز که هنوز است بعد از این همه سال دیدنی است. برخی از کارگردانها مانند آقای «مهرجویی» حتی قبل از شروع فیلمبرداری صحنه را بهطور کامل با بازیگران تمرین میکردند.
تدوین خوب و حسابشده نیز تأثیرات بسیار زیادی در فروش و ماندگاری دارد. شما الان اگر بگردید بیشتر تدوینگران خوب و قدیمی سینمای کشور ما بیکارند، زیرا سیستم تمامدیجیتال شده است و تدوینگر میتواند هر طوری که بخواهد فیلم را تدوین کند و شکل بدهد. در حالی که خود من برای تدوین فیلمی مانند «از کرخه تا راین» قبل از تدوین بغض میکردم و بعد قیچی میزدم. میخواهم بگویم که تدوینگر مجبور بود که قبل از آغاز تدوین فکر کند و بعد دست بهکار شود.
پس دو طرف تولید و توزیع ما دچار مشکلاتی است که در کنار سلیقه مدیران سینمایی میتواند به این وضعیت فعلی دامن بزند.
فیلم حادثهای باید آنقدر جذاب باشد که مخاطب را از خانه به سینما بکشاند
وضعیت فعلی ما در فروش و سنجش کلی سینمای حادثهای چگونه است؟ برخی از آنها فروش خوبی دارند و برخی دیگر خیر!
درباره وضعیت فروش فیلمهای سینمایی در حال حاضر باید گفت که البته فیلمهایی مانند «شبی که ماه کامل شد» «متری شیش و نیم» و «سرخپوست» هم داریم که مخاطب از سینما راضی بیرون میآید. این در حالی است که در روزگاری قرار داریم که فضای مجازی هست و کانالهای تلویزیونی به تعداد بسیار زیادی داریم؛ با این حساب زمانی مردم برای تماشای فیلم به سینما میروند که واقعاً بتواند آنها را راضی کند. باید آنقدر موضوع برای مخاطب جذاب باشد که حاضر باشد تلویزون و خانه را رها کند و برای تماشای فیلم به سینما برود. این واقعیت بسیار مهمی است که باید آن را فهم کرد.
درست است که شرایط ما در تولید و اکران نسبت به سابق بسیار بهتر شده اما شرایط اکران و موفقیت در تولید بسیار سختتر شده است. هر فیلمی بهراحتی نمیتواند از فروش بسیار خوبی برخوردار شود. اگر الان ما فیلم اکشن خوب بسازیم قطعاً از آن بهتر در سایتهای اینترنی موجود است. پس باید چیزی داشته باشد که فیلمهای دیگر آن را نداشته باشد. این چند فیلمی که نام بردم هنگام تماشای آنها واقعاً انسان متأثر میشود. این میتواند در کنار داستانهای آنها به جذابیت و گیرایی فیلم کمک کند.
قهرمانها کمرنگند
در سالهای بعد از انقلاب و دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ این قصه و قهرمان بود که توانست مخاطب را جذب سینما کند. در «رقص شیطان» قهرمانپروری وجود داشت که باعث شده بود بتواند در کنار دیگر فیلمهای قوی روزگار خود رقابت کند و از فروش بالایی برخوردار باشد. در حال حاضر قهرمانها خیلی کمرنگند و البته سلیقههای مختلف روی آن خیلی دخل و تصرف دارد. قصه، کارگردانی و تهیهکننده بهعنوان سه عامل درونی مهم و اثرگذار در رونق و تولید خوب فیلم سینمایی باید در کنار هم بتواند نقش قهرمان را جذابتر و گیراتر کنند. نوع نگاه به قهرمان نیز تفاوتهای بسیار زیادی کرده است. مثلاً ما در «متری شیش و نیم» قهرمانهایی داریم که خاکستریاند نه خوب و نه بدند. حتی باید بگویم که قهرمان آن فیلم همان قاچاقچی است که دست آخر اعدام میشود. در حالی که قهرمانهای آن دوران کلاً از جنس دیگری بودند. خوب همین میتواند در سرنوشت فیلمهای داستانی و قهرمانی ما اثر گذار باشد.
«ابوالفضل پورعرب» در نقش قهرمان فیلم سینمایی «رقص شیطان»
برای تدوین فیلمی مانند «از کرخه تا راین» قبل از تدوین بغض میکردم و بعد قیچی میزدم
حرف آخرم این است که معرفت کار هنری و فیلمساز میتواند در ماندگاری فیلم اثرگذاری ویژه داشته باشد. اینکه حضرت علی (ع) به دشمنان خود با لباس مبدل کمک میکند خیلی معرفت دارد، اینکه در رمان «بینوایان» کشیش داستان به «ژان والژان» میگوید که شمعدانیهای نقره را هم با خود ببر نشان از معرفت او است و عامل ماندگاری رمان او خواهد بود. قهرمانهای داستانهای ما نیز در صورتی ماندگار خواهند بود که معرفت کامل را داشته باشند. زیرا امروز شرایط فرهنگی و اجتماعی ما به این معرفتِ قهرمان نیاز بسیار زیادی دارد.
*تسنیم
ارسال نظر