به گزارش سینماپرس، رسانهها خبر انصراف همزمان تعدادی هنرمند از جشنوارههای موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی فجر در کنار لغو برخی کنسرتها و نمایشها در دو روز گذشته را در حالی منتشر کردند که اکثر مخاطبان برای شناختن برخی از آنها باید ساعتها یا به ذهنشان فشار بیاورند یا اسم آنها را گوگل کنند. حالا و پس از چهار دهه میتوان گفت جشنواره فجر مهمترین اتفاق هنری و فرهنگی داخلی ایران است. جشنوارههایی که با وجود رفتوآمد دولتها اما همچنان تاثیرگذار هستند و البته برای اهالی رشتههای آن مهم. انصراف از چنین واقعه مهمی بهدلیل همدردی با خانوادههای داغدار حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی عنوان شده است. مگر میشود با دلهای داغدیده این خانوادهها همدردی و همصدایی نکرد؟ این داغ چنان جانکاه است که خواب را از چشمان میرباید و دل را چنان میفشرد که هرکسی آرزوی مرگ میکند چه مقصر و چه بیتقصیر. اشتباه بزرگی شده و امکان جبران آن وجود ندارد. بعید میدانم فرد خردمند یا شریفی پیدا شود که منکر عظمت و تلخی این مصیبت شود. حالا و پس از گذشت چند روز از این حادثه، ناگهان تعدادی هنرمند یادشان میآید که باید با خانوادههای این شهدا همراهی کنند. ناگهان سهم هنرهای تجسمی و تئاتر بیش از بقیه هنرها میشود. ماجرای این انصراف که اوجش در سینما و توسط مسعود کیمیایی رخ داد، عجیب و مبهم است. آیا هدف اصلی این جماعت از رسمیت انداختن جشنوارههای فجر است؟ مشکل خانوادههای شهدای هواپیمای اوکراینی برگزاری جشنوارههای فجر است؟ چندماهی بود که از حضور سلبریتیها در جامعه خبری نبود و حالا انگار نوبت به بخشهای دیگر خانواده هنر رسیده است. تجسمیهای منصرف؛ مشهورتر از تئاتریها دو روز پیش بود که ابراهیم حقیقی، دبیر دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر به همراه تعدادی از دبیران و داوران بخشهای مختلف این جشنواره خبر دادند که در واکنش به سقوط هواپیمای اوکراینی در ایران و جانباختن سرنشینان آن از حضور در دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر انصراف دادهاند. رومین محتشم، دبیر بخش عکس این جشنواره نیز به همراه سیفالله صمدیان، کیارنگ علایی و شهریار توکلی داوران بخش عکس با صدور بیانیه کوتاهی در فضای مجازی از حضور در این جشنواره استعفا دادند. در متن کوتاه دبیر و داوران بخش عکس دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر نکته جالبی آمده است: «... بهعنوان هنرمندانی مستقل که با هدف تداوم فعالیتهای فرهنگی و هنری این مسئولیت را پذیرفته بودیم، از ادامه همکاری با این رویداد معذوریم و ضمن تشکر از عکاسان شرکت کننده، تأثر و همدلی عمیق خود را با مردم داغدار ایران اعلام میکنیم. چراکه همواره و در هر شرایطی مسائل انسانی بر فعالیتهای هنری ارجحیت دارد.» «با هدف تداوم فعالیتهای فرهنگی و هنری این مسئولیت را پذیرفته بودیم» جمله مهمی که نشان میدهد نگاه این دوستان به جامعه و هنر چه کیفیتی دارد. وقتی خودشان را دلیل تداوم و نبودشان را احتمالا باعث عدم تداوم فعالیتهای فرهنگی و هنری میدانند دیگر جای بحثی نمیماند. قطعا دنیا با وجود حافظ، شکسپیر، میکل آنژ و داوینچی جای بهتر و قابل تحملتری شده، اما هنر در رشتههای مختلف و در همه جای جهان متکی به افراد نبوده است. هنر با ذات انسان در ارتباط بوده و هنرمندی نتوانسته مانع از حرکت یک رشته هنری بشود.
قلم خداحافظی
خوشنویسی هم رشته دیگری بود که درگیر حاشیه شد. رضا رینهای، دبیر بخش خوشنویسی این جشنواره نیز از حضور در این جشنواره در راستای همدلی با مردم ایران انصراف داد. دبیر و داوران بخش گرافیک شامل مهدی مهدیان، علی باقری و مهدی فاتحی و همچنین دبیر و داوران بخش تصویرگری دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر شامل مهنوش مشیری، علی هاشمیشهرکی، علی خدایی و پیمان رحیمیزاده در همین راستا از حضور در این جشنواره اعلام انصراف کردند. دبیر و داوران بخش سرامیک این جشنواره نیز شامل فرزاد فرجی، مجید ضیائی، صادق باقری و هیربد همتآزاد از جمله انصرافدهندگان از حضور در این جشنواره هستند. دبیر و داوران بخش مجسمه این رویداد شامل روحالله شمسیزاده، هادی عربنرمی، کامبیز صبری و رضا قرهباغی نیز از حضور در این جشنواره کنارهگیری کردند. در همین راستا لیلی گلستان، مدیر گالری گلستان نیز از حضور در دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر انصراف داد. به نسبت اهالی تئاتر، هنرمندان رشته تجسمی در میان خودشان و احتمالا مردم حتما سرشناستر هستند. باید منتظر ماند و دید واکنش وزارت فرهنگ و ارشاد به این انصرافها چیست. قطعا هنر تجسمی ایران مشحون از چهرههایی است که میتوانند در بزنگاهها بمانند و کار کنند و با بهانههای مختلف از مسئولیت شانه خالی نکنند.
تئاتر و موسیقی
صابر ابر طراح و کارگردان «همان چهار دقیقه»، آرش دادگر کارگردان نمایش «مکبث»، علیرضا کوشکجلالی، گروه اجرایی نمایش «آواز قو» به کارگردانی پریزاد سیف، گروه اجرایی نمایش «من» به کارگردانی سیاوش پاکراه، امیراحمد قزوینی بازیگر نمایش «پروانه الجزایری»، علی صفری کارگردان نمایش «کرونوس»، مژگان خالقی نویسنده و بازیگر نمایش «بیوه سیاه، بیوه سفید»، امیر نجفی کارگردان و تمامی اعضای گروه نمایش «مشق شب»، سجاد تابش کارگردان نمایش «در اتاق باد میوزد»، مهدی شفیعیزرگر نویسنده «همه فرزندان مکبث»، پرستو گلستانی، سه گروه نمایشی گروههای «آدیداس»، «جانی سکیکی» و «خدای جنگ» از مشهد، مانی جعفرزاده و محمدحسین معارف هنرمندانی هستند که پس از واقعه سرنگونی هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ بهدلیل اصابت موشک، از شرکت در سیوهشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر انصراف دادهاند. همه این افراد همدردی با خانوادههای داغدار را دلیل اصلی انصرافشان اعلام کردهاند. افراد و گروهها در فعالیت یا عدم فعالیتشان آزاد هستند، اما همچنان سوال اصلی اینجاست که این کار، چه کمکی در کاهش آلام خانوادههای عزادار میکند؟ آیا این اقدامات سیاسی کردن هنر نیست؟ آیا مردم و جامعه از نبود آثار هنری آسیب نمیبینند؟ کیوان ساکت، نوازنده، موسیقیدان، آهنگساز و رهبر ارکستر دیگر هنرمندی بود که از حضور در رویدادهای هنری فجر انصراف داد. کیوان ساکت در صفحه شخصیاش اینگونه نوشت: «من به نشانه همدلی با مردم داغدار و ستمدیده سرزمینام، امسال در هیچیک از جشنوارههای هنری فجر شرکت نخواهم داشت. نه بهعنوان هنرمند شرکتکننده، نه در مقام داور یا کارشناس مدعو و نه در نقش مخاطب و بیننده هیچیک از آثار.» لغو کنسرت علیرضا قربانی و اتفاقات مشابه احتمالی در روزهای آینده را به انتظار مینشینیم تا درنهایت خروجی و تاثیرات اینگونه واکنشها را شاهد باشیم. جشنوارهها برگزار میشوند و روزها میآیند و میروند اما تمام اینهایی که انصراف دادهاند در همین کشور یاد گرفتهاند و گاه آموزش دادهاند. از سرمایه همین کشور استفاده کردهاند تا خودشان تبدیل به سرمایه شدهاند. با امکانات همین سرزمین رشد کردهاند و روی دوش همین مردم بلند شدهاند. وقتی از همین جشنواره جایزه میگرفتند و گاه ارتزاق میکردند جشنواره خوب بود و حالا دیگر خوب نیست. بگذریم، چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد...
*فرهیختگان
ارسال نظر