سیدرضا منتظری: مدت های مدیدی است آوار فیلم های زرد، بی هویت، کهنه و سطح پایین به واسطه سیاست گذاری های غلط مدیران فرهنگی و سینمایی بر سر سینمای ایران فرو ریخته و جان و رمق سینمای اندیشه ورز و خردمند را گرفته است اما آنچه در این بین اهمیت پیدا می کند اینکه روز به روز فیلمسازان بیشتری که از آن ها به عنوان امیدهای سینمای کشور نام برده می شد در این منجلاب سقوط می کنند.
این اتفاق که شکل گیری اش در فیلم های سخیفی مانند «نهنگ عنبر» آغاز شد این روزها به اوج خود رسیده؛ نوستالژی سازی های فوق سطحی که سرشار از لودگی اند و بس! عنصر لودگی آنقدر در این آثار زیاد است که عامی ترین مخاطبان سینما هم آن را پس می زنند چرا که آنقدر به پختگی و درک رسیده اند که تفاوت میان شوخی و لودگی را بفهمند و اگر چنین فیلم هایی پرفروش می شوند تنها به واسطه حضور برخی بازیگران نامدار و تبلیغات پر زرق و برق و رنگ و لعاب دارشان است!
به راستی مایه شرمساری است که در جمهوری اسلامی ایران که نظامی برآمده از ارزش ها و آرمان های انقلابی و دینی است و در ذیل سیستم مدیریتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، فیلمی تولید می شود که ضمن دغل بازی، فریبکاری و دروغگویی در رابطه با دوران آغازین انقلاب (چرا که هیچکدام از خوانندگان کوچه بازاری قبل از انقلاب زندان نرفتهاند، کنسرت ندادهاند و...)، سرشار از شوخی های به شدت زننده جنسی و کنایه های تند و تیز است.
اینکه فیلمساز چرا و به چه دلیلی خط اصلی فیلمش که برگزاری هفته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در شهر استانبول کشور ترکیه است را به برگزاری کنسرت مشترک «ابراهیم خوش سینه» با یک خواننده زن شهیر ترک زبان پیوند می دهد و ضمن قبح زدایی از تک خوانی زنان، تمام توان و قوای خود را به کار می بندد تا فرهنگ و سنت های ارزشمند، اصیل و متعهدانه ایرانی-اسلامی را زیر سوأل ببرد، سوألی است که مسئولان سازمان سینمایی و عوامل تولیدکننده چنین اثری باید پاسخگوی آن باشند.
سوأل اینجا است که جایگاه دیپلماسی فرهنگی در این اثر پیش پاافتاده و نازل سینمایی کجاست؟ چرا از ایرانی ها تصویری زننده لاابالی گری، الکلی بودن، دائم الخمر بودن و... نشان داده می شود؟ چرا نوازنده ویولون تا پایش به فرودگاه می رسد یک کیسه پر از مشروبات الکلی خریداری می کند و دائماً مست است؟ چرا نماینده سفارت جمهوری اسلامی ایران فردی کثیف معرفی می شود که برخلاف ظاهر متدین و مذهبی اش با دختری بیگانه ارتباط دارد و توسط الناز شاکردوست تهدید می شود که به زودی لو می رود؟ جایگاه عزت و غیرت ایرانی در این اثر سینمایی کجاست؟ مسئولان فرهنگی و سینمایی چطور توانسته اند به چنین اثر ضد ارزشی که فرهنگ کهن و عرف ما را به ریشخند می گیرد مجوز تولید و پخش و اکران بدهند؟ چرا باید در این فیلم هیچ سنخیت و قرابتی با فرهنگ ایرانی-اسلامی به چشم نخورد و درست در نقطه مقابل عناصر اصیل فرهنگ ارزشمند ایرانی-اسلامی مورد تخطئه قرار گیرند؟
«مطرب» بی تردید اثری در راستای مبارزه با فرهنگ و سنت های ملی است؛ فیلمی است که ایرانیان را خسته و آزرده خاطر از کشور نشان می دهد و تنها راه نجات آن ها را پناه بردن به غرب می داند! بعید نیست که مسئولان فرهنگی ترکیه و به خصوص شهرداری استانبول حتی اسپانسر این فیلم شده باشند که در آن مبارزه با ایرانیت و تبلیغ برای پناه بردن به کشوری مانند ترکیه به چشم می خورد!
جدیدترین ساخته سینمایی کیایی نه تنها از نظر محتوا که از نظر ساختار هم به شدت دچار ضعف و نقصان جدی است! فیلمی که در ساختار با توجه به روایت قصه زندگی فردی از زبان خودش، باید دارای شاخصههای سینمای اتوبیوگرافی باشد، به دلیل عدم شناخت فیلمساز از شاخصه های چنین سینمایی به جای پرداختن به برشهای بیوگرافی و پرداخت آن، روایتش متکی بر صدای محزون و غم آلود پرستویی است.
«مطرب» نه سینمای کمدی است نه ملودرام؛ نه در دسته آثار اتوبیوگرافی جای می گیرد و نه می توان آن را اثری موزیکال دانست! به همین دلیل هم می توان بر این امر صحه گذاشت که تصاویر سرهم بندی شده که به عنوان یک اثر سینمایی در این فیلم به خورد مخاطب بخت برگشته سینما داده می شود هیچ ارتباطی با سینما و هنرهفتم نداشته و ندارد.
در نهایت باید گفت «مطرب» آتراکسیونی برای تخریب فرهنگ و سنن ایرانی-اسلامی است که در دوران ولنگاری فرهنگی و در راستای کسب منافع سودآور و اقتصادی برای سرمایه گذاران و تهیه کنندگان اش تولید شده؛ فیلمی که مانند بسیاری آثار مشابه خود لکه سیاهی بر کارنامه مدیران وقت سینمایی محسوب می شود.
ارسال نظر