محمدرضا مهدوی پور/ سرانجام تعهد مسئولان سینمایی کشور برای برگزاری جشنواره های سینمایی به هرقیمتی آن هم در شرایط وخیم کرونایی محقق گشت و نخستین روز از سیوسومین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان با بزن و برقصی ویژه در اصفهان آغاز شد. جشنواره ای که در تهران نیز با سالن خلوت و بی رونق سینما فرهنگ میزبان اهالی رسانه بود. البته معلوم نیست که این میزبانی به همراه هزینه کرد چه مبلغ از بودجه بیت المال و نهایتا فاکتور شدن چه رقمی خواهد انجامید؛ اما در مجموع سبب شد تا نخستین روز جشنواره سیوسوم با دو فیلم رسمیت پیدا کند.
البته در این میان آنچه که بر ابعاد طنز تلخ این ماجرا افزود؛ اکران فیلمی با عنوان «مسیرمعکوس» در روز نخست جشنواره بود. فیلمی به کارگردانی ابوالفضل جلیلی موحدی که با حمایت مستقیم بنیاد سینمای فارابی و با عقد قراردادی ۷۲۰ میلیون تومانی به منظور تملک و مشارکت ۶۰ درصدی! این نهاد سینمایی ساخته شده است.
پس اگر چه معلوم نیست صرف چنین هزینه ای از بودجه بیت المال برای تولید فیلمی همچون «مسیرمعکوس» با چه منطقی صورت گرفته؛ این در حالی است که شاید بزرگترین دستاورد آن برای مدیریت کنونی بنیاد سینمای فارابی را بتوان تکرار سه باره اسم ایشان در تیتراژ پایانی اثر قلمداد نمود! اثری که قطعا همچون سایر فیلم های جناب کارگردان، انقدر ضعیف است که رنگ اکران را نخواهد دید و آنقدر سیاه است که تنها به درد دوره افتادن در جشنواره های جهانی می خورد و اساسا مخاطب عام رغبتی برای دیدن آن نخواهد داشت.
فیلم سینمایی «مسیرمعکوس» مدعی روایت زندگی نوجوانی به نام امکان زادراه است. نوجوانی که در نهایت ماهیت امکان بودن و محتمل بودن خود برای پیگیری هر چشماندازی موفقی در شاهراه تمدنی ایران اسلامی را از دست می دهد و در قاب دوربین کارگردان، به عنوان مفلوکی مفلوکزاده آنچنان شوم بخت به تصویر کشیده می شود که بقایش تنها در توهم امکان موفقیت اش است. مفلوکانی مفلوکزاده که به وضوح در اثر نشان داده می شود که می بایست در جامعه همچون اسب کار کنند و پس از اینکه دیگر کارآمدی خود را برای بهره دهی از دست می دهند، محکوم به کشته شدن و نابود شدن می باشند و ...
فیلم سینمایی «مسیرمعکوس» اثری به شدت سیاه و تلخ است. اثری که مُشتی فحش سیاسی و اعتراض به حکومت و حاکمیت را به صورتی شلخته با هم مخلوط کرده و تمام تلاش خود را بکار می بندد تا این درهم سازی مبتذل را به اسم فیلم سینمایی به خورد مخاطب خود دهد. اثری که شاید از کمترین قرابت ممکن برای دستهبندی در گروه سنی کودک و نوجوان برخوردار باشد. البته کودک و نوجوانی که قراراست تمدن ساز باشد وگرنه کودک و نوجوانی که قرار باشد توسط رسانه به پوچی رسیده و خشکانده شود و یا ریشه های تمدنی اش را آنچنان سُست و منقطع ببیند و ...؛ اساسا نیازمند چنین اثری می باشد!
فیلم سینمایی «مسیرمعکوس» آنچنان از منظر فُرم سینمایی ضعیف و الکن است که رسما به دفتر چرک نویسی سراسر فحاشی مبدل شده. اثری که سعی می کند تا خلا فیلمنامه و نابلدی خود از سینما را با کات زدن های بی منطق و دوربین کشی های گیج و گنگ جبران سازد و شاید همین امر سبب شده تا اثر برای صاف کردن چاله های نا فُرم در منطق روایی خود، به سراغ وصله نمودن مقداری طنز بر پیکره ابتر خود برود! و فلاکت و سیاهی اثر را با مقداری طنز و رقص و غیره به عمق جان مخاطب حقنه کند!
البته فیلم سینمایی «مسیرمعکوس» سوای نظر از همه ضعف های فُرم و محتوای خود از عنوانی با مُسمی برخوردار است عنوانی با مسمی، نه از حیث معرفی فیلم و هم راستا با فحوای اثر که اثبات می کند نظام جمهوری اسلامی چهل سال است مسیرمعکوس حُکمرانی را برگزیده و جامعه را از بدبختی در گروه سنی جوانان پشت کنکور، به مرتبه بدبختی در گروه سنی نوجوان نایل ساخته است و ...؛ بلکه عنوانی با مُسمی در ترسیم شدت عوضی رفتن مدیران و متولیان سینمایی کشور در مسیر مدیریت فرهنگی می باشد.
فیلم سینمایی «مسیرمعکوس» اثری است که به خوبی اثبات می کند که چگونه ثروت مردم ایران به عنوان بیت المال، خرج تولید آثاری سیاه و فلاکتبار می شود. آثاری که دیگر دیدن آن حتی برای خود جشنواره های غربی هم تَکراری شده است. آثاری که بر عمق جهالت و یا نفوذی بودن مدیریت فرهنگی و سینمایی کشور گواهی می دهد. قطعا مدیرانی که از تولید چنین آثاری حمایت کرده و در شرایطی که کشور درگیر بحران های اقتصادی و بیکاری طیف گسترده ای از اهالی دغدغه مند سینما است و ...، بودجه عمومی کشور را در اختیار تولید اثری همچون «مسیرمعکوس» قرار می دهند؛ یا خائن هستند و یا جاهل و بی سواد! زیرا هر کودک و نوجوانی با مختصر سواد رسانه ای قطعا متوجه می شود که «مسیرمعکوس» تعداد زیادی تک جمله سیاسی با ربط و بی ربط به هم است که در تقابل با نظام مستقر حاکم بر ایران نگاشته شده و در نهایت با روتوش و اضافه نمودن مقداری فُحش های نمادین و ناسزاهای استعاره گونه در قالب شوخی و جدی، به اثری ظاهرا سینمایی برای کسب ۷۲۰ میلیون تومان از بودجه فیلمسازی بنیاد سینمای فارابی مبدل گردیده.
این اثر سوای نظر از یدک کشیدن اسم فیلم سینمایی؛ در واقع یک فیلم کوتاه جمع و جور است که با یک یا دو نفر نیرو کارآشنا به حرفه فیلمسازی ساخته شده است! اثری که یکی از آن دو نفر را خود کارگردان تشکیل می دهد که هم نویسنده اثر است و هم تدوینگر آن و هم مدیری فیلمبرداری و تهیه کننده و...؛ از این جهت منطقی است که تنها دغدغه در تولید چنین اثر کم خرجی که تماما از لوکیشن های آماده و بازیگرانی تماما غیرحرفهای بهره برده؛ مشمول تامین خورد و خوراک ۸۰ بازیگر سر صحنه آن شود! زیرا در ابتدای عقد قرار داد کارگردان این اثر با بنیاد سینمای فارابی، غذا پرسی سه هزار و ۵۰۰ تومان بود اما در ادامه ۱۷ هزار تومان شد و در پایان هم شاید ۳۰ هزار تومان!
در مجموع فیلم سینمایی «مسیرمعکوس» مسیری روشن برای شک در میزان جهالت و یا نفوذی بودن متولیان سینمایی کشور است. متولیانی که اگر معنی تقارن جمله لبیک یا خامنه ای را در بَک تصویری دانش آموز مظلوم و در حال اخراج از مدرسه را نمی فهمند و نمی دانند تصویر امام خمینی رحمه الله در گوشه قاب پسرک روزنامه فروش در حال کُتک خوردن به چه معنی است و یا جایگاه آقای دولت آبادی را درک نمی کنند و یا شعورشان به هجمه واضح اثر به شهدای مدافع حرم نمی رسد و معنی و مفهوم قرار گرفتن تصویر رزمندگان دفاع مقدس در پس زمینه پسرک مفلوک در انجمن سینمایی و تکرار چندین باره آن را در زمان مدیریت افراد مختلف و تیپ های گوناگون را درک نمی کنند و متوجه مفهوم استعاره بحث آزاد اجتماعی و چگونه کشتن اسب پیر مسابقه و صدها متلک و ناسزای دیگر در یک اثر تصویری نیستند؛ قطعا جاهلانی هستند که هم ظلم به خود می کنند و هم در حال ظلم به جامعه ای می باشند که ایشان در آن مسئولیت فرهنگی دارند! این در حالی است که محتمل می باشد تصور این فرض را که متولیان سینمایی کشور، بالاخص آن طیف بیسوادی که به واسطه رابطه در شوراهای مختلف حضور دارند؛ مجذوب سخنان شیرین و اتفاقا کاملا صحیح و منطقی سازنده اثر شده باشند؛ سخنانی همچون: ما نباید ناامیدی را به سینمای کودک و نوجوان بیاوریم، آنان به امید نیاز دارند و جزو زندگی آنان باید باشد! که تنها بر زبان جاری شده و هیچ سکانسی در اثر موید آن نمی باشد.
ارسال نظر