چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۹

بودجه‌های حاکمیتی یا پول جیبی مخالف‌ساز؟!

فروکاست ثروت ملی در روزگار بنفش ملت ایران

فروکاست ثروت ملی

سینماپرس: امروزه نگرانی عمیقی نسبت به وضعیت تولیدات سینمایی وجود دارد؛ تولیداتی که از رابطه ای مستقیم با وضعیت بیکاری طیف گسترده ای از سینماگران متعهد و دغدغه مند و بروز مشکلات معیشتی گوناگون برای عموم اهالی سینما و تئاتر و ... برخوردار بوده و در مجموع سبب می شود تا محصولات فرهنگی و بالاخص تولیدات سینمایی نه تنها موجب افزایش ثروت ملی نشوند؛ بلکه به عاملی از برای زایل نمودن ثروت ملی مبدل شود!

شمس الدین حمیدیان/ ثروت (Wealth) از جمله مفاهیم عامی است که در حوزه‌های موضوعی مختلف مورد استفاده قرار گرفته و اگر چه در عرصه اقتصادی دارای بیشترین کاربرد می باشد، اما در واقع در تمامی حوزه های فرهنگی، سیاسی، امنیتی و نظامی و ... موضوعیت داشته و به فراخور نوع نگاه موجود در هر یک از عرصه ها مورد استفاده و تعریف قرار می گیرد و اگر چه این امر سبب می  شود تا تعارف متفاوت و گوناگونی از این مفهوم پدیدار شود؛ تعاریفی بعضا متنوع که در نهایت تمامی این تعاریف به مفهومی اساسی با عنوان قدرت (Power) ختم شده و ماهیت توانگری در هر یک از حوزه های مختلف را شامل می شود.



از این جهت است که معمولا برای اینکه معین سازیم که میزان ثروت اقتصادی کسی چقدر است؛ به اعداد حساب بانکی او و یا میزان موجودی سپرده های شخصی او نگاه می کنیم و هر مقدار آن اعداد بزرگتر و حجم پول و طلا و ... آن فرد به نظر ثروتمندتر آمده و از قدرت اقتصادی بیشتری برخوردار می باشد و همین معادله در تعریف میزان ثروت سیاسی و یا ثروت فرهنگی و ... هر یک از افراد، البته با شاخصه های مختص به خود موضوعیت داشته و در مجموع میزان قدرت ایشان را معین می سازد. شاخحخصه هایی که می تواند از افراد فرا تر رفته و در صورت وضعیت یک جمع و یا یک جامعه  مورد ارزیابی و توجه قرار گیرد؛ که در این صورت و در ابعاد ملی، مفهوم ثروت ملی موضوعیت پیدا نموده و به تبع آن قدرت ملی معین و مشخص می گردد.



پُرواضح است که داشته های اقتصادی تنها مولفه ثروت ملی محسوب نمی شوند و شاید بیش از همه این فرهنگ و هنر در هر یک از جوامع می باشد که برای آن اجتماع یک ثروت ملی محسوب می شود؛ ثروتی که قدرت ملی را پدید آورده و اگر کسی در این امر تردید بکند، در یکی از بدیهی ترین مسائل تردید کرده است؛ فرهنگ و هنر یک ثروت برای هر کشور است؛ یک ثروت بزرگ و پرثمری است که همچون تمامی انواع مختلف آن در تمامی عرصه های اقتصادی و سیاسی و ...؛ اولاً باید این ثروت را ایجاد کرد؛ ثانیاً باید این را روز به روز افزایش داد که دچار خُسران و کم آمدن و کاهش نشود و ثالثاً باید از آن برای نیازهای کشور استفاده‌ی بهتر و برتر کرد. تا بتواند به عنوان یکی از شاخصه های اصلی قدرت ملی به توسعه منافع ملی منتج شود.



از این منظر است که فرهنگ و هنر در هر جامعه ای یک ثروت ملی است و استعدادهای فرهنگی و هنریِ اهالی فرهنگ و هنر نیز یک ثروت ملی می باشند که در قاعده مدیریت فرهنگی و هنری می بایست مورد استفاده قرار گرفته و بر بسترهای مناسب بهره‌برداری شده و به فعلیت برسند.



بر این اساس مدیریت (Management) در حوزه های مختلف اجتماعی را می توان به نوعی معطوف به تولید و افزایش ثروت دانست و از مدیریت به این صورت تعریف نمود که بکارگیری کارا و اثربخش منابع مادی و انسانی تحت نظام ارزشی پذیرفته شده هر جامعه با عنایت به اصولی چون برنامه‌ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل و نظارت بر اساس هدف‌های از پیش تعیین شده و البته در راستای تولید ثروت که در نهایت منتج به توانگری و فراهم آوردن قدرت شود.



پس مدیریت فرهنگی و هنری در هر جامعه ای موظف به افزایش ثروت ملی در حوزه عملکرد فرهنگی و هنری آن جامعه بوده و این امر میسر نمی شود مگر آنکه هنر و هنرمند پاس داشته شود! و در این مسیر مدیر فرهنگی و هنری اگر چه همچون سایر اشکال مدیریت، در کلیشه ای ترین صورت ممکن موظف به اداره ی هنرمندان، بازاریابی، مدیریت بودجه، روابط عمومی، جمع آوری سرمایه، توسعه برنامه و ارزیابی عملکرد و ... بوده و این همه می بایست با ویژگی هایی مختص و منحصر به فرهنگ بومی آن جامعه همراه شود تا در مجموع بتواند مسیر آفرینش های هنری را به منظور افزایش ثروت ملی محقق ساخته و قدرت ملی را در سمت و سوی اهداف کلان اجتماعی موضوعیت بخشد.



فرهنگ به عنوان شکل‌دهنده‌ی به ذهن و رفتار عمومی جامعه است. حرکت جامعه براساس فرهنگ آن جامعه است. اندیشیدن و تصمیم گیری جامعه بر اساس فرهنگی است که بر ذهن آنها حاکم است و ... و این چنین است که مدیریت فرهنگی یکی از پیچیده ترین سطوح مدیریت در جوامع مختلف محسوب و از تمایزات ویژه ای با سایر اشکال مدیریت (Management) در دیگر حوزه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی برخودار می باشد و تصدی این مُهم، ظرایف بسیاری را در فهم و تمایز میان مدیریت فرهنگی و تفاوت عملکرد مدیران در این حوزه طلب می نماید. از این جهت است که امام امت به صراحت می فرمایند: اگر جامعه ای ثروتمند هم باشد، ‌ اما عقل درستی نداشته باشد، این ثروت را به باد خواهد داد، یا در جای بدی مصرف خواهد کرد. فرهنگ، به جای عقلیت یک جامعه است؛ لذاست که هرچه بر روی فرهنگ سرمایه گذاری بشود، زیاد نیست. خوب، حالا من از این حرف که مورد قبول و تصدیق همه است، می خواهم استنتاجی بکنم؛ و آن این که به این معنا، مدیریت فرهنگی در جامعه، امری لازم و البته ممکن است. (امام خامنه ای در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی (۱۵/۱۰/۱۳۷۷))




از این جهت است که مدیریت فرهنگی و هنری موظف به برنامه‌ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات فرهنگی و هنری کشور به منظور افزایش ثروت ملی بوده و در این مسیر شاید یکی از بدیهی ترین امور رسیدگی به وضعیت مادی و معنوی هنرمندان می باشد؛ زیرا هنر فعالیتی است انسانی. فعالیتی که طی آن فرد هنرمند به صورتی آگاهانه و با هوشمندی هرچه تمام، سعی می کند تا احساسات خود را نسبت به موضوعات مختلف، به دیگران منتقل ساخته و ایشان را متاثر از آن سازد و از این جهت است که آفرینش های هنری نیازمند حمایت های مادی و معنوی می باشد؛ موضوعی بدیهی که متاسفانه در سال های اخیر با بی توجهیی ویژه متولیان فرهنگی و هنری کشور همراه گردیده است.


در این شرایط است که موجب شده تا عرصه فرهنگی و بالاخص سینمایی کشور به مجالی مناسب از برای تاخت و تاز پروژه نفوذ مبدل شده و متاسفانه در این میان اعمال سیاست جیب خالی پدر سینما توسط متولیان بنفش پوش، اسباب حضور گسترده سفارتخانه‌های خارجی و سرمایه‌داران معلوم‌الحالی را در عرصه سینمای کشور را فراهم آورده و صنعت سینمای ایران را به عرصه‌ای مناسب و بسیار جذاب برای پولشویی تغییر ماهیت دهد و  نفوذ فرهنگی را آنچنان رسمیت بخشد که حتی سازمان سینمای کشور را به حامی معنوی و قانونی برخی از این اقدامات مبدل سازد.




قطعا مدیریت فرهنگی و هنری در هر جامعه ای موظف به افزایش ثروت ملی است و این امر محقق نخواهد شد مگر آنکه هنر و هنرمند پاس داشته شود! اما باید توجه داشت داشت که این پاسداشت می بایست دارای رویکردی واحد و پیگیر چشم‌اندازی ( Vision ) هماهنگ با مبانی تفکری نظام و بالاخص انقلاب اسلامی باشند که درک این مهم نه تنها از وِل شدکی و وِلنگاری فرهنگی ممانعت به عمل می آورد؛ بلکه به بیکاری بسیاری از اهالی سینما به عنوان سینماگران متعهد و دغدغه مند پایان بخشیده و همواره به این مهم توجه داشته باشد که افزایش ثروت ملی در عرصه فرهنگ و هنر و بالاخص صنعت سینمای کشور به این معنی است که تولیدات ملی در ژانرهای مختلف صورت پذیرد و سینمای اجتماعی سبک زندگی جامعه اسلامی مان را قوام بخشیده و تولیدات طنز و کمدی، ضمن ایجاد نشاط و فرح در جامعه، آموزنده باشند و نه بِفروش! آن هم به قیمت بیان انواع و اقسام الفاظ رکیک و نمایش گونه های مختلف از سکس پنهان و آشکار و ...


بنابر تعریفی رایج هُنر اشتیاقی است که در دایره تجسم محصور شده است و از این جهت مدیریت هنری می بایست به چنان فهم و بلوغی رسیده باشد که تشخص دهد در هنر نه اشتیاق بی تجسمی وجود دارد و نه تجسم بی اشتیاقی و در این دایره اصالت از آن نیروی انسانی است که اشتیاق دارد و تجسم می بخشد و  مبتنی بر این اصل است که مدیر هنری اطرافیان خود را شکل داده و ساحت سازمانی خود را از حیث وجود مشتاقانی که توانایی هنری لازم از برای آفرینش های هنری نداشته پاک می سازد و به همان نسبت برائت خود را از هنرمندان بی اشتیاق نسبت به مبانی انقلاب اسلامی ابراز می دارد؛ هنرمندانی متظاهری که در شرایط رکود اقتصادی حاکم بر فضای کشور، ممکن است از ساده لوحی مدیر هنری استفاده نموده و با حمایت های مادی و معنی ایشان اقدام بخ تولید آثار معلوم الحالی همچون رحمان ۱۴۰۰  و مُطرب و زیرنظر و ... نماید.




ثروت ملی در سینما تنها با حمایت مدیریت فرهنگی و هنری از هنرمندانی محقق خواهد شد که منافع ملی را بر هر چیز مقدم می دارند و در این میان قطعا جماعتی که تقدس هنر و قلم را هم متوجه نیستند و به عنوان مثال در زمان نمایش فیلمشان بجای توضیح و خوش آمد به منتقدان می گویند: زر زیادی نزنیم فیلم را ببینیم! و یا وسط نشستی رسما اعلام می کنند که برای خنداندن تماشاگر حاضرند شلوار خود را هم دربیاورند و ... موضوع منافع ملی اساسا موضوعیت ندارد و این در حالی است که در چرخه معیوب مدیریت غفرهنگی کشور می بایست با کمال تاسف اعلام نمود که این چنین افرادی نه تنها برنده سیمرغ ها می شوند، بلکه به عناون الگو به سایر هنرمندان معرفی شده و مورد حمایت همه جانبه قرار می گیرند.


افزایش ثروت ملی در عرصه فرهنگ و هنر به معنی توجه مدیریت فرهنگی و هنری به موضوع بیمه هنرمندان و عدم تبعیض میان اهالی فرهنگ و هنر است و در این میان قطعا شفافیت می تواند گام مهمی باشد تا معین شود که بودجه های ستادی خرج چه مصارفی می شود و یا آنکه کمک هزینه های میلیاردی چگونه به طیفی خاص اختصاص می یابد و ...




مدیریت فرهنگی و هنری در هر جامعه ای موظف است تا ضمن حفظ و صیانت از ثروت ملی اقدام به افزایش آن نماید و این در حالی است که بررسی میزان و ارزیابی موجودی این ثروت در سال های اخیر قطعا نگران کننده بوده و ضمن آنکه حکایت از گونه ای به شدت مخرب و لجام گسیخته از ابتذال و وِل شدگی عمیق در عرصه مدیریت فرهنگی و هنری کشور می کند؛ به نحوی آشکار بر پیگیری پروژه ای با عنوان نفوذ فرهنگی دلالت نموده که در ماهیت خود ثروت ملی را نشانه رفته است و مبتنی بر آن سعی می شود تا هنرمندان به صورت های مختلف غیرت ملی، ایمان و وحدت و همبستگی خود را از دست داده و نشاط و ابتکار خود در خلق تولیدات هنری را نه بر مدار منافع ملی، بلکه بعضا در جهت مقابل با آن سامان بخشند.


دشمنان ما بیش از آن که به منابع طبیعی ما چشم طمع داشته باشند، به منابع انسانی - که منابع قدرت ما هستند - چشم طمع دارند. آنها می دانند اگر این سرمایه های اجتماعی از دست یک ملت گرفته شود، اگر یک ملت غیرت ملی و ایمان و وحدت و همبستگی خود را از دست بدهد، اگر نشاط کار و ابتکار را از دست بدهد، اگر حرکت علمیِ رو به پیشرفت خود را از دست بدهد، کاملاً در دسترس دشمنان قرار خواهد گرفت؛ می توانند راحت به او زور بگویند، می توانند بر او سلطه پیدا کنند، می توانند منابع طبیعی و مادی او را هم غارت کنند. آنچه سد مستحکمی در مقابل دشمنان قرار می دهد، همین سرمایه های معنوی است که باید مراقب باشیم دچار شبیخون نشود.




امروزه نمود عریان پیگیری پروژه نفوذ فرهنگی را می توان به وضوح در تلاقی آن با نفوذ اقتصادی مشاهده نمود؛ تلاقی به شدت مخربی که اسباب ضایع شدن ثروت ملی را پدید آورده و این امر با تشدید مشکلات معیشتی و فقدان نشانه های امیدبخش از بهبود وضعیت هنرمندان بیکار در کنار افزایش باندبازی ها و انتخاب بازیگران و عوامل سینمایی توسط افراد و جریانات خاص و بعضا دامن زدن عامدانه به بیکاری هنرمندان بدنه و تنگ تر کردن حلقه معضلات اقتصادی و مالی آنها و...، در نهایت به سفارشی سازی و معاوضه خلاقیت، ذوق و استعداد هنری با حمایت مالی و دریافت پول منجر شده است.


نگرانی عمیقی که در حال حاضر به صورتی گسترده و به واسطه ی ناکارآمدی مدبران فرهنگی و هنری بوجود آمده و ضمن آنکه بر موفقیت پیگیری پروژه نفوذ فرهنگی تا اعماق وجوه فرهنگی کشور صحه می گذارد، هر روز نیز بر شدت آن افزوده می شود؛ نگرانی عمیق از وضعیت معیشت اهالی فرهنگ و هنر و بالاخص اهالی نجیب سینما که حتی حال خوب بسیاری از بنفش پوشان این عرصه را خراب نموده و موجب شده تا برخی از ایشان برای دریافت معونه های سفارتی خود به پیاده نظام فتنه های مختلف مبدل شوند.



امروزه نگرانی عمیقی نسبت به وضعیت تولیدات سینمایی وجود دارد؛ تولیداتی که از رابطه ای مستقیم با وضعیت بیکاری طیف گسترده ای از سینماگران متعهد و دغدغه مند و بروز مشکلات معیشتی گوناگون برای عموم اهالی سینما و تئاتر و ... برخوردار بوده و در مجموع سبب می شود تا محصولات فرهنگی و بالاخص تولیدات سینمایی نه تنها موجب افزایش ثروت ملی نشوند؛ بلکه به عاملی از برای زایل نمودن ثروت ملی مبدل شود و در این میان گستره ی اکران و غلبه ی آثار معلوم الحالی همچون بسیاری از آنچه که امروزه بر پرده سینماهای کشور قابل مشاهده می باشد را در مجموع می تواند به عنوان مصداقی بارز از موفقیت پروژه نفوذ فرهنگی معرفی نمود.



البته در روزگار بنفش ملت ایران، فروکاست ثروت ملی تنها محدود به وضعیت اسفبار فرهنگی کشور که دیگر به لاابالی گری فرهنگی منتج گردیده و سبب شده تا برخی آثار سینمایی رسما به عاملی از برای ترویج فساد اجتماعی در جامعه مبدل شوند و ... نشده و از نمودهای مختلف و گوناکونی برخوردار است. نمودهایی همچون مهاجرت ده ها نفر از عوامل مختلف سینمایی کشور، در سال های اخیر، به کشور ترکیه و به امید تأمین مالی و فرار از تنگی معیشت قابل مشاهده می باشد. بازیگران، کارگردانان، صداپیشگان و سایر عواملی که بر اثر شرایط اقتصادی ایجاد شده و ترس از ناتوانی در تأمین معیشت خویش به شبکه ای معلوم الحال پیوسته و در نهایت مجبور شدند به عروسک خیمه شب بازی مدیران شبکه مذکور تبدیل شوند و ...




پس باید به این موضوع توجه داشت که همانا اگر شرایط بی تدبیری و عدم اشراف و توجه مسئولان و متولیان فرهنگی کشور به موضوعات اقتصادی عرصه ی های مختلف هنری و بالاخص صنعت سینمای کشور ادامه پیدا کند، دیری نخواهد گذشت که هنرمندان ِدرگیر معیشت و همچنین فرهنگِ قرار گرفته در تنگنا و مضیقه ی مالی، به انواع فقر مادی، علمی، عقیدتی و معرفتی و... مبتلا می‌شود و عوامل دخیل در این حوزه ها به سمت هر منبع و حامی مالی ولو مالکان دارایی های حرام و بودجه های ویژه ی سفارتخانه ها جذب می‌شوند و نهایتاً بر خلاف منافع فرهنگی جامعه و حتی بر خلاف باورهای دورنی و اعتقادات پیشین خود، آثاری سخیفی را تولید می نمایند که حتی پس اندازهای ملی را به تاراج می گذارد.


نفس عزیزی که تحقیر شده و کرامت خویش را از دست داده است و دورنمایی برای بهتر شدن اوضاع معیشتی خویش نمی بیند، حاضر است در ازای دریافت پول به هر کاری بپردازد. در این زمان است که عناصر معاند بطور غیرمستقیم وارد صحنه شده و با پرداخت وجوه وسوسه انگیز، افراد را به استخدام خود در می آورند و آنها را وادار می کنند در جهت تحقق منویات ایشان گام بردارند و این دور باطل آنقدر تکرار می شود تا نه تنها ارکان فرهنگی، بلکه ارکان سیاسی و به تبع آن ارکان امنیتی جامعه را دستخوش تغییر قرارد داده و حتی به ویرانی بکشاند.




پس در این شرایط ضروری است تا نهادهای نظارتی و قانون گذاری کشور به میدان آمده و با دقت نظر ویژه به وضعیت اسفبار کنونی سامان بخشند و معین سازند که مصارف بودجه های فرهنگی کشور آیا به تولید ثروت ملی منتج می شود یا آنکه این بودجه ها در جهت عکس منافع ملی عمل نموده و با امتداد مسیر بی تدبیری قرار است در شرایطی که هنرمندان بیکار به نیرویی مستعد از برای جذب توسط سرویس های معاند نظام مبدل شده اند و ...، همچنان بودجه ای شش میلیارد تومانی به خانه ای اختصاص یابد که وظیفه حمایتی خود از هنرمندان را محدود به برگزاری مراسم تشییع جنازه ایشان نموده است! خانه ای که هر روز بیشتر از وظایف ذاتی خود فاصله می گیرد و به محفلی انحصاری از برای طیفی خاص مبدل گردیده که با بودجه های حکومتی اقدام به نوشتن بیانیه های ضد حاکمیت می نمایند و به نمونه ای هجو از اپوزیسیون درون پوزیسیون مبدل شده اند!


نهادهای نظارتی و قانون گذاری کشور موظف هستند تا به صورتی شفاف به این موضوع بپردازند که چه مقدار از بودجه ۲۱ میلیاردی انجمن سینمای جوان منتج به افزایش ثروت ملی شده و آیا اصلا چنین اتفاقی افتاده است!؟ و یا آنکه حدود ۶ میلیارد تومانی بودجه مؤسسه هنر و تجربه در اختیار کدامین بخش از هنرمندان و سینماگران متعهد به منافع ملی کشور قرار گرفته و یا انکه حدود ۶۰ میلیارد تومان بودجه بنیاد سینمایی فارابی در اختیار چه تفکری است! و آیا ارتزاق کنندگان از این بودجه های حکومتی به بسط و تقویت منافع ملی مبادرت می ورزند و یا آنکه قرار است بودجه های بیت المال مسلمین را معطوف به اخذ تابعیت مضاعف خود نموده و با دریافت پول تو جیبی خود از بودجه های فرهنگی کشور همچنان به نوشیدن ساندیس سفارت های بیگانه مبادرت ورزند و بیانیه های آنارشیستی دهند و از هر تریبونی برای اعلان ضدیت خود با نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی بهره برداری نمایند؟ سوالاتی همچنان بی پاسخ که امید است تا دیر نشده به آن پاسخ داده شود!



ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.