هایده مستجابی/ فیلم سینمایی «من می ترسم» روایتی موازی از دو رابطه از یک سنخ است که با بیان سینمایی ضعیف خود، بعضا چالشی غلط برای مخاطب ایجاد می کند. اثری که به ترسیم روابط نسیم و بهمن می پردازد که با یکدیگر زندگی می کنند! نسیم دختری از خانواده متمول است و قصد مهاجرت به خارج از کشور را دارد؛ اما بهمن به عنوان هم خانه و یا بهتر بگوییم هم باش او هنرمند طراح و شاعری است که منتقد به وضع موجود است و شعرهایی می سرآید که مجوز انتشار ندارد و این در حالی است که اثر از سویی دیگر به ترسیم روابط آزاد مسعود مدیر شرکتی می پدازد که نسیم در آن مشغول به کار بوده. البته روابط آزاد آقای رییس بر طبق کلیشه های معمول سینمایی و یا بهتر بگوییم سریال های تلویزیونی با یکی از کارمندان زن خود روایت می شود که از طبقه ضعیف جامعه است و در نهایت نسیم را که پیش از این با درخواست های عاشقانه مسعود مواجه شده است را به قطع همکاری با شرکت می کشاند و ار این مقطع است که اثر بُعدی گانگستری نیز پیدا می کند!
فیلم سینمایی «من می ترسم» آخرین ساخته کارگردانی است که سال گذشته به بهانه حضور در بخش مسابقه جشنواره کن از حضور در جشنواره فجر انصراف داد و اکنون پس از ناکامی از حضور در کن، تصمیم گرفت تا فیلم خود را به فجر ارایه دهد! جدا از اینکه چرا باید بعد از این تصمیم آقای کارگردان فیلم در بخش مسابقه فجر حضور داشته باشد؛ آنچه که بر ابهامات چنین انتخابی می افزاید در ضعف بیش از حد این اثر و فقر سینمایی آن است که به عنوان یکی از ایرادات اصلی فیلمنامه در بیان زاویه دید متجلی می شود. |
فیلم سینمایی «من می ترسم» از کلیشه ای منسوخ شده در ترسیم مثلث عشقی خود پیروی می کند تا بتواند بر ارجاعات سیاسی خود مبتنی بر دسته بندی های رایج فقیر و غنی متمرکز شود؛ ارجاعاتی که بیشتر از جنس متلک هایی متلک پرانی های شبه روشنفکری در آمده و در نهایت موجب می شود تا اثر برای مخاطب عادی غیر قابل تحمل شود. اثری که تمام تلاش خود را می کند تا با هلی شات هایی که از بالای شهر تهران به عنوان پایتخت گرفته و آن را به همراه ایده موسیقایی واحدی به مخاطب نشان می دهد و ... ثابت کند که این شهر جای زندگی نیست و بهترین تصمیم را شخصیت دختر برای فرار از این شهر می گیرد.
ارسال نظر