حمید خرمی/ فیلم سینمایی «جهان با من برقص» به عنوان نخستین فیلم بلند داستانی از سروش صحت؛ یک اثر نسبتاً معمولی در ساخت و محتوا و به نوعی سرگرم کننده است و جذابیتهایی از نوع پُستمدرن در سینما را با خود دارد. فیلمی که در دی ماه ۱۳۹۸ هجری شمسی و دوران پیش از شیوع کرونا اکران خود را آغاز نمود و با بهره مندی از تبلیغات وسیع شهری و تلویزیونی توانست تا از فروش قابل توجهی برخوردار گردد.
سوای نظر از مساعدت ویژه رسانه ملی در پوشش تبلیغاتی این اثر سینمایی؛ شاید بیش از هر چیز پاسخ به این پرسش اهمیت دارد که به راستی چرا «جهان با من برقص» ناگهان به یک سوگلی مشترک در میان جامعه روشنفکری و مدیریت فرهنگی و سینمایی کشور مبدل گردید و این درجه از حمایت تا به آنجا گسترش پیدا نمود که مدیریت سینمایی کشور ترجیح داده تا این اثر نزدیک به سی و سه هفته مداوم و تا به امروزه اکرانش ادامه پیدا نماید. البته بر این عدد همچنان در حال افزوده شدن است و این در حالی است که فراهم شدن چنین ظرفیت اکرانی برای یک اثر سینمایی و ادامه دار بودن آن در سینما شبهات بسیاری را مطرح می سازد به راستی در پَس «جهان با من برقص» چه نیروی ویژه ای است که موجب شد تا این فیلم از اثر فاخری همچون فیلم سینمایی محمد (ص) هم بیشتر رنگ پرده را دیده است! |
فیلم سینمایی « جهان با من برقص » اثری است که با محور قرار دادن تعالیم پُستمدرنیسم ( Postmodernism ) به تشریح مفهوم «مرگ آگاهی» مبتنی بر ذهینیت روشنفکری می پردازد. اثری که با مداقه در فُرم آن می توان به صراحت بیان داشت که از حیث سینمایی، هیچ ابتکار جدیدی را عرضه نکرده؛ مگر بازنمایی سرخوشانه همان جاذبههای منسوخشده مدنظر در نوع نگاه روشنفکری «پستمدرن» و یأسهای فلسفی که کارگردان اثر با الگو گیری از محضر گونه های منوالفکری همچون بهمن فرمان آرا و بهرام بیضایی و کیارستمی و... به آن دست پیدا نموده و با کٌپی برداری از فیلمهایی همچون «بوی کافور عطر یاس» و «خانهای روی آب» و یا فیلم سینمایی «مسافران» و یا حتی فیلم «طعم گیلاس» و ... در « جهان با من برقص » خود به باز تولید آن مبادرت ورزیده است.
از این منظر است که می توان چنین ادعا نمود که فیلم سینمایی «جهان با من برقص» رونوشتی از آثار تراژدی گونه بیضایی و فرمان آرا است که از منظر نمایش مفهوم مرگ در سطوح مختلف فردی، طبقاتی و اجتماعی رابطه متناسبی با جامعه برقرار کردهاند و به نوعی معرف تفکرات قشر هنرمند و اندیشمند قبل از انقلاب هستند که تفکرات اخلاقی و اجتماعی ویژه خود را داشتهاند و به همین دلیل به آسانی در دل نظام فکری موجود حلنشدهاند. اینگونه است که در این آثار عموما مسائل دو قشر مونوالفکر هنرمند و نویسنده و بهطورکل مصایب طبقه انتلکتوئل به وضوح مطرح گردیده و دغدغهها و آرمانهایشان در پرتو مفهوم مرگ به تصویر کشیده شده است.
فیلم سینمایی «جهان با من برقص» به نوعی تاریخ سینمایی را رقیقتر کرده و به مثابه روغن، لای چرخدندههای درام قرار داده است؛ از فیلمهای سهراب شهید ثالث که روشنفکر و بورژواها را در خطه شمال و کلبههای منزوی نشان میدهد؛ تا فیلم سینمایی «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی؛ تا پیرنگ های عاطفی و برچسب سانتی مانتال و لوس از جنس کمدیهای خود سروش صحت و ... اثری در تلاش خود برای گریز از روایتهای مُدرن و کلاسیک؛ سعی و همت خود را بر تصویرسازی پُست مدرن نهاده و با تصویرسازی کارت پستالی از یک شام آخر ویژه؛ در نهایت ختم میشود به آن طویله و گاوش و شبیه پایان عجیب فیلم سینمایی «ماگنولیا» اثر پل توماس اندرسون و گروه موسیقیای که بیدلیل در جنگل مینوازند و ... |
جالب آن است که جماعت منوالفکری که تا چندی پیش همواره هراس و وحشت خود از مرگ و نیست شدن از جهان پیرامونی خود را در آثارشان فریاد می زدند؛ چند سالی است که به همزیستی اجباری با آن روی آورده و سعی می کنند تا به مسئله مرگ از زاویهای دیگر بنگرند و به این موضوع همواره منفور در منظرشان جذابیت ببخشند و مرگ را به عنوان عامل رهایی از جامعه نامطلوب پیرامون خود به تصویر کشند.
اینگونه است که فیلم سینمایی «جهان با من برقص» رابطهای معنادار میان جامعه معاصر خویش و فیلمهای جامعه قبلی برقرار کرده و وقایع جامعه و زندگی گروه اجتماعی خاصی که وی متعلق به آن است و به دلیل تحولات اجتماعی دستخوش تغییراتی گشته را به نحوی عُریان تر بازنمایی نموده است. از این جهت «جهان با من برقص» سعی می کند تا از تمامی طیف های اجتماعی پیرامون خود نماینده ای در اثر بگنجاند و در نهایت شخصیت محوری داستان را به عنوان شخصیت منوالفکری خسته و دلزده از تمامی طیف های اجتماعی به تصویر بکشد. شخصیتی که تنها دلخوشی اش زیست در طبیعت و در همنشینی با گاو است و از این جهت مرگ موهبتی ویژه از برای رهایی این شخصیت فرهیخته از زیست در چنین جامعه ای می باشد.
از آنجا که عموم شبه روشنفکران بومی ما عموما در نوعی ویژه از غرب زدگی به سر برده و همواره سر در گرو اقاریر غربی داشته و دارند؛ در نتیچه سررشته چنین تصویرسازی ویژه ای را می بایست در آرا و نظریات روشنفکران غربی جستجو نمود و اینگونه است که آنچه که در امثال فیلم سینمایی «جهان با من برقص» به نمایش گذاشته می شود را می توان محصول نظریه جامعهشناسی ادبیات گلدمن قلمداد نمود. نظریه ای که به حوزه سینما نیز تسری داده شده است. نظریه لوسین گلدمن (Lucien Goldmann) در جامعهشناسی ادبیات نظریه بازتابی است. نظریه ای که سعی دارد تا با واسطه قرار دادن ایدئولوژی میان واقعیت و اثر هنری به نوعی پیچیدگی این بازتاب را نشان دهد و از سادهانگاری بپرهیزد. در این نظریه چند مفهوم اهمیت اساسی دارد: ایدئولوژی یا جهانبینی، گروه یا طبقه اجتماعی، آگاهی واقعی و ممکن، و فرد استثنایی. به عقیده گلدمن، جهانبینی، مجموعه باورهایی درباره زندگی، مرگ و ماوراء است که از منظر گروههای اجتماعی خاصی که روند تبدیلشدن به طبقه را پیمایند در تلاش برای متمایز شدن از گروههای اجتماعی دیگر شکل میگیرد. بنابراین خاستگاه جهانبینیها، گروههای اجتماعی هستند که روند تبدیلشدن به طبقات را میپیماید. بدین ترتیب ازنظر گلدمن مطالعه درباره آثار هنری بزرگ، امکان به دست آوردن شناخت متناسبی از گروههای اجتماعی و نیز جایگاه آنها در ساخت اجتماعی با این ساخت حاصل میشود. |
فیلم سینمایی « جهان با من برقص » اگر چه در تصویرسازی خود به ترسیم ویژه بدبختی و فلاکت زنان توجه ویژه دارد؛ اما اثری فمینیستی محسوب نمی شود. زیرا در نوع تصورگری خود اقدام به تسری این بدبختی و فلاکت در عموم جامعه از طبقات مختلف اجتماعی و بالاخص مردان حاضر در اثر مبادرت ورزیده و تنها محدود به جامعه زنان اثر نمی شود. این در حالی است که نگاه به گذشته و ایجاد حسرت نوستالژیک برای مخاطب در آثاری همچون فیلم سینمایی « جهان با من برقص » ابزاری در مسیر بازیهای پستمدرنیستی محسوب می شود. قصه آدمهایی ساده و معمولی؛ انسانهای ساده در موقعیتهای ساده و هیچ نوع شگفتی ندارند که همین از رویکردهای جذاب در سینمای پُستمدرن است.
فیلم سینمایی «جهان با من برقص» درباره آخرین سالگرد تولد جهان یا جهانگیر با بازی علی مصفا است. زمانی که رفقایش دورهم جمع میشوند تا کمی خوش بگذرانند، اما این جمع دوستانه باعث اتفاقاتی میشود که معنای زندگی را برای بعضیهایشان تغییر میدهد. در این میان مهمترین بخش فیلم همان نگرش پذیرش مرگ از جانب جهانگیر است و اتفاقاتی که در کنار این محوریتِ موضوعی رخ میدهد. دوستان جهان یا جهانگیر بعد از شنیدن خبر احتمالی مرگ جهان تحت تأثیر عمیقی قرار نمیگیرند. زیرا هرکدام از آنها مشغلهای دارند. دعوای احسان با فرخ و ...؛ یا ازدواج حمید در میانسالی با ناهید که ۱۸ سال از او کوچکتر است و ... همه و همه بازنشانی از جریانِ زندگی است. البته بازنشانی از جریانِ زندگی در فیلم سینمایی «جهان با من برقص» به نحوی ویژه به ترویج و تایید انواع همباشی ها می گرود. از این جهت نسیم و احسان که به هر دلیلی نتوانستند باهم زندگی کنند از هم جدا شدند و اکنون دوست احسان یعنی فرخ با نسیم ازدواج کرده است و یا حمید برای فرار از بحران میانسالی و بازگشت به نیروی جوانانه با دختری که با او فاصله سنی ۱۸ سال دارد ازدواج کرده و همینطور شکلگیری رابطه نیلوفر و رضا و آسا و شایان و ...که همه با ورود فرخ به اثر و بیان ماجرای نسیم و احسان شکل میگیرد و در ادامه با عشقبازی جوانانه حمید و ناهید از سوی دیگر ادامه پیدا نموده و سبب می شود تا حتی خواهر جهانگیر یعنی نیلوفر هم تحریک شود و پس از آنکه سکانسی به جهان از تنهایی و ترس از ازدواج میگوید. بلافاصله در چند سکانس بعد خودش پیشنهاد ازدواج را به رضا اثر دهد. شخصیت هوس باز و به نوعی هرزه که در مورد او به صراحت از ناهید میشنویم: رضا مردی است که جلوی دخترها دستوپایش شُل میشود! البته طیف نسلی و جامعه ترسیم شده در فیلم سینمایی «جهان با من برقص» با حضور ویژه دختر جهان یا جهانگیر کامل می شود و وی با توجه به اینکه از مرگ پدرش خبردار میشود در چند سکانس بعد میخواهد با قرص خودکشی کند. اما بلافاصله جهان می فهد که تصورش اشتباه بوده و دخترش به دلیل نافرجامیاش در عشق و عاشقی قصد خودکشی داشته و این یعنی تسری همان تنهایی و فردیت انسان که زنان ایرانی را از خواهر تا دختر جهان در سیطره خود دارد و بطور کُل طیف های مختلف اجتماعی از آن در رنجش می باشند. حال آنکه طبقه منوالفکر جهانگیر، سال هاست که با شناخت ویژه خود از چنین امری، ترجیح میدهند تا با یک گاو هم کلام شوند. گاوی که درد آشناتر از جامعه پیرامونی جهان است و از این جهت جهانگیر با این گوساله ای بیش از همنوعان خود احساس قرابت کنند. از این جهت است که فیلم سینمایی «جهان با من برقص» در تصویرسازی عُریان خود به صراحت بیان می دارد که در جامعه امروزی پیرامون جهان که همه به دنبال سوار شدن بر خَر مراد می باشند؛ جماعت منوالفکری همچون جهانگیر چاره ای جُز همنشینی و مصاحبت با گوساله ها نداشته و مگر برای ایشان گواراتر از زیست در چنین جامعه ای است! |
البته باید توجه داشت که فیلم سینمایی « جهان با من برقص » در میان عموم منتقدان سینمایی محبوب بوده و هست! چراکه مملو از تکههای پراکنده و نچسبیدهای است که اسلاف منوالفکر سینمای ایران از آن بهره برده اند. اثری که مبتنی بر آموزه ه های شبه روشنفکری در صنعت سینمای ایران به دنبال آن است که یک دستگاه دیالکتیکی نامحتمل و مبهم و بدون قطعیت را فراهم کند تا مخاطب بهجای ترس و دهشت از زیست جمعی، به یک هم ذات پنداری انسانی و البته سانتی مانتال با مفهوم مرگ برسد.
در مجموع فیلم سینمایی «جهان با من برقص» نه یک تفکر فلسفی، بلکه صرفاً یک تفکر امانیستی بر مدار تعالیم پست مُدرن و خالی از هرگونه علایق دینی و آموزه های مبتنی بر شریعت اسلام است که یا یک کمدی رقیق چفت گردیده و قطعا همین وجه امتیاز فیلم است. از این جهت تفکری که بهخوبی در «جهان با من برقص» تصویر میشود آن است که زندگی در عین همه رنجها و ملامتها، بیمهریها و اندوهها، زیباییهایی دارد که لمس آنها مفهوم زندگی است. نیکی به دیگران، عشق، دوست، شعر، موسیقی، رقص، نقاشی، هنر، بازی، ورزش، سفر، طبیعت جاندار و بیجان همه و همه مرهمهای دوستداشتنی مسیر زندگی تا مرگ می باشد. اینگونه است که آموزه «جهان با من برقص» مبتنی بر تعالیم انسان محورانه خود بر آن است که: برای مدتی که باید زندگی کنیم و از زندگی برای مدتی که نمیدانیم چقدر است لذت ببریم!
در فیلم سینمایی «جهان با من برقص» مفهوم مرگ بـا دنیـای پـس از مـرگ بیشتر بهعنوان امری این دنیایی و مرتبط با زندگی مطرح میشود. قرائتی که به هیچ عنوان از حداقل سنخیتی با آموزه های دینی و عقاید جامعه متدین اسلامی ایران برخوردار نمی باشد. البته پُرواضح است که در گفتمان روشنفکری، دین و آموزههای وحیانی آن در حاشیه قرار دارد و محور این گفتمان «عقل خود بنیاد» است. از عناصر اصلی تفکر این گفتمان که بهوضوح در تمامی ابعاد آن نضج یافته است میتوان به اصالت انسان با اومانیسم، اصالت جسم انسان در مقابل روح، اصالت زندگی مادی، اصالت طبیعت بهمثابه ماده خام عمل انسانی، اصالت روش تجربی بهمثابه معتبرترین روش شناخت انسانی، اصالت حذف دین و آموزههای وحیانی در سراسر حیات انسانی و یا به عبارتی؛ سکولاریسم و اصالت تکنیک بهمثابه غایت زندگی انسانی اشاره کرد. بنابراین گفتمان روشنفکری با گفتمان روشنفکری دینی و گفتمان سنت اسلامی درباره دین تفاوتهای اساسی دارد و از این جهت طبیعی است که در سینما بازنمایی آنها از امور دینی، مانند مفهوم مرگ و رابطه آن با معنویت، متأثر از باورهای روشنفکرانه و متفاوت با تفکرات غالب در جامعه ایران در اینباره باشد. |
در نهایت باید توجه داشت که فیلم سینمایی «جهان با من برقص» به هیچ عنوان نگاهِ تازهای به مرگ ندارد و به نوعی اثری در امتداد روایت های متدوال طیف منوالفکر سینمایی کشور از مرگ می باشد. البته با این تفاوت که در بستر روایت خود کمی از لحن گزنده و وجوه اگزوتیک آثار روشنفکری کم کرده است و در این مسیر قصهای تَر و تازه از آدمی به نام جهان که در آستانه مرگ است را به مخاطب نشان میدهد. بستر روایتی که عامل موفقیت «جهان با من برقص» در جذب مخاطب سینمایی قلمداد می شود. اثری که به موازاتِ قصه جدیاش که به مقوله مرگ دارد با لحن و روایت به قاعده و استاندارد و با استفاده از لحظاتِ کمدی یا بهتر بگویم طنازانه به تنهایی و مرگ پرداختِ قابلتوجهی داشته و در دیالوگهایی که ردوبدل میشود میتوانیم ساختار بنیادینِ آدمها و نحوه زندگی و رویکرد آنها را بشناسیم. اینگونه است که فیلمساز از طریق شخصیتپردازی کلاسیک آدمهای فیلم را به مخاطب خود معرفی نموده و ایشان را متوجه دیگاه هر کدام از شخصیت های اثر به زندگی می نماید.
ارسال نظر