به گزارش سینماپرس، نتیجه انتخابات ۱۴۰۰ در شورای شهر تهران و حضور نیروهای برجسته انقلابی، زمینه مطالبهگری تغییر در حوزه فرهنگ و هنر را تشدید میکند. متاسفانه مدیریت سازمان فرهنگی هنری شهرداری، معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران در سالهای اخیر کارنامه قابل اعتنایی از خودبرجای نگذاشتند و زیرمجموعههای وابسته، عملکرد فرهنگی مناسبی نداشتهاند.
خانه هنرمندان به عنوان یکی از زیرمجموعههای فرهنگی شهرداری تهران به جای آنکه تبدیل قرارگاه فرهنگی هنری برای ارتقاء ارزشها و اهداف انقلاب اسلامی باشد، با استفاده از امکانات و تجهیزات نظام و دولت و بودجه ناشی از بیت المال مسلمین، با بکارگیری نیروهایی که در مسیرمعکوس مطالبات فرهنگ عامه فعالیت میکند، فرصت طلوع و تخریب حوزه فرهنگ و هنر را طی این سالها تشدید کرد. به همین دلیل نگاهی به تاریخچه نهادی خواهیم داشت که تغییر مدیریت در آن ضروری است.
«خانههنرمندان» با تجمیع سرمایهگذاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری تهران و دخالت مستقیم رییس دولت اصلاحات در خیابان ایرانشهر ساخته شد که با حمایت شهردار وقت تهران، بهروز غریبپور، هنرمند حوزه نمایش عروسکی مدیریت خانه هنرمندان را عهده دار شد. غریب پور با داشتن مدیریت فرهنگسرای بهمن و سابقه «مشاور فرهنگی» غلامحسین کرباسچی در پیشینه خود، فعالیتهای مغایر با توسعه فرهنگ عامه را در خانه هنرمندان بنا نهاد.
یکی از عجیب ترین و سازمان یافتهترین برنامه های مشترک اجراء شده در خانه هنرمندان با برنامه ریزی مشترک بهروز غریب پور و رامین جهانبگلو، دعـوت از «الکساندر اسمولار»، «آدام میچنیک» و «آگنش هلر» بـود. الکساندر اسمولار و آدام میچنیک رهبران کودتای مخملی لهستان و آگنش هلر رهبر کودتای مخملی مجارستان بودند که بعدها اسنـاد جاسوسی و وابستگی بسیار شفاف آنان به سرویسهای جاسوسی آمریکا در مطبوعات جهان منتشر شد.
این سه نفر با وابستگیهای مشخص حدود یک ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ با حضور در خانه هنرمندان با موضوع جالب توجهی، با عنوان گذار به دمکراسی سخنرانی و با موضوع نحوه دگرگون کردن نظام های سیاسی پرسش و پاسخ داشتند.
دومین اقدام بزرگ و جالب توجه مدیریت «خانه هنرمندان»، برنامه ریزی مشترک با کیان تاجبخش برای دعوت از رییس مجلس سنای هلند برای حضور و سخنرانی در خانهی هنرمندان بود. این موضوع زمانی جالب توجهتر می شود که بدانیم رییس مجلس سنای هلند در راستای براندازی نظام، بودجه ای به میزان پانزده (۱۵) میلیون دلار را مصوب کرده تا در راستای ایجاد بحران و براندازی نظام اسلامی هزینه کند.
هرچند بهروز غریب پور در سال ۱۳۸۶ برکنار شد و کیان تاجبخش در سال های ۱۳۸۶ و ۱۳۸۸ سه بار بازداشت و درنهایت به ارتباط با سرویس و عوامل بیگانه اعتراف کرد و مجرم شناخته شد، اما براستی می توان اثرات وضعی هزینه کرد از محل بیت المال و امکانات خانهی هنرمندان در افزایش تاوان این خیانت ها به نظام را نادیده انگاشت؟
آیا اگر مدیر خانه هنرمندان از افراد همدل و همسو با انقلاب اسلامی و نظام بود، این حجم از هزینه برای نظام تولید می شد؟ اما علیرغم اتفاقات یاد شده، بهروز غریب پور در سال ۱۳۸۹ از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای دریافت نشان درجه یک هنری کاندید می شود و این نشان را در تالار وحدت دریافت می کند.
برای حضور در همین مراسم از مریم زندی، عکاس و دبیر انجمن عکاسان که از چهره های شناخته شده اپوزیسیون بوده و با برخی از عوامل رسانه بیگانه در راستای ایجاد بحران و براندازی همکاری داشته است، نیز برای دریافت نشان درجه یک هنری دعوت شده بود که او با رویکردی عجیب و طی نامه ای به وزیر محترم وقت ارشاد به دلیل حضور برخی از همکارانش در میان زندانیان امنیتی و عدم امکان انتشار همه گونه عکس های تولید شده، از دریافت نشان خودداری ورزید.
این اقدامات در خانه هنرمندان ادامه داشته تا اینکه امیر مجید جوزانی (بازیگر فیلم جاده های سرد و تله فیلم حرفه ای با کارگردانی پوران درخشنده) با ارتباطات ویژه خود و حمایت شورای عالی خانه هنرمندان و پس از بهروز غریب پور به این جایگاه گمارده شد.
از نقاط عطف مدیریت دوران مدیریت جوزانی میتوان به مراسم تجلیل از چهره ادبیات دوران طاغوت، فریدون مشیری، پخش فیلمی از انجمن ایرانیان سوئـد که از جبهه فرهنگی معارض و هواداران سلطنت میباشند و قرائت نامه سروش حبیبی از مترجمین و عناصر فرهنگی ضد انقلاب و فراری اشاره کرد. نکته جالب اینجاست که او در این نامه به چند نفر از مشاورین اشرف پهلوی سلام ابلاغ کرده بود. مدتی بعد اجرای برنامههای علی دهباشی در خانه هنرمندان آغاز شد.
علی دهباشی تلاش سازمان یافتهای را در زنده نگاهداشتن یاد و خاطره بسیاری از هنرمندان دوران طاغوت و نیز ترویج باستان گرائی ایرانی دنبال میکرد که با عنوان شبهای بزرگداشت در خانه هنرمندان استمرار یافت.
دهباشی سردبیر نشریه بخارا در یکی از عجیب ترین اقداماتش مقالاتی را به صورت مستمر از شائول بخاش، صهیونیست ایرانی تبار تبعه آمریکا و همسر هاله اسفندیاری در نشریه بخارا منتشر میکرد. پس از ابتلای اخیرا دهباشی به کووید ۱۹، شمارههای قدیمی نشریهاش به صورت گسترده توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خریداری شد. نشریهای که در تامین هزینه کاغد همواره مورد لطف دولتهای اصولگرا، اطلاح طلب و اعتدالگرا بوده است.
جوزانی خانه هنرمندان را در ایام مقارن با انتخابات دهم ریاست جمهوری به مرکز تردد، فعالیت سران و اهالی فتنه تبدیل کرد و دعوت از سران فتنه برای حضور در مراسم عید غدیرخـم یکی از نقاط قابل تامل در روند مدیریتی خانه هنرمندان است.
همچنین توزیع کتابی با تصاویر مبتذل با عنوان فتوبوک، تجلیل از دگراندیشانی مانند آیدین آغداشلو و محمد احصایی با چهرههایی مانند جعفر پناهی از دیگر مسائلی است که در خانه هنرمندان استمرار داشت.
نخستین جشن رسانه های سینمائی ایران همزمان با ایام الله دهه فجر در یازدهم بهمن ۱۳۸۹ در خانه هنرمندان بـرگزار شد، در این جشن از برخی افراد تابلودار با عناوین مختلفی مانند پیشکسوت و فعال تقدیر شد که فوق العاده عجیب است، برای مثال از پرویز نوری نویسنده و کارگردان فیلم های مبتذل پیش از انقلاب تقدیر می شود و مسعود کیمیائی در این مراسم از جعفر پناهی کارگردان معاندی که در جریان فتنه دستگیر شد قدردانی می کند. پرویز نوری در این مراسم جمله جالبی را برزبان راند: "هر چند سینمای امروز سینمای ما نیست اما من به عشق گذشته باز هم مینویسم".
جوزانی در آخرین اقدام خود پیش از استعفاء، دهه اول خرداد ۱۳۹۰ همایش انجمن علوم سیاسی ایران با عنوان رویکرد ایرانی به دانش سیاست را میزبان شد، دراین همایش که با حضور شاخصترین اساتید سکولار دانشگاه های کشور در حال برگزاری بود، هدف اصلی و پنهان همایش، مقابله با نظریه بومی سازی علوم انسانی (مطروحه توسط مقام معظم رهبری) از طریق ارایه مقالات مطرح شده بـود.
شورای عالی خانه هنرمندان در ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ مجید سرسنگی را به عنوان مدیرعامل انتخاب و منصوب کرد. سرسنگی در ضیافت افطاری خانه هنرمندان برای خبرنگاران و اهالی رسانه، ضمن قدردانی از مدیران قبلی خانه هنرمندان بهروز غریبپور و مجید جعفری جوزانی، بیان داشت: سعی خواهیم کرد راه آنان را ادامه دهیم و سرسنگی به گفته خود جامه عمل پوشانید. در واقع راهبرد آشکارسازی تکخوانی زنان از دوران مدیریت مجید سرسنگی کلید خورد که به تفصیل شرح داده خواهد شد.
سرسنگی در یکم اسفند ماه ۱۳۹۱، دراقدامی شگفت انگیز، برنامهای با نام جایزه زنان موسیقی را برگزار کرد، این برنامه باهمراهی خانه موسیقی وبرخی ازجریانات فمنیستی فعال در موسیقی مانند سایت موسیقی زنان وبخش موسیقی ایکوم ایران (متعلق به شورای جهانی موزه ها، وابسته به یونسکو)، میزبانی و تخصیص بودجه توسط خانه هنرمندان همراه بود و هدف این برنامه برجسته شدن تکخوانی زن واحیای یاد قمرالملوک وزیری بود.
در این برنامه از چهره هایی مانند نادر مشایخی، سیمین بهبهانی و شیدا قراچه داغی تقدیرکردند! وتندیس قمرالملوک وزیری (تاکید ویژه برخوانندگی وتکخوانی زنان) به این آهنگساز مقیم کانادا تقدیم شد.
شیدا قراچه داغی کیست؟
شیدا قراچه داغی، یعنی تیمی شامل؛ احمد شاملو، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، خانه موسیقی، نشر هرمس (با مدیریت رامین صدیقی، مدیر بخش بین الملل جشنواره ی بین المللی موسیقی فجـر)، شبکه معاند BBC فارسی و ایکوم ایران.
«قراچه داغی» متولد ۱۳۲۰، از پدری با اصالت ترکیه و مادری که دارای اصالت قفقاز، تحصیلکرده موسیقی در اتریش است و از سال ۱۳۴۹ با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری داشته و بخش موسیقی کانون را راه اندازی کرده و درحال حاضر مقیم مونترال کاناداست.
شیدا قراچه داغی برای فیلم رگبار ساخته ی بهرام بیضایی، شطرنج باد ساخته ی محمدرضا اصلانی، سریال دایی جان ناپلئون ساخته ناصر تقوایی، آهنگسازی کرده است. علاقه ی ویژه او به احمد شاملو باعث میشود که نمایش رقص باله ای با عنوان پریا را براساس اشعار احمد شاملو طراحی و با کمک سفارت روسیه در کانادا برگزار کند.
شیدا قراچه داغی پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی را به عدم بازگشت کشتی تایتانیک تعبیر می کند و به همین دلیل به آلمان می رود و بازنمی گردد. ا ز آخرین کارهای شیدا قراچه داغی می توانیم به آلبوم دیالوگ اشاره کنیم که در خارج از ایران ساخته و منتشر شده است.
نیکو یوسفی کیست؟
نوازنده تار، از شاگردان رضا براهنی(کانون نویسندگان)، زیداله طلوعی(خانه موسیقی) و محمدرضا درویشی، سردبیر سایت وماهنامه موسیقی زنان، همسر پیمان سلطانی، عضو سازمان ایکوم، عضو ارکستر ملل ایرانیان، دارای نگرش فمنیستی، مرتبط و مسئول صفحه موسیقی روزنامه اعتماد ملی.
نیکو یوسفی می گوید : هدف ما موسیقی است، بی مرز و جغرافیای محدود، هدف ما موسیقی است، بی دسته بندی های مرسوم و هدف ما موسیقی است، با اندیشه موسیقی و در راه رسیدن به این هدف، پرداختن به موسیقی با تمرکز بر بخش زنانه این هنر را مد نظر داریم، نگاهمان بر جنسی است از انسان که محصور است و جنسی است از هنر ممنوع.
نیکو یوسفی مانند همسرش پیمان سلطانی در نگاه فمنیستی خود و با ادبیاتی آکنده از کنایه به زنان در کشورهای اسلامی، بویژه جمهوری اسلامی، در نوشتاری در مورد گروهی خواننده زن افغانی می نویسد:
او، همسرش و جریان سیال موسیقی همراهی کننده اش در خانه موسیقی و خانه هنرمندان در تمامی نوشته ها و تلاش هایش، بر آن هستند تا ضمن احیای سنت ها و نمادهای دوران طاغوت، خوانندگی زن در این مقطع را مبارزه ای برای آنچه آن را آزادی و خلاصی از بند می دانند، معرفی کنند. ارتباط فعالیت های این جریان با برخی از شبکه های خبری بیگانه نیز بسیار قابل تامل و جالب توجه است :
پیمان سلطانی کیست؟
پیمان سلطانی، شاگرد حسین علیزاده و زیداله طلوعی(عضوهیئت مدیره خانه موسیقی)، از شاگردان رضابراهنی(عضوکانون منحله ی نویسندگان)، آهنگساز، مدیر کمیته موسیقی ایکوم ایران، همسر نیکو یوسفی، دارای نگرش فمنیستی و دگراندیش،
او معتقد است و می گوید:
زن کامل و نمونه ی زن نوین ایرانی از منظر پیمان سلطانی، ارزش ها، اعتقادات، تعهد، پاکدامنی، مشی مادرانه و امثالهم نیست، او معتقد است زنانی خواننده مانند قمرالملوک وزیری نمونه ی زن نوین ایرانی هستند.
ساخته های پیمان سلطانی از دو مسیر اصلی تولید و منتشر می شود، نخست از طریق انجمن موسیقی ایران، متعلق به معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دوم از طریق نشر هرمس با مدیریت رامین صدیقی.
پیمان سلطانی در مقاله ای با عنوان، دخترم بوی فرار می آید، پس از ذکر این موضوع که امروزه به دلیل فجایع سیاسی است که انسان ها از کشورشان مهاجرت می کنند، می نویسد:
و در ادامه این تحلیل که بر بنیادهای تفکرات جبهه ی فرهنگی معارض استوار است، ادامه میدهد:
و در ادامه ی این تحلیل که بر بنیادهای تفکرات فرهنگی معارضانه استوار است، اشاره میکند:
او در نوشتاری بر آخرین آلبومش که از طریق انجمن موسیقی ایران منتشر شد، می نویسد:
رامین صدیقی کیست؟
مدیر نشر موسیقی هرمس، عضو هیئت مدیره کانون خودخوانده ناشران موسیقی در خانه ی موسیقی، دارای تفکرات دگراندیشی، مدیر بخش بین الملل جشنواره ی موسیقی فجر.
رامین صدیقی در گفت وگو با دویچه وله فارسی عنوان می کند، بررسی موسیقی و پروسه ی صدور مجوز را قبول ندارد، چون فکر می کند که سیاستگذاران فرهنگی و هنری کشور مردم را صغیر فرض می کنند. می خواهند برای ما تصمیم بگیرند که چه چیزی برای ما خوب است یا بد است، شما عقلتان نمی رسد من (منظور ایشان حاکمیت است) ممیزی می کنم که چه چیزی خوب است و یا بداست، و این به نظرمن تحقیر مخاطب است و هم تحقیر هنرمندان است، به نظر من بهترین تصمیم گیرنده مردم هستند.
اما این که چرا از میان اهالی موسیقی و هنر، رسانه های بیگانه و فضاهای متعلق به دگراندیشان و معاندین به افراد خاصی می پردازند، و مهمتر این که چرا و چگونه همین افراد باید بخش بین الملل جشنواره ای با عنوان فجر را مدیریت کنند، همان تردید و سوالی است که باید از این سری گزارش ها در ذهن ما نقش یابد.
نادر مشایخی سمفونی با نام ندا را ساخت و در اروپا به روی صحنه برد، او در این زمینه می گوید : "این اپرا بر اساس داستانی از"نظامی" تنظیم شده و تیتر آن باید یادآور ندا آقا سلطان باشد که در جریان تظاهرات اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری، به طرز مشکوکی کشته شد. وقایع اخیری که اتفاق افتاد چون داستان این اپرا در مورد زنان و مشکلاتی بود که برای زنان در ایران وجود دارد، دیدم که نام «نـدا» به چند دلیل مختلف برای این اپرا مناسب است. یکی این که ندا به عنوان سمبل آزادیخواهی انسانهای بیگناه شناخته شده و من اعتقاد دارم که چنین حوادثی هرگز نباید دوباره اتفاق بیافتد. این اتفاقات و حوادث با فرهنگ ما ایرانیها هیچ گونه رابطهای ندارد. وقتی این اتفاق افتاد شوک بزرگی به من و همه ایرانیان وارد شد. و این شوک باعث شد ما بیدار شویم و به یاد بیاوریم که دور و برمان چه اتفاقی در حال افتادن است. "
تلاش بسیار سازمان یافته برای احیای چهرهها و نمادهای فرهنگ منحط دوران طاغوت مانند تکخوانی زنان و اطلاع رسانی گسترده و هدفمند توسط خبرگزاری های بیگانه و معاند نشان دهنده ی ارتباط این تحرکات با اهداف نظام سلطه بود، در اعتراض به برگزاری رخدادی سراسر اهانت به مبانی هنر متعهد و ارزش های انقلاب اسلامی، موجی از تحلیل ها در فضای خبری و مجازی منتشر شد.
اما پذیرش این خطای استراتژیک، قلبی نیست و قراراست نهضت این برنامه ها به صورتی کاملا هوشمند و سازمان یافته استمرا ر داشته باشد. مجیدسرسنگی در انتهای همان مصاحبه در پاسخ به سوال خبرنگاری در مورد این که با وجود پذیرش خطا، چرا دوباره برای حضور نادر مشایخی در خانه ی هنرمندان برنامه ریزی شده است، پاسخی عجیب می دهد که دال بر تحلیل ماست.
برنامه ریزی خانه ی هنرمندان و تایید مجید سرسنگی (مدیرعامل) مبنی بر حضور مشایخی برای برنامه های دیگر در سال ۱۳۹۲ روشن کرد که خاستگاه تفکرات موجود در خانه هنرمندان چیز دیگری است و پوزش خواهیهای از این دست در حقیقت فرصت سازی برای طول عمر بیشتر است.
در اسفندماه سال ۱۳۹۲ مجددا از مسیر معاونت هنری ارشاد، خانه ی موسیقی و خانه هنرمندان، نادر مشایخی فرصت های طلایی ویژه ای را برای حضور در ایران یافت، برگزاری کارگاه آموزشی آهنگسازی و هدایت ارکستر به همت باشگاه هواداران برج میلاد تهران که کارگاه آهنگسازی از تاریخ ۴ اسفندماه و کارگاه هدایت ارکستر از ۶ اسفند ماه سال ۱۳۹۲ آغاز شد.
شرایط شرکت در کارگاه آهنگسازی آشنایی اولیه با سلفژ، نوازندگی ساز، آشنایی مقدماتی با هارمونی و کنترپوان است و در کارگاه رهبری ارکستر آشنایی با سلفژ، پیانو در حد انوانسیون باخ، تئوری موسیقی و سازشناسی در حد مقدماتی از شرایط ثبت نام در این کارگاه است، همچنین نشست کانون جستجوی شنیداری با موضوع «مونته وردی؛ اُرفئو» آهنگساز قرن شانزدهم ایتالیابا سخنرانی نادر مشایخی یکشنبه ۱۸ اسفند در خانه هنرمندان ایران آغاز به کار کرد.
نهـم اردیبهشت ۱۳۹۳، تجلیل از حسین علیزاده
حسین علیزاده، متولد یکم شهریور ۱۳۳۰ در تهران، آهنگساز، پژوهشگر و نوازنده تار و سهتار ایرانی و نامزد دریافت ۳ جایزه گرمی است. دبیر و سخنگوی شورایعالی خانه ی موسیقی (رییس شورایعالی خانه ی موسیقی محمدرضاشجریان)، در جشن خانه ی موسیقی که مهرماه ۱۳۹۲ در تالار وحدت و باحضور معاون وزیر ارشاد دولت یازدهم برگزار شد، سخنگوی خانه موسیقی در خواست رسمی این مجموعه را با وقاحت خطاب به مراجع عظام تقلید و علماء، تکخوانی زن عنوان کرد، در پاسخ به این حرمت شکنی، مراجع عظام تقلید، متدینین و برخی از اهالی هنر پاسخ های تندی را در مطبوعات و سخنرانی ها بیان داشتند.
اما نخستین کسی که از خوانندگی زن و بازگشت این نماد دوران طاغوت دفاع کرد، حسین علیزاده بود، او و همفکرانش که همگی از اعضای خانه ی موسیقی بودند، در ادامه خوانندگی زن را در قالب کنسرت هایی در خارج از کشور آغاز کردند که در حقیقت نوعی اصرار بر این حرمت شکنی بود.
استقبال رسانههای فارسی زبان و شبکه های وابسته به نظام سلطه شگفت آور بود، BBC فارسی برای نخستین بار این اجراها را به صورت زنده پخش کرد و سایر رسانه ها از این عمل به عنوان مقابله با نظام مقدس اسلامی یاد کردند. در این میانه، وزارت فرهنگ و ارشاد (اسلامی) نه تنها هیچگونه برخوردی با این رویه نداشت که ازبرخی تجلیل کرد.
در همین راستا، انجمن موسیقی ایران متعلق به معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد(اسلامی) مراسم تجلیل از حسین علیزاده را باهمکاری و میزبانی خانه ی هنرمندان در روز سه شنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۳ در تالار استاد شهناز خانه ی هنرمندان برگزار کرد.
مدیر برنامه های حسین علیزاده، کیوان فرزین و مدیر تورهای او بهرنگ تنکابنی بودند که هر دو نفـر سابقه حضور در فتنه ۸۸ و در ادامه بازداشت دارند.
آنچه گذشت بخشی از عملکرد سالهای اخیر «خانههنرمندان» است که قبل از دوران مدیرعاملی مجید رجبی معمار در تهاتر با هنرمندان معارض رخ داد.
مجید رجبیمعمار که روزگاری مدیریت روایت فتح را در کارنامه حرفهای ثبت کرده و روزگاری در صدا وسیما مشغول فعالیت بود، در ۱۷ آبان ۱۳۹۴ با رای شورای عالی خانه هنرمندان متشکل از نمایندگانی از خانه تئاتر ایران، خانه موسیقی ایران، خانه سینمای ایران، انجمن نقاشان ایران، انجمن طراحان گرافیک ایران، انجمن مجسمه سازان ایران، انجمن خوشنویسان ایران، انجمن شاعران ایران و جامعه مهندسان معمار ایران و نماینده شهرداری و شورای شهر تهران روی کرسی مدیریت خانه قرار گرفت.
بر اساس عناوین شغلی و رسمی رجبیمعمار انتظار میرفت که تحولی در روند مدیریت آن صورت پذیرفت اما بیراهه گفتمانی و راهبردی خانه هنرمندان مسیر پر از اشتباهی را در پیش گرفت و خانه هنرمندان به حمایتکننده افرادی تبدیل شد که مسیر تبادل فرهنگی را با عنوان گفتمان راهبردی «بینافرهنگی» را در پیش گرفته بودند و البته خانه هنرمندان گاهی برنامهها و مرتبطین خود را برخلاف سالهای پیش علنی میکرد.
صفحه اینستاگرام «خانه هنرمندان»، ساعت ۱۸ ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ در گفت وگویی زنده با «احسان رسولاف» به موضوع تبادل فرهنگی پرداخته است. رسولاف، در این گفت و گو به رمزگشایی از برنامه «تبادل فرهنگی» میپردازد.
رسولاف تهیهکننده موسیقی، سینما، تئاتر و صاحب گالری محسن و کوشک در این لایو اینستاگرامی میگوید: "گالری کوشک و محسن فعالیتش را از ابتدای دهه نود آغاز کرده است" در شرایط نگرانی کننده اقتصادی پس از اعمال تحریمهای آمریکا طبق اظهارات خودش در این گفت و گوی زنده خود به موضوع گسترش برنامه تبادل فرهنگی یا بینافرهنگی اشاره میکند.
مهمانیهای مشترک فراوان هنرمندان ایرانی و خارجی در پشت بام گالری محسن یکی از مشهورترین تبادلهای فرهنگی میان هنرمندان ایران و خارجی است. هزینههای فراوانی که مجتمع فرهنگی کوشک و گالری محسن برای همفکریهای مشترک میان هنرمندان ایرانی و خارجی پرداخت میکند، بسیار بسیار قابل اعتناست.
کوشک در هر دوره هنرمندان فراوانی را به مدت طولانی در ایران نگاه میدارد و بالعکس هنرمندان ایرانی را به مدت یک ماه به کشورهای اروپایی میفرستد. رسول اف در این گفت و گو اشاره میکند:" اشتیاقی برای هنرمندان خارجی برای آمدن به ایران وجود دارد و از سال ۲۰۱۴ یک اقامت هنری تازه در ایران با عنوان «کوشک رزدینسی» تاسیس شده است. رسول اف در همین لایو اینستاگرامی اشاره میکند که ماموریت مرکز فرهنگی کوشک تبادل فرهنگی است که هنرمندان اروپاییها به ایران بیایند و هنرمندان ایرانی در محافل هنری خارج از کشور در مدت زمانهای طولانی بیشتر از یک ماه حضور پیدا کنند.
بر اساس اخبار کسب شده بیش از صد پژوهشگر هنری با محوریت تبادل فرهنگی از سال ۲۰۱۴ تاکنون، از اروپا به ایران آمدهاند و بیش از ۳۵۰ هنرمندان ایرانی در حوزههای تئاتر، تجسمی، موسیقی، سینما به مدت زمان یکماه به اروپا رفتهاند تا پروژه تبادل فرهنگی بدون کمترین دخالت سیاسی صورت پذیرد.
خشخاشی کارمند خانه هنرمندان در طول این گفت و گو یک سئوال مهم را با احسان رسول اف مطرح میکند و از او میپرسد این برنامههای تبادل آیا منافع مادی نیز برای موسسه کوشک دارد؟ تقبل هزینههای رفت و آمد هنرمندان چه منافعی برای موسسه خصوصی او دارد؟ رسول اف در ادامه اشاره میکند:در برنامه تبادل برخی نهادهای حاکمیتی هزینهها را بر عهده میگیرند که عمدتا نهادهای تجاری نیست، اما موسسه کوشک تلاشش بر این امر استوار است که خودگردان باشد.
اشاره نامحسوس رسولاف در این بخش به خانه هنرمندان به عنوان نهاد حاکمیتی است که بهترین پوشش برای امر است و خانه هنرمندان با هدایت مجید رجبی معمار مسیر برنامههای بینافرهنگی را هموار میکند. در واقع بنیان تاسیس مجتمع فرهنگی کوشک و همکاری مستمر آن با «خانه هنرمندان» و حمایت سفارتخانهها و رفت و آمد به خانه هنرمندان، موجب گسترش دامنه تبادلات بینافرهنگی میشود.
پس از ورود مجید رجبی معمار طی حکمی او مونا رحمانی لشگری را بهعنوان مدیر روابط عمومی و امور بینالملل تماشاخانه ایرانشهر منصوب میکند و حضور مونا رحمانی تبادلات بیافرهنگی را چند برابر میکند.
رجبی معمار و گسترش گفتمان بینافرهنگی و روابط گستردهتر با سفارتخانهها
در واقع رویکرد اصلی مجید رجبی معمار عادی سازی روابط آزاد با سفارتخاتهای خارجی با محوریت تبادل فرهنگی است و مهمترین سفارتخانههایی که در امور فرهنگی ایران دخالت مستقیم دارند، مهمترین برنامههای خود را در خانه هنرمندان برگزار میکنند. به عنوان مثال نخستین دوره تخصصی تهیهکنندگی تئاتر در خانه هنرمندان برگزار میشود.
نکته جالب در این مراسم حضور احسان رسولاف است و سخنرانی فول گالدر مدیر فرهنگی سفارت آلمان است. گالدر در این مراسم میگوید: با ابراز خرسندی از برگزاری این پروژه مشترک میان دو کشور ایران و آلمان و قدردانی از همه کسانی که برای انجام این پروژه همکاری کردند، گفت: شروع این پروژه به سه سال پیش و بازدید کوتاهی که رئیس انستیتو گوته از ایران داشت بازمیگردد. ما آن زمان قصد داشتیم جوانان تاثیرگذار ایرانی را به او معرفی کنیم و در همان دیدار بود که دشتآرای هم حضور داشتند درباره اهمیت این پروژه برای رئیس انستیتو گوته توضیح دادند و خیلی سریع طرح با موافقت ایشان مواجه شد. به همین خاطر در اینجا از انستیتو گوته که حمایت زیادی برای انجام این پروژه کردند تشکر میکنم.
او در ادامه با بیان اینکه این پروژه حمایت بزرگی از جامعه تئاتر آلمان را که علاقه دارند با هنر ایران آشنا شوند پشت سرخود دارد، افزود: ما هر روز پروژهها و طرحهای جدیدی از هنرمندان آلمانی و ایرانی دریافت میکنیم و باید بگویم که علیرغم مشکلات سیاسی فکر میکنیم که الان زمان درستی است برای چنین فعالیتهایی و برای همین باید در زمینه فرهنگ قویتر کار کنیم.
او همچنین با تاکید بر اینکه این پروژه یک ورکشاپ معمولی و جمعوجور نیست، اظهار کرد: در واقع این یک برنامه آموزشی با هدف خاص است که بنا به نیازهای تئاتر ایران طراحی شده و ساختار و اهداف ویژهای را دنبال میکند و بازار هدف خاصی نیز دارد. مدیر فرهنگی سفارت آلمان در پایان سخنان خود گفت: گواهینامه کسانیکه این دوره راه سپری میکنند مورد تایید سه مرکز از جمله؛ اداره کل هنرهای نمایشی ایران، انستیتو گوته و مرکز تئاتر ملی آلمان خواهد بود.
اما علاقه مجید رجبی معمار و ملاقاتهای شخصی و مکرر او با فرانسوا سنمو، سفیر فرانسه در ایران بدون هیچ پرده پوشی رخ میدهد. از دوران تصدیگری مجید رجبی معمار در خانه هنرمندان عادیسازی حضور کارکنان سفارتخانههای خراجی جنبه رسمیتری به خود میگیرد و رفتو آمدهای مکرر سنمو به خانه هنرمندان چندان جلب توجه نمیکند.
آقای سنمو، پیش از انتصاب به عنوان سفیر در ایران، «مدیر دایره اطلاعات» در «اداره کل اطلاعات خارجی» Direction générale de la sécurité extérieure, DGSE جمهوری فرانسه بوده است. سنمو، که طبق اظهارنظر همکارانش یک کارشناس برجسته مسایل غرب آسیا و منطقه شامات (Levante) محسوب میشود، ۴ سال تمام به عنوان یک مدیر اطلاعاتی تاپ و ارشد برای دولت فرانسه کار کرده و از آن جا مستقیم راهی تهران شده است.
علی رغم هشدار پایگاه خبری مشرق، در اغلب مراسمهایی که در حوزه آموزش فرهنگی و هنری به کشور فرانسه مرتبط میشود، سفیر فرانسه به صورت ویژه در خانه هنرمندان حضور دارد و در اغلب کارگاههای با موضوع تبادل فرهنگی حضورمتعدد «احسان رسولاف» و حجم و تبادلات بسیار قابل اعتناست و نمیتوان از ملاقاتهای خصوصی مجید رجبی معمار، با شوالیه امنیتی سفارت فرانسه چشم پوشی کرد.
آنچه شرح داده شد تنها بخشی از عملکرد نامطلوب سالهای اخیر خانه هنرمندان است. با این توصیفات و به دلیل حضور چند لایهای رئوس اصناف هنری برای تعیین ریاست خانه هنرمندان به نظر میرسد، شهرداری و شورای تهران به رویکردهای ناهمگون اخیر خانه هنرمندان با چهارچوب تعریف شده فرهنگی در کشورمان در یک تعامل کاملا تخصصی در هماهنگی با روسای اصناف هنری اقدام به تغییر ریاست خانه هنرمندان کنند و شهرداری تهران با قوای بیشتری این امر را دنبال کند.
*مشرق
ارسال نظر