حمید خرمی/ فیلم سینمایی «عصر جمعه» عنوان اثری در ژانر اجتماعی و با ادعای سبک رئالیسم است. اثری که سعی دارد تا بدبختی زن ایرانی را در قالب داستانی رمانتیک از رابطه دو خواهر به تصویر بکشد. این در حالی است که سوای نظر از کم و کیف موفقیت این اثر سینمایی در حقنه تفکرات فمینیستی؛ آنچه که سبب تمایز ویژه چنین اثری می شود؛ ابعاد هنجارشکنانه آن در قباحت زدایی از امر «زنازادگی» می باشد. اثری که به واسطه برانگیختن حس هم دردی مخاطب، در نهایت سعی خود را متمرکز بر قباحت زدایی از چنین امری می نماید. از این جهت است که ژست واقعگرایی در فیلم سینمایی «عصر جمعه» با تعریف یک داستان ملتهب و خارج از عرفی با محتوای «فرزند نامشروع» و با همراهی «نوجوان شرور» پیگیری می شود.
فیلم سینمایی «عصر جمعه» نمودی بازر از نفوذ فرهنگی در عمق جان مدیریت فرهنگی و سینمایی کشور است. اثری قباحت زدا و به شدت فمینیستی و در تعارض کامل با سبک زندگی ایرانی و اسلامی است. اثری به شدت سخیف که تنها افتخار انتشار آن را می توان در رزومه مدیریت حال حاضر سینمایی کشور نوشت. اثری که سرانجام پس از گذشت پانزده سال از تولید خود توانست با استفاده از غفلت متولیان سینمایی و در شرایط حاکمیت گسترده ولنگاری بر پیکره فرهنگ و هنر، به اکران عمومی دست یافته و در شرایط کرونایی کشور به موقعیت اکران آنلاین برسد و در معرض دید عموم گذاشته شود. فیلم سینمایی «عصر جمعه» اگر چه محصول تدبیر مستقیم دولتمردان بنفش نمی باشد، اما اثری است که با حمایت یکی از ژنرال های سایه نشین ساخته و در روزگار خود مطرح گردید. مدیر در سایه ای که اگر چه امروزه در پس پرده، گویی سکاندار سینمای کشور است؛ اما در آن مقطع زمانی به عنوان مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و در کسوت دبیر جشنواره فیلم فجر، به حمایت همه جانبه از این اثر مجعول پرداخت و حتی سبب شد تا سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را در بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر به چنین اثر هنجارشکنی اعطا شود و ... فیلم سینمایی «عصر جمعه» که به تهیهکنندگی جهانگیر کوثری و با مشاوره رخشان بنی اعتماد ساخته شده؛ محصولی سینمایی است که در موعد خود به عنوان اثری پیشگام در فرایند رونمایی از نسل فیلمساز جوانی قلمداد می شد که با حمایت مادی و معنوی جریانی معلوم الحال و البته ذی نفوذ در بدنه سینمای کشور، می توانستند اقدام به ساخت ملتهبترین موضوعات اجتماعی و به تبع آن حضور گسترده در جشنواره های خارجی و داخلی نمایند. جوانانی که از تهور و اشیاق ایشان برای مطرح شدن در صنعت سینما سوء استفاده می شود و از این جهت به خوبی می توانند تا فرمانبرداران اوامر پیشکسوتان معلوم الحالی گردند که همچون سرکار خانم رخشان بنی اعتماد با وجود سبقه فمینیستی خود اساسا جرئت کارگردانی چنین اثر مجعولی را نداشته و ندارند. اثری به شدت چرک و سراسر سیاه که «حرامزادگی» و «زنای با محارم» را به عنوان امری رایج تصویرگری نموده و پذیرش اجتماعی آن را به عنوان یک امر عادی در جامعه اسلامی ایران پیگیری می نماید. البته لازم است تا در فرایند تولید آثار مجعولی همچون فیلم سینمایی «عصر جمعه» به جهالت و یا ساده لوحی متولیان فرهنگی و سینمایی در دولت نهم نیز اشاره نمود. مدیرانی که با وجود ادعای جریان شناسی، مع الاسف نتوانستند در محیط پیرامونی خود پالایش لازم را مبذول داشته و عناصر نفوذی را از مجموعه های مدیریتی بزُدایند. از این جهت که عناصر تعیین کننده در ساختارهای فرهنگی کشور طی حاکمیت دولت نهم تقریبا دست نخورده باقی ماند و به تیع آن انبوهی از تولیدات هنجارشکن بر پرده نقره ای سینماهای کشور به نمایش درآمد. این در حالی بود که از منظر کلان می توان چنین انگاشت که جریانی در حال تِست عرصه فرهنگی کشور برای عرضه تولیدات مغرضانه و فیلمهای معارض با نظام جمهوری اسلامی بودند. تستی که با موفقیت به فرجام رسید و نقش موثری در ولنگاری فرهنگی حال حاضر کشور ایفا نمود. از این جهت است که به عنوان نمونه؛ حضور قدرتمند عناصر نفوذی بر بدنه سینمایی کشور سبب شد تا سیگنال مخدوش در فرایند توقیف آثار داده شود و به رسمی مبدل گردد که اکثر کسانی که فیلم آنان توقیف میشود بلافاصله امتیازی از مسئولان دریافت نمایند. امتیازاتی شِبه باج و به نوعی حق السکوت که از جمله متداول ترین آن ها می توان به حمایت مادی و ایجاد فرصت ساخت فیلم بعدی برایشان اشاره نمود. به عنوان مثال وقتی فیلم سینمایی «تسویهحساب» توقیف شد، یکصد میلیون تومان با دستور وزیر وقت ارشاد بهعنوان امانت به کارگردان داده میشود و پانصدمیلیونی تومان هم از صندوق هنرمندان به وی وام میدهند و سپس با بودجه حمایتی ویژه، امکان ساخت فیلم بعدی این کارگردان، یعنی فیلم سینمایی «سوپراستار» مهیا شد و با حمایت ویژه به نمایش درآمد. درحالیکه به اعتقاد برخی منتقدان، «سوپراستار» اثری به مراتب قابل تامل تر از «تسویهحساب» می باشد. |
فارغ از نقدهای مدیریتی، فیلم سینمایی «عصر جمعه» از حیث دلالتهای محتوایی، دارای کارکردی ویژه در قباحت زدایی از امر «زِنازادگی» می باشد. این در حالی است که مشروعیت بخشیدن به یک هنجار اجتماعی با عنوان «حرامزادگی» در جامعه اسلامی، مؤلفهای نیست که بتوان آن را به سادگی پذیرفت.
فیلم سینمایی «عصر جمعه» داستان زندگی شخصیتی با نام «شقایق کوهزادی» است به سبب جرمی در پانزدهسالگی محکوم به زندان میشود و در زندان کودکی به نام «امیر» را دنیا میآورد. البته «شقایق» پس از مدتی از زندان آزاد می شود اما پس از آزادی، پدرش او را نمیپذیرد و «شقایق» بعد از سالها دربهدری، بیپناهی و تنهایی، حالا در شهری دیگر و بانام «سوگند» آرایشگاهی دارد و زندگی سادهای را میگذراند. اما در این میان تقابل و تضاد «شقایق» با پسر پانزدهسالهاش که به سبب بزه در حال رفت ئو آمد به «کانون اصلاح و تربیت» است به یکباره بالا می گیرد و این در حالی است که جامعه و محیط پیرامونی او را به نوجوانی عصیانگر و سرکش تبدیل کرده است. البته «شقایق» تمام تلاش خود را برای بهبود رفتار «امیر» بکار بسته و از این جهت با تبرج در نزد جناب مدیر سعی می کند تا پسرش را که از مدرسه اخراج شده را به مدرسه بازگرداند و یا تلاش می کند تا با جلب نظر شاگرد مکانیکی به به نام «هادی» وی را راغب به وساطت جهت بازگشت «امیر» به محیط کار نماید. در این میان شخصیتی با نام «بنفشه» که خواهر «شقایق» می باشد به یکباره و پس از سال ها به جستجوی او بر می آید. البته مشخص می شود که این جستجو به درخواست پدر است. پدری که سخت بیمار شده و اکنون «بنفشه» به تقاضای پدر سعی میکند تا خواهرش که دیگر در جامعه «سوگند» خوانده می شود را یافته و به دیدار او ببرد. البته «شقایق» پس از پیدا شدن با خشونت، خواهرش را از خود میراند و این در حالی است که در آن سوی داستان، شخصیت «امیر» باوجود اختلاف سنی با هادی» دوست میشود و رازهایش را در میان میگذارد و از نبود پدر در زندگی خود گلایه ویژه می کند. پدری که تصور می شود در خارج به سر می برد! البته داستان فمینیستی فیلم سینمایی «عصر جمعه» به همینجا ختم نمی شود و در انتهای اثر مخاطب پس از گذشت یک ساعت از همراهی و پذیرش کاراکترهای اثر؛ به یکباره با داستان «زنازادگی» شخصیت «امیر» مواجه می شود. از این جهت است که «عصر جمعه» با تعریف ماجرای حاملگی «شقایق» از محارم و پی بردن «امیر» به ماهیت نامشروع بودن خود به پایان می رسد و در نهایت «شقایق» مظلوم را پس از صحبت و دلجویی از فرزند رنجیدهخاطر خود در کانون، راهی ملاقات با پدرش در شهرستان میسازد و البته اصلاح نگاه جامعه در پذیرش و عادی سازی مفهوم «زنازادگی» را عامل اصلی در پناه بردن «امیر» به کانون اصلاح و تربیت معرفی می نماید! |
به عبارت دیگر؛ فیلم سینمایی «عصر جمعه» اثری است که به ترسیم نوع منحطی از خراب شهر اسلامی، بر بستر آموزه های «فمینیسم کلاسیک» می پردازد. اثری که بیش از هر چیز یک فیگوری است از آسیبشناسی متوهمانه تولید کنندگانی که متأسفانه به اسم «سینمای اجتماعی» به ترسیم گسترده مفاسد و سیاهی اجتماعی مبادرت ورزیده و بدترین مضامین را به جامعه نسبت میدهند و بعضا حتی گوی ارتکاب ذهنی و وقاحت و صراحت لهجه را از تمامی معارضان سبک زندگی ایرانی و اسلامی میربایند!
فیلم سینمایی «عصر جمعه» با سکانس زندان همراه با صدای اذان آغاز میشود و در نهایت با سکانس کانون اصلاح و تربیت به پایان رسیده و ختم میشود و البته در میان این دو نماد حصر و حبس در جامعه اسلامی، از یک سو هیچ راه برون رفتی برای مخاطب ترسیم نمیشود و از سوی دیگر سیر ادامه دارد قطار بر ابعاد ویژه محکومیت انسان ایرانی در امتداد چنین زندگی سیاه و ظلمانی آن هم خراب شهر ایران حکایت می کند.
در خرابشهر اسلامی به تصویر کشده شده در فیلم سینمایی «عصر جمعه» ، خدا و قانون هستی نقشی ندارد و اساساً تفکر حاکم در ساخت چنین اثری مبتنی بر نگاه بشر محورانه ای است که معتقد است خدا مُرده است! و از این جهت است که در «عصر جمعه» به عنوان کلیدواژه ای که مخاطب مسلمان از آن ذهنیتی قرین با مفهوم مهدویت و دعا برای ظهور منجی دارد، نه تنها هیچ معجزه و گشایشی صورت نمی پذیرد؛ بلکه سازندگان اثر با استفاده از پیش ذهنیت رایج از «عصر جمعه» و اطلاق آن به عنوان نام اثر خود سعی می نمایند تا منشاء سیاهی و نکبت جاری و ساری در زندگی انسان ایرانی را منتسب به چنین وقتی نمایند و به این ترتیب عنوان «عصر جمعه» که در فرهنگ عمومی، منتسب به امام زمان (عج) می باشد و به موعدی هفتگی از برای درخواست نجات و اقامه عدالت و خوشبختیها و فرج و گشایش در سبک زندگی اسلامی و ایرانی مبدل شده؛ متأسفانه در چنین اثر مجعولی به عنوان مظهر تیرگی و منشاء بدبختی و فلاکت زن ایرانی ترسیم گردیده است. زنی که در «عصر جمعه» مورد تجاوز از طرف محارم خویش قرار گرفته و حامله شده است!
باید توجه داشت که خرابشهر اسلامی ترسیم شده در فیلم سینمایی «عصر جمعه» بر بستر نوعی منحط از انگاره فمینیستی شکل گرفته و از این جهت است که نگاه قطعی اثر به عنصر کلیدی «پدر» بهمثابه مُربی و ولی جامعه، نگاهی قرین تحقیر و فرو دستانه می باشد و در این میان حتی قانون هم نمی تواند به مناقشات بین پدر و دختر خاطی، پایان بدهد، زیرا در چنین خرابشهر مردسالاری، اساساً قانون و اصلاح امور، هیچ کارایی ندارد، و صرفاً کنش فردی و انتقام و جسارت و...مورد تعلیم و آموزش واقع می شود!
در پوستر نخست فیلم سینمایی «عصر جمعه» ، که رنگ چادر به رنگ پوست بدن در آمده است، سعی می شود تا به صورتی ویژه عریان و بی پناه بودن زن مسلمان ایرانی به نمایش گذاشته شود و با دادن وجاهت اروتیک به ترسیم دستان زن به صورتی مراقب از جنین داخل رحم مبادرت ورزد. جنینی که گویا نمی خواهد آن را از دست بدهد. این حالت، تداعی گر مجسمه های یونانی است و اگر به سفیدی های متعدد روی چادر توجه کنیم، نوعی علامت «فمینیسم» را شاهدیم. این علامت، به عنوان سیمبل ونوس (Venus symbol) است که نماد سپر و شمشیر و خدای جنگ می باشد. نمادی برای عشق، حرص و طمع، تمایلات جنسی زنانگی، تخیل و زیبایی شناسی و... می باشد. تصویری که به صورتی عُریان و با صدایی کاملا رَسا سعی دارد تا انگاره های فمینیسم اسلامی (Islamic feminism) را فریاد بزند و عجیب آن است که دریافت چنین بدیهیات اولیه ای از منظر متولیان سینمایی کشور مغفول مانده! |
پس اگر در مقطع پایانی دهه۱۳۷۰ هجری شمسی، طیف باستان گرایان ( Archaism ) پروژه ایران منهای اسلام را با شدت و حدت ویژه پیگیری می کردند؛ جریانی از فیلمسازان وطنی و تحت تربیت نسل برآمده از رژیم گذشته، بهطور خودآگاه یا ناخودآگاه، این مضمون را در پرده نقرهای، پیش چشم انسان ایرانی تکثیر و ترویج نموده و تمرکز ویژه خود را بر آن گذاشنند تا به تعلیم آموزه های فمینیسم در جامعه مبادرت ورزند و نشان دهند که «زنان تحت رنج و انتقام مردان سنتی عقبمانده» هستند و حال، یا زنان انتقام تاریخی خود را از سبک زندگی اسلامیو ایرانی میگیرند و یا اینکه باید برای همیشه حذف و مضمحل باشند!
فیلم سینمایی «عصر جمعه» با تمرکز بر انگاره های فمینیسم اسلامی (Islamic feminism) به ترسیم و تصویرسازی از تفاوتهای میان اندیشه و عمل زنان دو مکتب فمینیسم رمانتیک و فمینیسم اگزیستانسیالیست مبادرت می ورزد و در این راستا با بیان اشکالات فکری و عملی موج نخست فمینیسم، سعی می کند تا «شقایق» را به عنوان زن نماد فمینیسم اگزیستانسیالیست را در مقابل «بنفشه» قرار دهد و با به تصویر کشیدن شادیها، شیرینیها و موفقیتهای زن نماد فمینیسم رمانتیک در صورت وضعیت «بنفشه» ؛ به نوعی اندیشه فمینیسم رمانتیک را تبلیغ کرده و با نمایش عاقبت بد زندگی اگزیستانسیالیستی، تلاش می کند تا فمینیسم رمانتیک را پیروز جدال این دو مکتب در فیلم معرفی نماید. ااینگونه است که زن فمینیسم اگزیستانسیالیست در فیلم سینمایی «عصر جمعه» به نحوی تصویر کشیده می شود که باید برای مبارزه با مردان، از طبیعت و «زنانگی» خویش دست کشیده و زندگی را فدای مبارزه کند و درنهایت هم نه به لحاظ روانی تأمینشده و نه موفق به نابودی مردان شده است و در مقابل زن نماد فمینیسم رمانتیک با هوشمندی می تواند ضمن رام نمودن مردان در جامعه سنتی و مردسالار پیرامونی، اقدام پیگیری اهداف خود نماید. البته باید توجه داشت که آموزه های فیلم سینمایی «عصر جمعه» بر بستر انگاره های فمینیسم اسلامی (Islamic feminism) به نحوی است که در در مقابل زن فمینیسم اگزیستانسیالیست خود به ترسیم زن فمینیسم رمانتیک مبادرت می ورزد و با معرفی شخصیت «بنفشه» اقدام به ترسیم زنی می نماید که با هوشمندی خود ضمن آنکه با «زنانگی» خود مبارزه نکرده است، از یک زندگی عاشقانه نیز بهرهمند بوده و توانسته است مرد موردنظرش را نیز با خود همراه کند. به این ترتیب، زن فمینیسم رمانتیک هم در زندگی شخصی خود و هم در زندگی صنفیاش پیروز میشود اما زن فمینیسم اگزیستانسیالیست در صورت وضعیت «شقایق» هم در زندگی شخصیاش شکست میخورد و هم در زندگی مبارزاتیاش. از این جهت است که «بنفشه» ضمن بیان شیوه مبارزاتی خود در برای فراز از شوهر کردن و ادامه تحصیل و غیره؛ سعی می کند تا خواهر خود را نیز به پذیرش فرمان پدر و ملاقات با او مجاب سازد و از این جهت درواقع بهصورتی ویژه مخاطبان خود را به اتخاذ راهحلی مبتنی بر نظریه فمینیسم اسلامی رهنمون می شود. زاه حلی که توأم با لذت بوده و امکان زندگی مسالمت آمیز زنان را در جامعه مردسالار پیرامونی خود فراهم میآورد. فیلم سینمایی «عصر جمعه» مبتنی بر رویکرد فمینیستی خود سعی می کند تا به ترسیم چند نسل از زنان جامعه مبادرت ورزد زنانی که به عنوان نماینده کلیت زن مسلمان ایرانی، همگی تحت ظلم و یا هوسبازی مردان قرار دارند. البته غلظت نگاه فمینیستی در «عصر جمعه» به نحوی است که حتی یک مرد صالح و کنشگر هم نشان داده نمی شود و در این راستا تمام مردان موجود در اثر از صاحبکاران قبلی «شقایق» گرفته تا مغازهداران، شرکا و حتی مدیر مدرسه پسرش نیز چشم طمع جنسی و مادی به «شقایق» دارند! و اگر چه تنها مرد خوب فیلم، همان شاگرد مغازه مکانیکی به تصویر کشیده می شود که نگاه شهوانی به «شقایق» ندارد و ...؛ اما رویکرد فمینیستی اثر به چنین مردی نیز رحم نکرده و این شخصیت که صرفاً نقش ایستا و خنثی دارد و به هیچ عنوان قهرمان کنشگر نمی باشد را نیز به واسطه دیالوگ، به عنوان شخصیتی ضد زن ترسیم می نماید. شخصیتی که البته مجبور به تعامل با زنان می باشد! غلظت نگاه فمینیستی در فیلم سینمایی «عصر جمعه» سبب می شود تا این اثر در فرازهایی، منطق در روایت را کنار گذاشته و «بنفشه» با بازی «هانیه توسلی» را در مقام خواهر «شقایق»، به چونان قهرمان کنشگری مبدل سازد که مُصرانه برای رسیدن به هدفش از پای نمینشیند و به صورت زنی پولادین جامعه زنان پیرامون خود را بسیج نموده و مصرانه تلاش میکند. البته سیر قهرمان سازی «عصر جمعه» به «شقایق» محدود نشده و این اثر در فراید تصویرگری، سیر قهرمان سازی خود از زنان کُنشگر اجتماعی را حتی به یک زن پیر به نام «بلور خانم» تعمیم دهد. پیرزنی با ژست «مامان های فاحشه خانه های قدیمی تهران» که جای «شقایق» را به «بنفشه» میگوید و مراقب اوضاعواحوال «شقایق» می باشد. به این ترتیب فیلم سینمایی «عصر جمعه» سعی میکند تا بر موج دوم و سوم فمینیسم سوار شده و به نفی آموزه های موج اول فمینیسم بپردازد و مخاطبان را با وجهه ای اعتدال گونه از همزیستی با مردان پلید جامعه نایل سازد. این در حالی است که باید توجه داشت، نسخههای فمینیسم رمانتیک در این فیلم، نسخههایی هستند که بر بستر انگاره های فمینیسم اسلامی به دنبال «اصلاحات نرم» در جامعه می باشند و در مقابل «برخوردهای سخت» به عنوان آموزه های فمینیسم اگزیستانسیالیست قرار میگیرند و از این جهت است که فیلم سینمایی «عصر جمعه» با نشان دادن تفاوتهای پارادایمی این دو مکتب، در دو نوع برخورد «سخت» و «نرم» با مردان درصدد ترویج برخورد نرم زنان با مردان برای تأثیرگذاری بیشتر بر آنان است. به عبارتی دیگر فیلم سینمایی «عصر جمعه» سعی دارد تا مبتنی بر آموزه های نوین فمینیستی، زنان را به اتخاذ «برخوردی زنانه» در تقابل با جامعه مردسالار پیرامون خود دعوت کند! |
البته باید توجه داشت که هر اثر سینمایی، صرف نظر از فُرم و ساختار و نوع پرداخت روایی و بصریاش، ازلحاظ رسانهای دارای یک پیام واحد است که بهعنوان عُصاره و چکیده مطرح میشود که دلالت ایدئولوژی محسوب میشود. همانطور که در روش تحلیل نشانهشناسی سه سطحی «بارت»، سه مرحله از دلالت را معرفی میکند :
مرتبه اول دلالت، دلالت صریح است، در این مرحله نشانه از یک دال و یک مدلول تشکیلشده است.
مرتبه دوم دلالت، دلالت ضمنی است که نشانه دارای دلالت صریح را در حکم دال خود میپذیرد و مدلولی تازه را به آن منصوب میکند.
مرتبه سوم دلالت، ایدئولوژی است. دلالت ضمنی و دلالت صریح در تلفیق با یکدیگر ایدئولوژی را تولید میکنند. در این مرتبه نشانهها بازتابی از اصلیترین مفاهیم متغیر فرهنگی هستند که حامی یک دیدگاه جهانشمول خاص مانند پدرسالاری، آزادی، خردگرایی، عین گرایی، نژادپرستی و... است.
پس با این اوصاف، وقتی کارگردان، سوژه «زن تحت ظلم مردان» را در فیلمی با عنوان «عصر جمعه» قرار میدهد؛ بیشک به «نظریه فمینیسمی رسانه» توجه دارد که از خلال آن میخواهد در دوره خود نتایج شخصی و احیاناً مغرضانهای بگیرد. این در حالی است که در ابتدای دهه ۱۳۸۰ هجری شمسی و بالاخص پس از حوادث یازده سپتامبر، موج جدیدی از اسلام هراسی (Islamphobia) در کنار ایران هراسی (Iranophobia) آغاز شد و از این جهت تولید انبوهی از فیلمهای ضد ایرانی در غرب و بعضا در ایران رواج یافت که سوژه مشترک میان تمامی آنها «زنان ستمکش مسلمان» و «گُسست مذهبی» و «پدرسالاری سنتی» و...بوده است. پس در چنین اوضاعی که اساسا نمی توان تمایز مشخص و تفاوت محسوسی میان فیلمهای غربی سازی همچون فیلم سینمایی «بدون دخترم هرگز» و فیلم سینمایی «سنگسار ثریا» و ... با فیلمهای ایرانی ساز قایل شد! حال در چنین شرایطی؛ قطعا یک جامعهشناس و حتی منتقد فیلم، نمیتواند اینگونه تلقی کند که آثاری همچون فیلم سینمایی «عصر جمعه» و فیلم سینمایی «طوبی» و فیلم سینمایی «خانه پدری» و یا ده ها اثر سینمایی دیگر، زاییده ژست مؤلف بودن کارگردان و نبوغ ایشان است و اعلام کند که این طیف از سینماگران هر جور که صلاح دانستهاند فیلم ساختهاند!
پس اگر به عنوان مثال در اثر ضد ایرانی و غربی سازی همچون فیلم سینمایی «بدون دخترم هرگز» ، وقتی کارگردان صدای اذان و سایر شعائر دینی را در تیتراژ و موسیقی فیلم لحاظ میکند؛ نمی توانیم تمایزی میان چنین اثر وقیحی با فیلم سینمایی «عصر جمعه» قایل شویم که تیتراژ آغازین خود را با صدای اذان و ترسیم زندان شروع میکند! و چادر مشکی که نماد زن مسلمان و شیعی است را بر سر کاراکترهای فیلمش میکند و در عین حال بدترین نسبتها و فلاکتبارترین میزانسن ها را به زن مسلمان ایرانی روا میدارد!
در مجموع بضاعت برخی فیلمها نشان میدهد که سینمای اجتماعی ایران، چه در صورت سینمای بدنه و چه تجربی و...، تا چه میزان به غلیظ کردن ذهنی و عینی آسیبها و ناهنجاریهای ریزودرشت علاقه دارد. به نحوی که متاسفانه این امر به زیست عادی و فیزیولوژیک این ژانر سینمایی در ایران تبدیلشده است ... این در حالی است که از ابتدای دهه ۱۳۸۰ هجری شمسی، فیلمسازی اجتماعی در ایران، ابعاد تقلیلی و سلبیتر به خود گرفته و به نوعی این تساهل و انفعال در برابر ترسیم ناهنجاری ها به یک امر عادی مبدل گردید. در این میان شدت فرهنگ «خود انتقادی» و غلبه سیاه نمایی در عمده تولیدات این ژانر سبب گردید که هجمه گسترده به حدود الهی و مفلوک نمایی از انسان ایرانی امری عادی قلمداد شود و این قبیل از تولیدات سینمایی بجای اصلاح مشکلات اجتماعی به شیوع عفونتهای بدخیم اجتماعی کمک نمایند.
پُرواضح است که اثر سخیفی همچون فیلم سینمایی «عصر جمعه» با گذشت بیش از ۱۵ سال از تولید خود، همچنان اثری هنجارشکن در فضای اجتماعی ایران تلقی می شود. اثری که سوای نظر از آنکه جیغ بلند فمینیسمها را سبد محصولات سینمایی جمهوری اسلامی جای می دهد؛ سبب می شود تا برای نخستین بار از مفهوم «حرام زادگی» بر بستر فرهنگی و سینمایی کشور قباحت زدایی شده و از «زنازادگی» به عنوان امری رایج و عادی قلمداد شود. اثری که متاسفانه در سایه غرض یا جهالت متولیان سینمایی کشور امروزه در معرض دسترس عموم قرار گرفته است!
نظرات