محمدرضا مهدویپور/ پُرواضح است که «سید ابراهیم رئیسی» «دولت» را تحت موجودیتی تقریبا از کارافتاده و در ضعیفترین حالت ممکن تحویل گرفت و اکنون در حالی صد روز نخست «دولت سیزدهم» به پایان میرسد که با سختکوشی و تلاشهای شبانهروزی شخص رییس جمهور و برخی همراهان ایشان، تنها بخش قابل توجهی از فجایع و معضلات بر جای مانده از دوران حاکمیت «دولت حسن روحانی» آوار برداری شده است!
پس اگر چه همچنان تَلهای بسیاری در عرصههای مختلف فرهنگی و سیاسی بالاخص اقتصادی باقی مانده که نیازمند آواربرداری است؛ اما در مجموع با مرور عملکرد صد روز نخست «دولت سیزدهم» میتوان مشاهده نمود که تقریبا بخش عمدهای از رفتار و نحوه حرکت «قوه مجریه» از مَدار «وِل شدگی» خارج شده و از آن فضای شومی که بالاخص در صورت وضعیت «دولت دوازدهم» ، عرصههای مختلف اجرایی در کشور را عملا به حال خود رها ساخته بود و حتی معدود مدیران دغدغهمندی که در سطوح کلان آن مشغول به فعالیت بودند را نیز مغلوب در هاضمه این چنین «ولنگاری» گسترده و فراگیر در پیکره دولت نموده بود؛ فاصله گرفته است.
مرور رفتار و برایند کُنش «دولت رئیسی» در طی صد روز نخست اگر چه مثبت و نویدبخش روزهای خوب در آینده پیشرو میباشد؛ اما این همه به معنی چشم پوشی از برخی ضعفها و ایرادات «دولت سیزدهم» در طی این مدت زمان محدود نمیباشد. ایراداتی که در میان فهرست آنها، عدم توجه و اهتمام عملی دولت به نقش «رسانه» و «انجام کار فرهنگی» مناسب، موضوعی است که در صورت ادامهدار بودن، به مهمترین «پاشنه آشیل دولت سیزدهم» مبدل خواهد شد.
به عبار دیگر؛ «دولت رئیسی» طی صد روز نخست خود اگر چه اقدامات بسیار مهم و ارزندهای را در جهت خروج سیستم اجرایی کشور از وضعیت فلاکتبار خود انجام داد؛ اما میتوان به فهرستی از کارهای انجام نشده در طی این صد روز نیز اشاره نمود که شاید در راس آن عدم توجه «دولت سیزدهم» به موضوع «رسانه» باشد. موضوعی که در صورت عدم جبران سریع، به «اِگزمای سیستمی» مبدل و معضل کمبود «سواد رسانهای» کنونی را به بُحرانی جدی از برای آسیب پذیری ویژه «دولت رئیسی» مبدل خواهد نمود.
سوای نظر از بررسی میزان نقش «رسانه» و «انجام کار فرهنگی» در سرعت بخشیدن به فرایند اقدامات «دولت سیزدهم» و بالاخص در حل مشکلات معیشتی مردم و کمک به سامان دادن در آنچه که امروزه به صورت التهابات بازار خودرو و یا قیمت بالای ۳۱ هزار تومان دلار و افت شدید بورس و ... مشاهده میشود؛ آنچه که در طی نخستین دور گفتگوهای احیای توافق هستهای در چارچوب نشست «کمیسیون برجام» در «وین» انجام شد را نیز میتوان به عنوان مصداقی از کمبود «سواد رسانهای» و ضعف ویژه «دولت سیزدهم» در شناخت «رسانه» و بالاخص استفاده هوشمندانه از ظرفیت «دیپلماسی رسانهای» قلمداد نمود و در این راستا به چند موضوع اصلی توجه داشت:
۱/ مذاکرات لغو تحریمها که از روز ۸ آذرماه در پایتخت اتریش ازسرگرفته و در روز جمعه ۱۲ آذرماه، آن هم پس از پنج روز گفت وگو پایان پذیرفت؛ قطعا یکی از مهمترین «مواجهههای دیپلماتیک» در «تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» محسوب میشود. مواجههای که در اوج عزتمندی و با ترکیب تیمی کاملا حرفهای از دیپلماتهای متخصص در حوزههای سیاسی، اقتصادی و حقوقی رقم خورد و آنچنان شکستی را طرف مقابل وارد نمود که عملا آنها مجبور شدند تا برای بررسی متون پیشنهادی ایران به پایتختهای خود بازگردند.
۲/ تمرکز بر «منافع ملی» و دوری از «استراتژی باج دهی» که در نهایت موجب «ایجاد تفرقه» در مواضع پنج کشور حاضر در میز مذاکرت گردید و مقدمهای شد بر ایجاد فشار حداکثری و به نوعی اعمال «استراتژی انزوای ایالات متحده آمریکا» و ...؛ از جمله اتفاقات و دستآوردهای بسیار مهمی بود که در همین صد روز اخیر و در عرصه «سیاست خارجی دولت رئیسی» رقم خورد و با کمال تاسف هیچ استفاده رسانهای هوشمندانهای از آن نه در منظر «افکار عمومی» داخلی و نه در عرصه «دیپلماسی عمومی» صورت نگرفت.
۳/ بازی سراسر بُرد «جمهوری اسلامی ایران» در طی این دور از مذاکرات اگر چه محصول هوشمندی طیف تازه وارد از «جوانان انقلابی» در عرصه «وزارت خارجه» است که با طراحی و اعمال یک نقشه هماهنگ سیاسی، اقتصادی و حقوقی توانستند حضور پررنگ و پویای «دولت سیزدهم» را به نمایش بگذارند؛ اما تحلیل جامع آنچه که به وقوع پیوست نشان از آن دارد که متاسفانه این طراحی بدون پیوست «رسانهای» بوده و این امر در صورت عدم اصلاح، قطعا به ضربهای مُهلک در آینده پیش رو مبدل خواهد شد.
۴/ رسوب طیف مدیران برجای مانده از «دولت دوازدهم» در مجموعه «وزارت خارجه» و همچنین عدم دقت و توجه «دولت سیزدهم» به موضوع «رسانه» و به نوعی کمبود «سواد رسانهای» همان چیزی است که سبب میشود تا بازی سراسر بُرد طراحی شده توسط «دیپلماتهای جوان و انقلابی دولت سیزدهم» در عرصه «سیاست خارجی» با مسائل حاشیهای همچون هزینه اقامت در هتل کوبورگ و چشم در چشم نشدن با فلان دیپلمات زن غربی و باز بودن دکمه کت و هم رنگ نبودن شلوار و موضوعات کم اهمیتی از این دست در منظر «افکار عمومی» داخلی منعکس شود.
۵/ این دور از مذاکرات نشان داد که «جمهوری اسلامی ایران» نه تنها دچار انحطاط و بُنبست نشده؛ بلکه به سبب حضور آرمانمحورانه «دولت سیزدهم» در عرصه مدیریت اجرایی کشور، توانسته اقتدار خود را به صورتی ویژهای بازیابی نموده و با تمرکز بر اصلاح ساختارهای داخلی و بالاخص تمرکز ویژه بر معیشت عمومی جامعه، به گونهای مطلوب موفق شده تا در مسیر عبور از معضلات و مشکلات ایجاد شده در پیتحریمها بر اقتصاد خود برآید. پس اگر چه این پیام به وضوح در صحنه «دیپلماسی رسمی» به جهان مخابره شد؛ اما متاسفانه رسوب طیف مدیران برجای مانده در کنار عدم دقت و توجه «دولت» به «دیپلماسی رسانهای» سبب شد تا این پیام به صورتی کاملا متناقض در عرصه «دیپلماسی عمومی» درآید و در این زمینه راهیابی فیلم سینمایی «قهرمان» در بخش رقابتی «اسکار ۲۰۲۲» نمونهای کوچک از این تناقض است.
۶/ «اسکار» از جمله رویدادی مهم سینمایی در جهان است که آثار عرضه شده در آن میتوانند همچون یک «دیپلمات» در صحنه «دیپلماسی عمومی» کشور مبدآ خود عمل نمایند و متاسفانه کم کاری صورت گرفته در عرصه «دیپلماسی عمومی» و به نوعی انحلال این بخش مهم در «وزارت خارجه دولت دوازدهم» سبب شد تا با ندانم کاری «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» اثری سینمایی همچون «قهرمان» به عنوان نماینده «جمهوری اسلامی ایران» روانه «اسکار ۲۰۲۲» شود. اثری که متناقض با آرایش صورت گرفته در صحنه «دیپلماسی رسمی» ، سعی دارد تا فلاکت مردم ایران را در پیتحریمهای اقتصادی به نمایش گذاشته و بُنبست سیستمی و بیچارگی ملت ایران را برای عبور از شرایط موجود، به مخاطب جهانی خود مخابره نماید.
۷/ کشوری که در صحنه «دیپلماسی رسمی» خود تنها بر قدرت اقتصادی یا نظامی تکیه دارد، قطعا نمی تواند به توفیقات خوبی در میز مذاکرات نایل آید. زیرا کنترل فرایند اطلاعرسانی در عرصه بینالمللی و در نتیجه اقناع افکار عمومی و همراهسازی سایر ملتها یک اصل مهم برای رسیدن به اهداف تعیین شده در «سیاست خارجی» هر کشوری است. به این جهت کشورهایی که قصد قدرتمند شدن و یا حداقل ایفای نقش گسترده به عنوان بازیگرانی در عرصه بینالملل را دارند، نیاز اساسی و مبرمی برای به کارگیری «دیپلماسی عمومی» را داشته و حداقل سعی میکنند تا سایر مجموعههای حاکمیتی و بالاخص نهادهای فرهنگی کشور، پیامی متناقض را به صورتی نشان دار و برند شده توسط حاکمیت ارایه نکنند.
۸/ در «دیپلماسی عمومی» مقامات رسمی و حکومتی روابط دیپلماتیک را رقم نمیزنند، بلکه در این نوع دیپلماسی که با هدایت ارکان حاکمیتی شکل میگیرد، هنرمندان، تجار، گردشگران، مبلغان مذهبی، خبرنگاران در کنار سایر عناصر فرهنگی، علمی و هنری و از طریق شرکتهای خصوصی، نهادهای غیرانتفاعی، سازمانهای مردم نهاد و مانند اینها دخیل بوده و با مردم کشور هدف ارتباط برقرار میکنند؛ در «دیپلماسی عمومی» افکار مردم سایر جوامع جهت همراهی در مواضع سیاسی، اقتصادی و نظامی ِ کشور مبداء توجیه میشود، این اقناع کردن همراه با تبلیغ بنیانهای فکری، فرهنگی، اعتقادی و در کل سبک زندگی دولت مطبوع همراه است.
۹/ «دیپلماسی عمومی» طیف گستردهای از اقدامات ساده هچون تنظیم خبر و یا تهیه یادداشت و انتشار عمومی عکس و ویدئو و ...تا اقدامات پیچیده و مرکبی نظیر ورود و خروج دانشجو، استفاده گسترده و ابزاری از بازیگران، فوتبالیستها و دیگر چهرههای مطرح برای دادن پیام به کشور هدف، برگزاری همایشهای مشترک فرهنگی، ورزشی، اقتصادی و...، ساخت فیلمهای سینمایی مشترک، راه اندازی مراکز و موسسات غیرانتفاعی و یا آموزشگاهی تحت عناوین گوناگون مانند آموزش زبان، استفاده از تعاملات سایبری و دهها دست از این عناوین را شامل میشود که متاسفانه در بخشهای مختلف حکومتی و بالاخص در «وزارت خارجه دولت حسن روحانی» دچار «ولنگاری» گردید و این امر اگر چه تا به امروز ادامه دارد، اما همچنان باید امیدوار بود تا «دولت سیزدهم» با عبرت از دور نخست مذاکرات، گام موثری در جهت بالابردن «سواد رسانهای» و بهرهگیری مناسب از ظرفیت «رسانه» و بالاخص در جهت بازنگری و احیای مجدد «دیپلماسی عمومی» بردارد. انشاءالله
ارسال نظر