حمید خرمی/ فیلم سینمایی «ناگهان درخت» حکایتی از یأس یک روشنفکر میانسال وطنی است که جزئیات بیهوده دوران کودکیاش را به سبک نوستالژیک سازی روایت نموده و به نوعی برونفکنی میکند و در لوای تجلیل از دوران پهلوی، دوران انقلاب اسلامی و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی را در چهلسالگی آن میکوبد، آنهم به شکلی کاملا شعاری و بر بستری محافظهکارانه و به نوعی زبونانه!
«ناگهان درخت» عنوان اثر سینمایی به شدت ضعیف و تولید شده در سال ۱۳۹۷ هجریشمسی است که در فحوای نمادین خود اگر چه به نوعی می خواهد درخت نظام جمهوری اسلامی را در چهل سالگی انقلاب روایت نماید؛ اما این روایت به جهت نقص در کارگردانی و همچنین فیلمنامه بی نهایت خسته کننده و ... چنین دستاوردی را برای فیلم رقم نزده و تهیه کننده را در عرضه این اثر برای طرح و دریافت پاداش از جشنواره های بین المللی، با ناکامی ویژه مواجه ساخت. |
البته فیلم سینمایی « ناگهان درخت » در همان گام نخست ماهیت خود را افشا نموده و مشخص میکند که پدیدآورنده اثر همان فیلم قبیلی خود، یعنی فیلم سینمایی «در دنیای تو ساعت چند است» را رج زده و تلاش کرده است تا بار دیگر بگوید: شهر رَشت مانند شهر پاریس، همان شهر عشاق ایران است! اما در این میان برای تصو. رسازی خود خود کمترین زحمت را متقبل شده و راحت طلبی را پیشه ساخته و جُز تصاویر خام و بَدلعاب از دبستانهای دوران طاغوت و چند فضاسازی معمولی از دهه ۱۳۶۰هجریشمسی ایران، چیزی در بساط ندارد.
فیلم سینمایی «ناگهان درخت» در جشن چهل سالگی انقلاب اسلامی تولید شد و در ژانر اجتماعی اقدام به تعریف داستانی غیر جذاب از زندگی انسان ترسو و بی ارداه ای به نام فرهاد نمود. اثری که دوران کودکی تا میانسالی شخصیت محوری خود یعنی فرهاد را به روایت نشسته و به تصویرسازی از انسان ایرانی ترسو، بی اراده و بهانه تراشی میپردازد که دوران خوش کودکی او در زمان پهلوی و در مدرسهای مختلط سپری شده است و در این دوران به دختری به نام سوزان به دلیل عقل و تدبیری که او داشته علاقمند شده است. اما در دوران جوانی با دختری بنام مهتاب ازدواج می کند و صاحب فرزند می شود و... اگر مخاطب سینمایی در فیلم سینمایی «ناگهان درخت» تصویری از گذشته شهر رَشت را میدید، حداقل امتیاز ویژهای برای روایت فیلم قائل میشد و دنیای قدیم را به دنیای مدرن پیوند میداد و بهنوعی گذشته به حال پیوند میخورد! از قابل دسترسترین فیلمهایی که جغرافیای بومی را مدنظر داستان قرار میدهد میتوان به فیلم سینمایی نیمهشب در پاریس (Midnight in Paris) اشاره نمود. اثری که نه تنها فضا (space) و مکان (place) ترسیم شده در آن تحت اختیار سوژه کارگردان است؛ بلکه پلانهای کاملا هویت یافته بوده و مخاطب تمام مناسبات انسانی و عاطفی آن شهر را مشاهده مینماید. در تولیدات سالهای اخیر صنعت سینمای ایران که جغرافیای بومی را مدنظر داستان قرار میدهد نیز شاید بتوان به صورت مشخص از فیلم سینمایی «جامهدران» به کارگردانی حمیدرضا قطبی نام برد و این اثر را مثالی خوب در این زمینه دانست. اثری که در کنار برخی تولیدات شاخص دهه ۱۳۸۰ هجریشمسی، همچون فیلمهای مرحوم ایرج کریمی قرار میگیرد و همانند فیلم سینمایی «باغهای کندلوس» و یا فیلم سینمایی «از کنار هم میگذریم» که علاوه بر بازنمایی بومی شهرهای شمالی، نقبی به نقد تفکر روشنفکری و سبک طعنه آمیز زندگی این طایفه میزند! |
سوای نظر از لکنت فیلم سینمایی « ناگهان درخت » در ترسیم جغرافیای بومی؛ باید توجه داشت که این اثر از عنوان روشنفکری نیز حداقل بهره را بُرده و از این جهت فیلمی ساختارشکن و شخصی است که به هیچ عنوان نمیتواند به فیلم سینمایی « دوران عاشقی» تبدیل شود تا سیر تحول شخصیتهایش، برای مخاطب، مورد توجه قرار گرفته و همذات پنداری شود.
درواقع مبنای فیلم سینمایی «ناگهان درخت» بر کیش شخصیت است و از این جهت فرهاد اساساً شخصیت مهم و هیجان برانگیزی برای مخاطب ندارد و ایشان را در جریان هیچ تعلیم ویژهای قرار نمیدهد و هنگامی که مخاطب نمیتواند در مورد فرهاد چیزی بداند، نمیتواند کل زندگیاش را هم ببینید.
پس اگر داریوش مهرجویی در فیلم سینمایی هامون خلاقیت، شخصیتهای روشنفکرنما را در پَس حاکمیت نظام جمهوری اسلامی دست میانداخت و...؛ پیمان معادی و صفی یزدانیان به سراغ مردانگی و اقتدار زیستی آنان رفته و این حسث از زیست وجودی ایشان را در این دوران به چالش میکشند. |
البته باید توجه داشت که فیلم سینمایی « ناگهان درخت » اثری الکن است زیرا مخاطب خود را به دیدن وانمیدارد و صرفاً یک مجله مبهم از عشوه گرایی و مبتنی بر انگارههای سانتیمانتالیسم است که بیش از هر چیز به دنبال خلق صحنههای اروتیک میباشد. اثری ناکام با دیالوگهای ایستا و نوستالژیکهای رادیویی که لابهلای جُنگ خاطرات آن نه درامی شکل میگیرد و نه قصهای و نه حتی اتوبیوگرافی!
فیلم سینمایی «ناگهان درخت» تکرار همان حدیث نفس و ترس و لکنت تاریخی روشنفکران انتلکتوئلی است که خودش را در قالب قهر و آشتیهای بچهگانه و دست پا چُلفتیهای کُمیک یک شوهر عاشقپیشه، بدخلق و منفعل، و زن نازپیشه متلون نشان داده است که همچون سایر اسلاف خوئد، هیچ ربطی به دغدغههای خانواده طبقه متوسط ندارد.
فیلم سینمایی «ناگهان درخت» به نوعی شبیه فیلم سینمایی صدسال به این سالها به کارگردانی سامان مقدم است که در مقام نوعی مقایسه بین فضای قبل و بعد انقلاب قرار میگیرد و آن دوران را دورانی خوشرنگ و حسرب برانگیز به تصویر میکشد و در مقابل دوران بعد انقلاب را دورانی سراسر تلخی و سیاهی نشان میدهد فیلم سینمایی «ناگهان درخت» حدیث نفسی است که پدیدآورنده از زبان فرهاد و به شکل مونولوگ و در تعامل با یک روانشناس بیان میساز. داستان سه مقطع از زندگی فرهاد منوالفکر است؛ انسانی که عقدههایی شبیه یک بچه لوس و دستوپا چلفتی دارد که میان زنان بزرگ شده، طوری که از مردانگی بیزار شده است. او بعد از انقلاب به جرم حمل نوار و کتاب شعر فدریکو گارسیا لورکا (Federico García Lorca) و نمایشنامه برتولت برشت (Bertolt Brecht) و آثار روشنفکری دستگیر میشود و به زندان میافتد و بعد از آزاد شدن و در دوران جوانی با دختری بنام مهتاب ازدواج میکند و صاحب فرزند میشود. حال آنکه روشنفکرانی نظیر فرهاد که توانایی اداره خودشان و همسرشان را نداشتند و ناکام در همه دورههای تاریخی بودند، با ایجاد تمایز میان حال و گذشته، در پی نادیده گرفته شدن ناتوانیهای خودشان هستند. |
فیلم سینمایی « ناگهان درخت » به وضوح دوران پهلوی را سپید و بهشتی نشان میدهد. دورانی که در پس انقلاب اسلامی به سیاهی گرویده و از این حاکمیت ایجاد شده در دهه ۱۳۶۰ هجریشمسی را سیاه و برزخی تصویر میکند و این در حالی است که واقعیت امر آن است که این رنگ عوض کردنهای برزخی ریشه در ضعفهای شخصیتهایی نظیر فرهاد و خالقش دارد و در مجموع لکنت، فقدان تسلط و شجاعت و ... تمام اینها مؤلفههایی است که با واقعیت ملموس تطابق نداشته و تنها حدیث نفسی عجین با تفکرات و تمایلات پدیدآورندگان اثر میباشد.
فیلم سینمایی «ناگهان درخت» به شکل زیرخاکی، هرچیز تمیز و زیبایی که در قبل از انقلاب بوده است را دور خو. د جمع میکند تا حسی شیرین به مخاطب القا کند، آن هم با تصاویری شارپ و براق و چیزی شبیه تصویر اچ دی، اما وقتی به زمان انقلاب میرسد، شهری مرده نشان میدهد آن هم با مأمورانی ابله که صرفاً دردسرآفرین هستند و رنگ فیلم به رنگی سرد و مرده و با تصویری شبیه وی اچ اس تبدیل میشود.
درواقع پس از انقلاب و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی در ایران است که در فیلم سینمایی «ناگهان درخت» همه اتفاقات رنگ میبازد و آنچه باید دلیل حیات باشد، دلیل ممات میشود و همه چیز بوی مرگ میدهد و اکنون این فرزند نامشروع مهتاب و فرهاد است که آمده تا کسانی را که دورهشان تمامشده است، بیرون کند.
به عبارتی دیگر؛ فیلم سینمایی «ناگهان درخت» اثری با ساختاری شلخته، سرد، ریتم کند، کشدار و با لحن و لهجهای بیربط است که میان کمدی و هجو، یا معلق میان رئالیسم و سورئال از مدل تارکوفسکی معلق مانده و در این میان تها کارکرد آن را میتوان در لَگد انداختن به نظام مستقر در پس از پیروزی انقلاب اسلامی قلمداد نمود. از این جهت رنگبندی شاد و توأم با سرخوشی سکانسهای قبل از انقلاب در تضاد با رنگبندی سرد و تیره بعد از انقلاب قرار میگیرد و حتی قرار زن و شوهر برای مهاجرت به خاطر وقوع انقلاب و جنگ نیز کنار زمینی مُرده و بیکشت و ... تصویر میشود.
به این ترتیب بیشترین آسیب فیلم سینمایی «ناگهان درخت» را میبایست ریتم کند آن دانست. که حوصله هر مخاطبی را سر میبرد و شاید تنها زمانی که مخاطب تصویر را با صدای موسیقی کریستف رضاعی شنیده میشود، ادامه تماشای اثر برایش قابلتحمل میباشد. اثری که از منظر فُرم سینمایی؛ میتواند مصداقی خوب بر این مدعی قلمداد شود که همانا هر کارگردانی که صحنه کِشدار فیلمبرداری کند و اثر کِش دارد میسازد و ...؛ قطعا تارکوفسکی نیست!
پس اگر طبقه متوسط تیپیکال روشنفکر آنچنانکه در ناگهان درخت میبینیم منفعل و ضعیف هستند، ادعاهای بعدی روشنفکران برای چیست؟ چرا از تحولات پس از انقلاب با نقش و نگاری از دروغ، طلبکاری خود را نشان میدهند؟ این گنگی گفتمانی فیلم سینمایی «ناگهان درخت» را دوپاره میکند. یک سر گفتمانش نوستالژی است و یک سر دیگر فرورفتن در زمان حال و از این جهت هیچ هارمونی و نقطه میانی روایی برای اتصال این دو سر وجود ندارد. همین مسئله اثبات میکند که جماعت منوالفکر، هنوز در ارائه آرا و نظراتشان دچار لکنت گفتنمانی هستند. حال آنکه در نیمقرن اخیر و بعد از مشروطه، روشنفکران به همین لکنت مبتلا بودهاند و متن فیلم از این لکنت گفتمانی نیمقرنی بینصیب نیست. فیلم با روایت اولشخص و بر مبنای مونولوگ فرهاد با روانشناسش پیش میرود و این نگره گواهی بر لکنت مؤلف میدهد. مولفی که به دنیال امید بخشی به جامعه شبه روشنفکر پیرامونی خود است تا ایشان را به آسیب شناسی واداشته و بشارت نسل جدیدی از منوالفکران را بدهد!
اساسا شخصیت پردازی فرهاد توسط کارگردان فیلم سینمایی «ناگهان درخت» دچار اختلال میباشد. زیرا مرور سابقه فیلم قبلی او یعنی فیلم سینمایی «در دنیای تو ساعت چند است» نشان میدهد که اساسا فرهادهای قبلی خلق شده توسط ایشان نیز همین مشکلات را دارند و از این جهت در آن قصه نیز فرهاد که علی مصفا نقش او را ایفا میکند نیز همچون فرهاد در «ناگهان درخت» مردی است که در گذشته نتوانسته عشق خود را به زنی که دوستش دارد، ابراز و اعلام کند درنتیجه همیشه ناکام مانده است. فرهادهایی با شکل و شمایل منوالفکرانه که چون شجاعت ابراز عشق ندارند؛ از ترس خود فانتزی میسازند و شاید به این دلیل است که در نیمی از آثار روشنفکری فانتزی مسلط است! زیرا روشنفکران و مریدان و نوچه های آنها، اراده محکمی ندارند به همین دلیل به سرزمین فانتزیهای اروتیک، عاطفی و آرتیسمی خود پناه میبرند و این همه در حالی است که میتوان ماحصل فیلم سینمایی «ناگهان درخت» را نوید به تولید روشنفکری نوین و بری از این ایراد در پس جامعه ایران قلمداد نمود. |
ارسال نظر