محمدرضا مهدویپور/ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ هجریشمسی بود که عبدالعلی علیعسگری به ریاست سازمان صدا و سیما منصوب شد و رسما اداره مهمترین رُکن رسانهای جمهوری اسلامی ایران را بر عهده گرفت. انتصابی که در شرایط بحران مالی سازمان و گروگان گرفته شدن بودجه صدا و سیما توسط دولت و در پی استعفای محمد سرافراز صورت پذیرفت و به گونهای سعی شده بود تا با حضور یک «مدیر تکنیکی» حاشیه درگیری میان «دولت حسن روحانی» با این نهاد مهم رسانهای به حداقل خود برسد.
تاریخ نشان خواهد داد که انتصاب فردی همچون جناب علیعسگری به ریاست سازمان صدا و سیما آن هم در مقطع سال ۱۳۹۵ هجریشمسی، اقدامی هوشمندانه بود. زیرا حضور شخصیتی همچون ایشان که همواره در طول دوران مدیریت پیشین خود نشان داده بود که از نگاه «کلان استراتژیک» بیبهره است و از ظرفیت نظریهپردازی برخوردار نیست؛ به خوبی توانست تقابل مستقیم و مواجهه رسمی «دولت حسن روحانی» و سازمان صدا و سیما را بکاهد و در حداقل نگه دارد.
به عبارتی دیگر حضور علیعسگری به عنوان شخصیتی با رویکرد «مدیریت سختافزاری» اگر چه موضوع «تحول نرمافزاری سازمان صدا و سیما» را با اختلال و بعضا فراموشی مواجه ساخت؛ اما در مجموع به کم شدن مواجهه مستقیم «دولت حسن روحانی» با صدا و سیما منجر گردید و حتی از منظر کلان سبب شد تا عملا «پروژه ژنرالهای بنفش» برای انحلال یا ورشکسته نمودن سازمان صدا و سیما منتفی گردد.
پس اگر چه در حکم انتصاب علیعسگری، مدت زمان معینی برای دوران تصدیگری ایشان در مقام ریاست سازمان صدا و سیما ذکر نشده؛ اما قطعا با پایان یافتن دوران سیاه «دولت حسن روحانی» باید امید داشت تا با تغییر در سازمان، نگاه «کلان استراتژیک» به مدیریت این مجموعه مهم و تاثیرگذار فرهنگی بازگردد و موضوع «تحول نرمافزاری سازمان صدا و سیما» به اولویت نخست این سازمان بیبدیل رسانهای در کشور مبدل گردد. این در حالی است که مبتنی بر رویه رایج در انتصاب مسئولان، اکنون حدود دوماه است که از دوران پنج ساله ریاست جناب علیعسگری گذشته و قطعا باید منتظر بازگشت فرد توانمندی بر جایگاه ریاست سازمان صدا و سیما بود و از این جهت مناسب است تا به مرور چند نکته مُهم در مورد آینده پیشروی سازمان پرداخت:
۱/ عدم توجه و تمرکز بر «تحول نرمافزاری سازمان صدا و سیما» آسیبی بزرگ است که متاسفانه در طول پنج سال گذشته بر مدیریت سازمان صدا و سیما نهادینه شده و سبب شده تا تولیدات محتوایی و برنامههای این سازمان نتوانند خط مشی معینی را پیگیری و متوجه چشمانداز و هدف واحدی در فعالیت رسانهای خود باشد. پس اگر چه همایشهای گوناگون و سمینارها و اجلاسهای متعدد و پژوهشهای گران و ارزان بسیاری در این سازمان عریض و طویل انجام شده و میشود؛ اما مرور واقعیتهای موجود و آنالیز خروجی آنتن، حکایت از آن دارد که سازمان صدا و سیما گویی از هرگونه کلاننگری و چشمانداز مدون و یا سیاستگذاری میانمدت و یا بلندمدت از حیث محتوایی، بری بوده و عملا بدون تعریف میشن و ویژن (mission & vision) مشخصی پیش میرود. واقعیتی که برای عموم جامعه قابل دسترس است و برای دریافت آن کافی است تا در مقابل تلویزیون نشسته و یا به رادیو گوش دهند و با جابجایی بین کانالها و شبکههای تلویزیون، با انبوهی از پیامهای متناقض صادر شده از «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» به عنوان «رسانه ملی» روبرو شوند!
۲/ بزرگترین معضل کنونی سازمان صدا و سیما را میتوان چاقی مفرط و تکثر شبکههای بیخاصیت معرفی نمود. موضوعی که سبب میشود تا «کمیت» بر «کیفیت» ارجحیت یافته و مخاطب امروزی «رسانه ملی» را با انبوهی از تولیدات مبتذل و سخیف مواجه سازد. این در حالی است که حضور بیقواره نیروی انسانی غیرتوانمند در کنار برونسپاریهای رانتی و بوجود آمدن مافیاهای متعدد در بدنه سازمان صدا و سیما موضوعاتی هستند که در صورت عدم تبیین برنامه «تحول نرمافزاری سازمان صدا و سیما» قطعا آینده سازمان را با چالشهای جدی مواجه خواهد ساخت.
۳/ پُرواضح است که «راهبردهای کلان» تحت سیاستهای کلی حاکمیت تدوین شده و راهبردهای حوزههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی ذیل آنها تعریف میشوند. بنابراین راهبردهای یک سازمان یا نهاد در جمهوری اسلامی باید تحت راهبردهای کلان نظام تدوین شده و سپس اهداف، چشمانداز و مأموریت آن مبتنی بر آنها استخراج شود. این در حالی است که مأموریت هدف بنیادین و به نوعی اصلیترین علت وجود یک ساختار را بیان میکند. بر این اساس «رسانه ملی» تنها با انجام دقیق و درست مأموریت خود میتواند به چشمانداز و اهداف تعیین شده برای این سازمان در چارچوب راهبردهای کلان نظام دست پیدا نماید. حال فراموش نمودن «راهبردهای کلان» در فرایند مدیریت سازمان صدا و سیما در طی سالهای اخیر سبب شده تا در عمل، فرمایش امام خامنهای در تعیین «مأموریت اصلی رسانه ملی» فراموش شود و گهگاهی تنها به عنوان زینتالمجالس مدیران سازمان مطرح شود که روزی رهبری انقلاب تعیین فرمودهاند: «ما یک مأموریتِ محوری برای رسانهی ملی قائل هستیم، که الزاماتی دارد و این مأموریت ملی اهداف کلانی را هم با خودش همراه دارد. بهنظر ما آن مأموریتِ محوری عبارت است از مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتاری جامعه، جهتدهی به فکر و فرهنگ عمومی، آسیبزدایی از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت - یعنی روحیهدادن - و زدودن احساس عقبماندگی.» (امام خامنهای در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما- ۱۳۸۳/۰۹/۱۱)
۳/ بیتوجهی، غفلت یا عدم توانایی سازمان صداوسیما در یک سو کردن تولیدات و برنامههای پخش شده از جمله معضلاتی است که در طی پنج سال گذشته به اوج خود رسید. این در حالی است که امام خامنهای از دهه ۱۳۷۰ هجریشمسی با ورود به جزئیات، بارها بر روی هم جهت کردن تولیدات و برنامههای صداوسیما تأکید فرموده و به دفعات اعلام داشتند که: «صدا و سیما نه وسیلهیی صرفاً برای سرگرمی یا خبررسانی - که مدرسهیی عمومی برای همهی قشرها در سراسر کشور است و برنامههایی که از آن پخش میشود چه مثبت و چه منفی، آثاری عمیق در روحیه و فکر و رفتار و فرهنگ و بینش مخاطبان خود برجای میگذارد. وظیفهی گردانندگان این رسانهی سراسری از اینرو بسیار خطیر و سنگین است. اندکی غفلت از گردش امور و بیتوجهی به تصمیمگیریها و برنامهریزیها در آن، گاه آثار بیجبرانی برجای میگذارد. پخش برنامههای هنری و فیلمها و گزارشهایی که جوانان و کودکان را به رفتار سالم و اندیشهی درست رهنمون میشود و دینداری، و تعهد، و انضباط و محبت، و تعاون، و حضور در صحنههای انقلابی و سیاسی را به آنان میآموزد، و عشق به فرهنگ و میهن و مردم خویش را در آنان پدید میآورد، کاری درخشان و حسنهیی ماندگار است و کشور را در برابر امواج تهاجم فکری و فرهنگی و تبلیغاتی بیمه میکند. و در نقطهی مقابل، پراکندن فیلمها و سریالها و برنامههایی که آنان را مجذوب خواستههای غلط و انحرافی میسازد یا به بیبندوباری و معاشرتهای نامشروع یا خشونتهای خونین - که امروز آفت جوامع غربی بخصوص آمریکا است – میکشاند و در رفتار و پوشش و معاشرت و آرمانگزینی، مقلد بیگانگان بار میآورد، یا حقایق گذشته و حال کشور را واژگونه مینماید و مخاطبان را به یأس از خود، و فریفتگی به بیگانه یا به سرگرمیها و عادتهای ناسالم و مهلک یا به اسراف سوق میدهد، لطمهیی است که به آسانی قابل جبران نیست و وزر و وبال آن گریبانگیر همه خواهد شد. درسهای مفید و مضر این رسانهی بزرگ، بر روی میلیونها مخاطب در سراسر کشور - خواسته یا ناخواسته - اثر میگذارد و نتایج آن با همین نسبت قابل سنجش و در دیوان الهی مورد محاسبه است. نیازهای فرهنگی نسل جوان و نوجوان که امید فردای کشور ما است عمدتا عبارت است از:
استحکام بنیانهای اعتقادی و دینی، آشنایی با مبانی معرفتی اسلام و قرآن،
شناخت تاریخ کشور و افتخارات ملت خود بویژه در دورانهای نزدیک به امروز،
شناخت درست امام خمینی - قلهی بلند تاریخ معاصر - و اندیشههای سیاسی تابناک و پایههای حرکت عظیم انقلابی او،
احساس عزت و سربلندی به خاطر درسی که ایرانیان در دوران پیروزی انقلاب و دفاع مقدس به جهان دادند،
فراگرفتن خصلتهایی که میتواند نسل کنونی را به اعتلاء و عظمت برساند مانند: دینداری و دانش پژوهی، وجدان کار و انضباط، شجاعت و پاکدامنی و جوانمردی، آگاهی سیاسی و خلوص انقلابی، امانت و محبت و برادری، و استقلال و آزادمنشی ...
وظیفهی اصلی صدا و سیما آن است که در طی همهی برنامههای خود هدفِ: برآوردن این نیازهای حیاتی را در نظر بگیرد و از سمت و سوی آن بیرون نرود.» (حکم انتصاب مجدد آقای دکتر علی لاریجانی به ریاست سازمان صدا و سیما - ۱۳۷۸/۰۳/۰۵)
۴/ فقدان شاخصهای قابل اندازهگیری یکی از مشکلات اصلی سازمان صدا و سیما است. مشکلی که باعث شده تا بزرگترین ساختار رسانهای کشور برآورد صحیحی از میزان نیازهای جامعه به برنامههای مختلف نداشته باشد تا بتواند بر اساس آنها برنامهریزی صورت دهد. این سازمان نمیداند چندساعت برنامه رادیوئی در زمینه افزایش جمعیت و یا چند سریال تلویزیونی در باب مذمت رباخواری یا دروغگوئی یا تنپروری پاسخگوی نیازهای جامعه است؟ اگرچه این رسانه قریب یک دهه از موهبت سند افق رسانه در برنامهریزیهای کلان خود برخوردار است، اما بعید است تاکنون فهرستی از مولفههای سبک زندگی اسلامی ایرانی و میزان تحقق آنها در جامعه و یا میزان نیازهای رسانهای و هنری در زمینه گسترش و اعتلای آنها تهیه شده باشد؟ بعید است ۲۰ سال پس از مطالبه رهبری انقلاب از رسانه ملی دربارهی تهیه فهرست پیامهایی که باید به مردم منتقل کرد و ۱۰ سال پس از حکم ایشان مبنی بر تعیین شاخصهای قابل اندازه گیری، این پیامها تدوین شده و شاخصهای کمی و کیفی متناظر با آنها در مراحل تعیین، تولید و مدیریتشان لیست شده و برای نهادینهسازی آنها برنامهریزی شده باشد؟ پس برای درک شدت ضعف در برنامهریزی و میزان عدم وجود شاخصهای قابل اندازهگیری در مدیریت سازمان صدا و سیما کافی است تا به مطالبه صریح امام خامنهای از ریاست سازمان در سال ۱۳۷۲ هجریشمسی مراجعه کنیم و ببینیم که چه میزان این فرمایش تحقق پیدا کرده که «در همهی برنامهها جهت کلی، مقابله با تهاجم تبلیغاتی و فرهنگی و خبری استکبار باشد، این اصل مهم نه تنها در خبر، که در گزارشها، برنامههای علمی و اجتماعی و سیاسی، و بخصوص در برنامههای هنری و سرگرم کننده مانند نمایش و داستانهای یکه یا دنبالهدار، باید رعایت شود»!
۵/ حضور پُرقدرت مافیای «مدیران بازنشسته» یکی از معضلات جدیدی است که سازمان صدا و سیما چندسالی است با آن مواجه شده است. مافیایی که به جهت سبقه مدیریتی خود از کم و کیف بودجه و امکانات سازمان مطلع میباشند و حالا ضمن برخورداری از «حقوق و مزایای بازنشستگی» میتوانند در پوشش دفاتر خصوصی، اقدام به تصویب طرحها و پروژههای تولیدی در ساختار بروکراتیک سازمان صدا و سیما نموده و در ظاهری کاملا موجه، اقدام به جذب بودجههای تولیدی سازمان به عنوان تهیهکننده نمایند. البته به جهت نفوذ و تسلط ویژه این مافیای پُرقدرت بر خلل و فُرجهای ساختاری در صدا و سیما، قطعا مواجهه و مقابله با ایشان کار آسانی نمیباشد. بالاخص آنکه طیف قابل توجهی از نیروری انسانی فعال در سازمان به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم مدیون الطاف مدیریتی ایشان در دوران تصدیگری واقع شدهاند.
۶/ غلبه طیف «فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق علیهالسلام» در سمتهای خُرد و کلان سازمان صدا و سیما یکی از دشواریهایی است که در سالهای اخیر به اوج خود رسیده و سبب شده تا طیف گستردهای از این جماعت با سطح فهم و درکهای گوناگون از کار موثر رسانهای و بدون طی نمودن روند صحیح مراحل و مدارج در عرصه «مدیریت رسانه»، به یکباره بر مناصب گوناگون مدیریتی در «رسانه ملی» گمارده شوند. مدیرانی بعضا با تخصصهای غیر مرتبط که عموما در کمال ضعف و البته با ادعاهای بسیار، سعی میکنند تا برای جبران ناکارآمدی خود، صرفا به عنوان یک ابزار مکانیکی از کارکرد تأییدکننده و پولرسان به برخی تولیدکنندگان و برنامهسازان خاص برخوردار شوند. همین حضور است که سبب شده تا امروزه شاهد حضور پُررنگ و جولان تفکرات پُستمُدرن در برنامهسازی «رسانه ملی» باشیم و غلبه روح داروینیسم اجتماعی بر پیکره عموم تولیدات و حقنه نسبیتانگاری اخلاقی در کنار مؤلفههایی همچون بیهویتی، خودبسندگی و خودکامگی، اصالت شکل و فرمگرایی، پیروی از الگوی غربی فمینیسم، ایستایی و ژانر مُردگی و فقدان امید، فضیلت کار و ... در کالبد بسیاری از تولیدات تلویزیون، بالاخص سریالها مشهود و ملموس باشد! و در کمال تاسف این ضعفهای با اغماض توسط منتقدان موجود از همین طیف نادیده انگاشته و با دید اغماض به آن نگریسته شود. برای فهم صحیح این آسیب کافی است تا به یادداشت اخیر جناب مصباحالهدی باقری کنی با عنوان « تلویزیون برای خانوادهها امن نیست» نگریسته شود ... یادداشتی به قلم یکی از «فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق علیهالسلام» که طی آن سعی شده تا به نحوی محافظهکارانه از عملکرد غلط و خروجی عموما اشتباه این طیف مدیران مشهور و موصوف به «امام صادقی» در ایجاد وضعیت بغرنج امروز «رسانه ملی» عبور و خروجی مبتذل ایشان بر روی آنتن نادیده انگاشته شود.
۷/ قطعا در «دولت سیزدهم» پروژهای با عنوان حذف و یا کمرنگ کردن نقش سازمان صدا و سیما در عرصه رسانهای کشور موضوعیت نخواهد داشت و از این جهت دیگر شاهد مواجهه سلبی با این مجموعه و اعمال فشار دولت بر آن با اهرمهایی همچون بودجه نخواهیم بود. اما باید توجه داشت که همراهی دولت در تزریق بودجه مصوب مجلس به صدا و سیما آن هم در شرایط عدم ضابطهمند شدن مخارج در سازمان صدا و سیما موضوعی نگرانکننده است که ممکن است بار دیگر به تکرار تجربه دوران ریاست سید عزتالله ضرغامی بیانجامد و اسباب چاقی بیش از پیش و فربه شدن بدون خاصیت صدا و سیما را پدید آورده و به حجیمسازی ساختارهای اداری و افزایش شبکهها و یا استخدام و بکارگیری نیروی انسانی غیرتوانمند در بدنه سازمان منجر شود.
۸/ باید توجه داشت که اکنون عصر «شبکههای اجتماعی آنلاین» و حضور پررنگ و سرویسرسانیهای متنوع این شبکهها در عرصه رسانهای میباشد. عصری که به لطف رشد صنعت موبایل شکل گرفت و در ایران نیز از گستردگی ویژهای برخوردار گردید. گستردگی ویژهای که با نوعی از «ولنگاری مدیریت فضای مجازی» همراه و سبب شد تا عملا هیچگونه «سیاستگذاری عمومی» در این عرصه صورت نگیرد و بر خلاف دستور صریح امام خامنهای در حکم انتصاب، ریاست کنونی سازمان اهتمام لازم را برای «حضور مؤثر در فضای مجازی» نداشته باشد. این در حالی است که برخی مدیران سازمان در تلاشی ویژه اصرار به هضم تولیدات «رسانه ملی» در مسیری منطبق با اهداف جاری در «شبکههای اجتماعی آنلاین» داشته و تلاش میکنند تا ضمن بهرهگیری از اضطرابهای اجتماعی مخاطب تلویزیون آن هم به قصد فروش آگهی، اقدام به هنجارشکنی در تولیدات رسانهای خود نموده و از این مسیر به حفظ مخاطب خود مبادرت ورزد.
۹/ تلویزیون در جهان کنونی نقش کمرنگتری نسبت به گذشته پیدا نموده و پیشرفت روزافزون علم و تکنولوژی بالاخص در حوزه اینترنت و فضای مجازی سبب شده تا رسانههای نوین به جایگزینی و رقیبی اصلی برای این ابزار مهم رسانهای مبدل گردند. در این میان حضور موثر «رسانههای تعاملی» اعم از « SVODL» و «AVOD» و«TVOD» موجب شد تا «مشتریمداری» به رویکرد اصلی عموم رسانهها مبدل گردد. رویکردی که سبب شد تا نگاه «کلان استراتژیک» در عموم رسانهها از تمرکز و توجه به تولید «پیام موثر و مطلوب» به سمت و سوی تولید «پیام مخاطبپذیر» تغییر جهت پیدا کند. پس اگر چه اصل «مخاطبپذیری» امری مطلوب و موضوعی غیرقابل انکار در تنظیم پیام هر رسانهای میباشد؛ اما باید توجه داشت که نگاه افراطی و مبتنی بر «رویکرد مشتریمدار» به این موضوع سبب میشود تا رسانه از کارکرد «تعالیبخش» خود فاصله گرفته و تنها متوجه «تامین امیال و شهوات اجتماعی» شود. در چنین شرایطی حفظ مخاطب مبتنی بر اصول «تعالیبخش» برای سازمان صدا و سیما فرصتی مغتنم است که در صورت عدم بهرهگیری مناسب، عواقب حاد و جبرانناپذیری را متوجه ساختار تمدنی ایران اسلامی خواهد نمود.
ارسال نظر